#سبک_زندگی_اسلامی
#سبک_زندگی_شهدا
🏠منزل مسکونی شهید بابایی
💢خانه مان در منازل مسکونی پایگاه بود. بعضی وقت ها چاه فاضلاب بالا می آمد .
❗️در حالی که در چند جای قسمت حفاظتی پایگاه، منازل نو ساز و ویلایی آماده بود که ما برویم داخلش اما عباس نمی رفت.
✅وقتی ارتقای درجه پیدا کرد، موتور خانه پایگاه را مقداری بهش رسیده بود. حالا شده بود خانه جدید مان.
📚منبع : آسمان؛ بابائی به روایت هسر شهید
📤#رسانه_نکات_مفید_باشید
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅باغبان خانواده را دنبال کنید
┏━━❤️❤️❤️❤️❤️━━━━┓
https://eitaa.com/Baghban_khanevade
┗━❤️❤️❤️❤️❤️━━━━━┛
#نکات_طلایی_زندگی
#سبک_زندگی_اسلامی
#سبک_زندگی_شهدا
🌱زندگی ما طول چندانی نداشت اما عرض بی انتهایی داشت. ابراهیم بودنش خیلی کم بود؛ اما خیلی با کیفیت بود.
🔔هیچ وقت نشد زنگ در خانه را بزند و در برایش باز شود. قبل از اینکه دستش به زنگ برسد، در را برایش باز می کردم. می خندید. خنده ای که همه مشکلات و غم و غصه اش پشتش بود؛ اما خودنمایی نمی کرد.
💕آن قدر غرق محبتم می کرد که یادم می رفت از مشکلات جبهه اش بپرسم. تا از راه می رسید حق نداشتم دست به سیاه و سفید بزنم.
❤️می گفتم: «تو آنجا خیلی سختی می کشی، چرا باید به جای من هم سختی بکشی؟»
💙می گفت: «تو بیش از آنها به گردنم حق داری. من باید حق تو و این طفل های معصوم را ادا کنم.»
❤️می گفتم: «ناسلامتی من زن خانه تو هستم و باید وظیفه ام را عمل کنم.»
💙می گفت: «من زودتر از جنگ تمام می شوم ژیلا. ولی مطمئن باش اگر ماندنی بودم به تو نشان می دادم تمام این روزهایت را چطور بلد بودم جبران کنم.»
📚کتاب به مجنون گفتم زنده بمان؛ کتاب همت
🗣راوی : همسر شهید همت
📤#رسانه_نکات_مفید_باشید
🏠💞باغبان خانواده💞 🏠
╭┅┅┅┅❀🌿💞🌿❀┅┅┅┅╮ https://eitaa.com/Baghban_khanevade
╰┅┅┅┅❀🌿💞🌿❀┅┅┅┅╯
#نکات_طلایی_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#سبک_زندگی_اسلامی
🔴 بخشیدن همسر
💠 از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگردد. کلی حرف آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد. مجید آمد و کنارم نشست و گفت: «میدونم ناراحتی. مسجد بودم. زیارت عاشورا خوندم و در سجدهی آخرش، از خدا خواستم بخاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو ببخشه!»
شهید مجید کاشفی
📙فرهنگنامهشهدایسمنان،ج۸،ص۱۰۶
📲با ارسال برای دیگران ، در ثواب آگاهی دادن به دیگران شریک شوید💡
🏠💞باغبان خانواده💞 🏠
╭┅┅┅┅❀🌿💞🌿❀┅┅┅┅╮
https://eitaa.com/joinchat/3172008363Ceb24f1356a
╰┅┅┅┅❀🌿💞🌿❀┅┅┅┅╯
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده
⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس
✍🏻آقا ولی مرا خیلی احترام می کرد. موقع راه رفتن پشت سرم راه می رفت تا کفش هایم را جفت کند. بعضی اطرافیان به طعنه می گفتند: «آقا ولی کفش های این جوجه را براش جفت می کنه».
♨️از همان اوایل زندگی گاهی وقت ها توی خانه “علیا مخدره” صدایم می کرد.
