eitaa logo
باغبان خانواده
1.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
515 ویدیو
85 فایل
مصطفی باغبان بجستانی ارشد اخلاق و تربیت(سطح ۳حوزه) مبلغ خانواده 💢نکات کاربردی همسرداری وتربیتی 💢مشاوره رایگان مذهبی 💢دوره آموزشی 📞راه های ارتباطی @admin_Baghban_khanevade @mostafabaghban آشنایی بیشتر 👇 https://shabaketabligh.ir/u-15329
مشاهده در ایتا
دانلود
🏠منزل مسکونی شهید بابایی 💢خانه مان در منازل مسکونی پایگاه بود. بعضی وقت ها چاه فاضلاب بالا می آمد . ❗️در حالی که در چند جای قسمت حفاظتی پایگاه، منازل نو ساز و ویلایی آماده بود که ما برویم داخلش اما عباس نمی رفت. ✅وقتی ارتقای درجه پیدا کرد، موتور خانه پایگاه را مقداری بهش رسیده بود. حالا شده بود خانه جدید مان. 📚منبع : آسمان؛ بابائی به روایت هسر شهید 📤 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅باغبان خانواده را دنبال کنید ┏━━❤️❤️❤️❤️❤️━━━━┓ https://eitaa.com/Baghban_khanevade ┗━❤️❤️❤️❤️❤️━━━━━┛
🌱زندگی ما طول چندانی نداشت اما عرض بی انتهایی داشت. ابراهیم بودنش خیلی کم بود؛ اما خیلی با کیفیت بود. 🔔هیچ وقت نشد زنگ در خانه را بزند و در برایش باز شود. قبل از اینکه دستش به زنگ برسد، در را برایش باز می کردم. می خندید. خنده ای که همه مشکلات و غم و غصه اش پشتش بود؛ اما خودنمایی نمی کرد. 💕آن قدر غرق محبتم می کرد که یادم می رفت از مشکلات جبهه اش بپرسم. تا از راه می رسید حق نداشتم دست به سیاه و سفید بزنم. ❤️می گفتم: «تو آنجا خیلی سختی می کشی، چرا باید به جای من هم سختی بکشی؟» 💙می گفت: «تو بیش از آنها به گردنم حق داری. من باید حق تو و این طفل های معصوم را ادا کنم.» ❤️می گفتم: «ناسلامتی من زن خانه تو هستم و باید وظیفه ام را عمل کنم.» 💙می گفت: «من زودتر از جنگ تمام می شوم ژیلا. ولی مطمئن باش اگر ماندنی بودم به تو نشان می دادم تمام این روزهایت را چطور بلد بودم جبران کنم.» 📚کتاب به مجنون گفتم زنده بمان؛ کتاب همت 🗣راوی : همسر شهید همت 📤 🏠💞باغبان خانواده💞 🏠 ╭┅┅┅┅❀🌿💞🌿❀┅┅┅┅╮ https://eitaa.com/Baghban_khanevade ╰┅┅┅┅❀🌿💞🌿❀┅┅┅┅╯
🔴 بخشیدن همسر 💠 از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگردد. کلی حرف آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد. مجید آمد و کنارم نشست و گفت: «میدونم ناراحتی. مسجد بودم. زیارت عاشورا خوندم و در سجده‌ی آخرش، از خدا خواستم بخاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو ببخشه!» شهید مجید کاشفی 📙فرهنگ‌نامه‌شهدای‌سمنان،ج۸،ص۱۰۶ 📲با ارسال برای دیگران ، در ثواب آگاهی دادن به دیگران شریک شوید💡 🏠💞باغبان خانواده💞 🏠 ╭┅┅┅┅❀🌿💞🌿❀┅┅┅┅╮ https://eitaa.com/joinchat/3172008363Ceb24f1356a ╰┅┅┅┅❀🌿💞🌿❀┅┅┅┅╯
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده ⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس ✍🏻آقا ولی مرا خیلی احترام می کرد. موقع راه رفتن پشت سرم راه می رفت تا کفش هایم را جفت کند. بعضی اطرافیان به طعنه می گفتند: «آقا ولی کفش های این جوجه را براش جفت می کنه». ♨️از همان اوایل زندگی گاهی وقت ها توی خانه “علیا مخدره” صدایم می کرد. 🗣راوی: تهمینه عرفانیان امیدوار؛ همسر شهیدولی الله چراغچی 📚مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۹ 🏠💞 باغبان خانواده💞 🏠 👈👈عضو شوید 👉👉