🗣راوی: تهمینه عرفانیان امیدوار؛ همسر شهیدولی الله چراغچی
📚مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۹
#نکات_طلایی_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
🏠💞 باغبان خانواده💞 🏠
👈👈عضو شوید 👉👉
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده
⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس
🟢حمید خیلی آدم دل رحم و با محبتی بود. یادم نمی آید با من بلند صحبت کرده باشد.
👈خیلی پیش میآمد که حقش بود و باید بر سر من فریاد می زند؛ اما چیزی نمی گفت.
✋🏻هر وقت هم که من اعتراض می کردم، می گفت: من آدم ضعیفی هستم فاطمه. از آدم ضعیف چه انتظار داری؟
🔷نقل از همسر شهید حمید باکری
📚کتاب به مجنون گفتم زنده بمان؛ حمید باکری،
#نکات_طلایی_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
🏠💞 باغبان خانواده💞 🏠
👈👈عضو شوید 👉👉
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده
⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس
🌟حاج مهدی خیلی به من احترام می گذاشت و اهل بهانه گیری نبود:
💢مثلا اوایل ازدواج مان تجربه ام در خانه داری و آشپزی کامل نبود. حاجی ماکارونی را خیلی دوست داشت.
♨️یک روز ظهر پیشنهاد داد ماکارونی درست کنم.
🔹گفتم: در پختنش خیلی وارد نیستم.
🔹گفت: عیبی ندارد. من تا حدودی بلدم و کمکت می کنم.
قابلمه ای را روی اجاق گاز گذاشتیم و ماکارونی ها را داخلش ریختیم. در قابلمه را هم گذاشتیم و منتظر پختنش شدیم. وقتی در قابلمه را برداشتم، دیدم ماکارونی ها به هم چسبیده بودند و هیچ شباهتی به ماکارونی نداشتند.
👈رفتار حاجی خیلی بزرگوارانه بود. اصلا چیزی نگفتند؛ اتقاقا از غذا هم تعریف می کردند و می گفتند: به به ! چقدر خوشمزه است.
🔷نقل از همسر شهید مهدی طیاری ایلاقی
📚کتاب در کنار دریا ؛ خاطرات شهید مهدی طیاری
#نکات_طلایی_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
🏠💞 باغبان خانواده💞 🏠
👈👈عضو شوید 👉👉
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده
⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس
🌟ظرفهای شام معمولاً دو تا بشقاب و یک لیوان بود و یک قابلمه.
🔻وقتی میرفتم آنها را بشویم، میدیدم همانجا در آشپزخانه ایستاده، به من میگفت: «انتخاب کن، یا بشور یا آب بکش».
🔻به او میگفتم: مگر چقدر ظرف است؟ در جواب میگفت: هر چه هست، باهم میشوییم.
🔸یک روز خانواده مهدی همه منزل ما مهمان بودند. با پدر، مادر، خواهر و برادر مهدی همه باهم سر سفره نشسته بودیم. من بلند شدم و رفتم از آشپزخانه چیزی بیاورم. وقتی آمدم، دیدم همه تقریباً نصف غذایشان را خورده اند، ولی مهدی دست به غذایش نزده تا من برگردم.
🔷نقل از همسر شهید مهدی زین الدین
📚یادگاران، کتاب زینالدین، ص 19.
#نکات_طلایی_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
🏠💞 باغبان خانواده💞 🏠
👈👈عضو شوید 👉👉
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده
⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس
🌟خودم موها و ریش حمید را کوتاه می کردم و همیشه هم خراب می شد. موهایش آن قدر چین و چروک داشت که چیزی معلوم نبود.
💢بعد از اصلاح جلوی آینه می ایستاد و دستی در موهایش می کشید و می گفت
👈تو بهترین آرایشگر دنیایی.👉
📚کتاب نیمه پنهان ماه، جلد سوم، حمید باکری به روایت همسر شهید
#نکات_طلایی_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
🏠💞 باغبان خانواده💞 🏠
👈👈عضو شوید 👉👉
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده
⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس
🔰تواضع و فروتنی عباس باور نکردنی بود. همیشه عادت داشت، وقتی من وارد اتاق می شدم، بلند میشد و به قامت میایستاد.