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده ⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس 🟢حمید خیلی آدم دل رحم و با محبتی بود. یادم نمی آید با من بلند صحبت کرده باشد. 👈خیلی پیش می‌آمد که حقش بود و باید بر سر من فریاد می زند؛ اما چیزی نمی گفت. ✋🏻هر وقت هم که من اعتراض می کردم، می گفت: من آدم ضعیفی هستم فاطمه. از آدم ضعیف چه انتظار داری؟ 🔷نقل از همسر شهید حمید باکری 📚کتاب به مجنون گفتم زنده بمان؛ حمید باکری، 🏠💞 باغبان خانواده💞 🏠 👈👈عضو شوید 👉👉
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده ⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس 🌟حاج مهدی خیلی به من احترام می گذاشت و اهل بهانه گیری نبود: 💢مثلا اوایل ازدواج مان تجربه ام در خانه داری و آشپزی کامل نبود. حاجی ماکارونی را خیلی دوست داشت. ♨️یک روز ظهر پیشنهاد داد ماکارونی درست کنم. 🔹گفتم: در پختنش خیلی وارد نیستم. 🔹گفت: عیبی ندارد. من تا حدودی بلدم و کمکت می کنم. قابلمه ای را روی اجاق گاز گذاشتیم و ماکارونی ها را داخلش ریختیم. در قابلمه را هم گذاشتیم و منتظر پختنش شدیم. وقتی در قابلمه را برداشتم، دیدم ماکارونی ها به هم چسبیده بودند و هیچ شباهتی به ماکارونی نداشتند. 👈رفتار حاجی خیلی بزرگوارانه بود. اصلا چیزی نگفتند؛ اتقاقا از غذا هم تعریف می کردند و می گفتند: به به ! چقدر خوشمزه است. 🔷نقل از همسر شهید مهدی طیاری ایلاقی 📚کتاب در کنار دریا ؛ خاطرات شهید مهدی طیاری 🏠💞 باغبان خانواده💞 🏠 👈👈عضو شوید 👉👉
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده ⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس 🌟ظرف‏های شام معمولاً دو تا بشقاب و یک لیوان بود و یک قابلمه. 🔻وقتی می‏رفتم آن‌ها را بشویم، می‏دیدم همان‌جا در آشپزخانه ایستاده، به من می‏گفت: «انتخاب کن، یا بشور یا آب بکش». 🔻به او می‏گفتم: مگر چقدر ظرف است؟ در جواب می‏گفت: هر چه هست، باهم می‏شوییم. 🔸یک روز خانواده مهدی همه منزل ما مهمان بودند. با پدر، مادر، خواهر و برادر مهدی همه باهم سر سفره نشسته بودیم. من بلند شدم و رفتم از آشپزخانه چیزی بیاورم. وقتی آمدم، دیدم همه تقریباً نصف غذایشان را خورده ‏اند، ولی مهدی دست به غذایش نزده تا من برگردم. 🔷نقل از همسر شهید مهدی زین الدین 📚یادگاران، کتاب زین‌الدین، ص 19. 🏠💞 باغبان خانواده💞 🏠 👈👈عضو شوید 👉👉
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده ⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس 🌟خودم موها و ریش حمید را کوتاه می کردم و همیشه هم خراب می شد. موهایش آن قدر چین و چروک داشت که چیزی معلوم نبود. 💢بعد از اصلاح جلوی آینه می ایستاد و دستی در موهایش می کشید و می گفت 👈تو بهترین آرایشگر دنیایی.👉 📚کتاب نیمه پنهان ماه، جلد سوم، حمید باکری به روایت همسر شهید 🏠💞 باغبان خانواده💞 🏠 👈👈عضو شوید 👉👉