❇️ یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد. ترسیدم، گفتم: عباس چیزی شده، پاهایت چطورند؟ خندید و گفت: «نه شما بد عادت شده اید؟ من همیشه جلوی تو بلند میشوم. امروز خسته ام. به زانو ایستادم».
❇️ میدانستم اگر سالم بود بلند میشد و می ایستاد. اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد من گفت: «چند روزی بود که پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم. انگشتان پاهایم پوسیده است و به شدت آسیب دیده اند. نمیتوانم روی پاهایم بایستم.»
❇️ عباس با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگی رفت.
✍🏻نقل از همسر شهید عباس کریمی
📚خبرگزاری فاش نیوز
#نکات_طلایی_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
🏠💞 باغبان خانواده💞 🏠
👈👈عضو شوید 👉👉
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده
⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس
💢شبی با تعدادی از برادران متأهل همکار، شام را دعوت شهید خمری بودیم. از لحظه ورود به منزل شهید تا هنگام خداحافظی، صحنه های زیبایی از اخلاق و رفتار ایشان در خانه دیدیم که با توجه به عرف مردم منطقه، برایمان تازگی داشت.
👈آن شب، شهید شخصاً سفره را پهن کرد، ظروف محتوی غذا را از آشپزخانه آورد و داخل سفره گذاشت و پس از صرف شام ضمن تمیز کردن سفره، ظروف را جمع کرده و به آشپزخانه برگرداند.
👈ایشان به گونه ای در امور جاری خانه و پذیرایی از مهمانان با همسرش همکاری می کرد که تعجب همگان را برانگیخت.
🔸ما که از این همه احترام و تواضع شهید در برابر همسرش متعجب شده بودیم، هنگام خداحافظی به ایشان گفتیم: « این چه کاری بود که کردید؟ این گونه کارها، کار مرد نیست.»
💡شهید خیلی جدی گفت: « چه اشکالی دارد که انسان در محیط خانه به تأسی از بزرگان دین به همسرش کمک کند.»
📌شهید عباسعلی خمری
📚لحظه های سرخ، صفحه 105
#نکات_طلایی_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
🏠💞 باغبان خانواده💞 🏠
👈👈عضو شوید 👉👉
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده
⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس
✍🏻آقا ولی مرا خیلی احترام می کرد. موقع راه رفتن پشت سرم راه می رفت تا کفش هایم را جفت کند. بعضی اطرافیان به طعنه می گفتند: «آقا ولی کفش های این جوجه را براش جفت می کنه».
♨️از همان اوایل زندگی گاهی وقت ها توی خانه “علیا مخدره” صدایم می کرد.
🗣راوی: تهمینه عرفانیان امیدوار؛ همسر شهیدولی الله چراغچی
📚مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۹
#همسرداری
#سبک_زندگی_شهدا
🆔@Baghban_khanevade
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده
⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس
🌟حاج مهدی خیلی به من احترام می گذاشت و اهل بهانه گیری نبود:
💢مثلا اوایل ازدواج مان تجربه ام در خانه داری و آشپزی کامل نبود. حاجی ماکارونی را خیلی دوست داشت.
♨️یک روز ظهر پیشنهاد داد ماکارونی درست کنم.
🔹گفتم: در پختنش خیلی وارد نیستم.
🔹گفت: عیبی ندارد. من تا حدودی بلدم و کمکت می کنم.
قابلمه ای را روی اجاق گاز گذاشتیم و ماکارونی ها را داخلش ریختیم. در قابلمه را هم گذاشتیم و منتظر پختنش شدیم. وقتی در قابلمه را برداشتم، دیدم ماکارونی ها به هم چسبیده بودند و هیچ شباهتی به ماکارونی نداشتند.
👈رفتار حاجی خیلی بزرگوارانه بود. اصلا چیزی نگفتند؛ اتقاقا از غذا هم تعریف می کردند و می گفتند: به به ! چقدر خوشمزه است.
🔷نقل از همسر شهید مهدی طیاری ایلاقی
📚کتاب در کنار دریا ؛ خاطرات شهید مهدی طیاری
#همسرداری
#سبک_زندگی_شهدا
🆔@Baghban_khanevade