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده ⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس 🔰تواضع و فروتنی عباس باور نکردنی بود. همیشه عادت داشت، وقتی من وارد اتاق می شدم، بلند می‏شد و به قامت می‏ایستاد. ❇️ یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد. ترسیدم، گفتم: عباس چیزی شده، پاهایت چطورند؟ خندید و گفت: «نه شما بد عادت شده ‏اید؟ من همیشه جلوی تو بلند می‏شوم. امروز خسته‏ ام. به زانو ایستادم». ❇️ می‏دانستم اگر سالم بود بلند می‏شد و می‏ ایستاد. اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد من گفت: «چند روزی بود که پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم. انگشتان پاهایم پوسیده است و به شدت آسیب دیده اند. نمی‏توانم روی پاهایم بایستم.» ❇️ عباس با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگی رفت. ✍🏻نقل از همسر شهید عباس کریمی 📚خبرگزاری فاش نیوز 🏠💞 باغبان خانواده💞 🏠 👈👈عضو شوید 👉👉
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده ⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس 💢شبی با تعدادی از برادران متأهل همکار، شام را دعوت شهید خمری بودیم. از لحظه ورود به منزل شهید تا هنگام خداحافظی، صحنه های زیبایی از اخلاق و رفتار ایشان در خانه دیدیم که با توجه به عرف مردم منطقه، برایمان تازگی داشت. 👈آن شب، شهید شخصاً سفره را پهن کرد، ظروف محتوی غذا را از آشپزخانه آورد و داخل سفره گذاشت و پس از صرف شام ضمن تمیز کردن سفره، ظروف را جمع کرده و به آشپزخانه برگرداند. 👈ایشان به گونه ای در امور جاری خانه و پذیرایی از مهمانان با همسرش همکاری می کرد که تعجب همگان را برانگیخت. 🔸ما که از این همه احترام و تواضع شهید در برابر همسرش متعجب شده بودیم، هنگام خداحافظی به ایشان گفتیم: « این چه کاری بود که کردید؟ این گونه کارها، کار مرد نیست.» 💡شهید خیلی جدی گفت: « چه اشکالی دارد که انسان در محیط خانه به تأسی از بزرگان دین به همسرش کمک کند.» 📌شهید عباسعلی خمری 📚لحظه های سرخ، صفحه 105 🏠💞 باغبان خانواده💞 🏠 👈👈عضو شوید 👉👉
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده ⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس ✍🏻آقا ولی مرا خیلی احترام می کرد. موقع راه رفتن پشت سرم راه می رفت تا کفش هایم را جفت کند. بعضی اطرافیان به طعنه می گفتند: «آقا ولی کفش های این جوجه را براش جفت می کنه». ♨️از همان اوایل زندگی گاهی وقت ها توی خانه “علیا مخدره” صدایم می کرد. 🗣راوی: تهمینه عرفانیان امیدوار؛ همسر شهیدولی الله چراغچی 📚مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۹ 🆔@Baghban_khanevade
💢برش هایی از سبک زندگی شهدا در خانواده ⏰به مناسبت هفته دفاع مقدس 🌟حاج مهدی خیلی به من احترام می گذاشت و اهل بهانه گیری نبود: 💢مثلا اوایل ازدواج مان تجربه ام در خانه داری و آشپزی کامل نبود. حاجی ماکارونی را خیلی دوست داشت. ♨️یک روز ظهر پیشنهاد داد ماکارونی درست کنم. 🔹گفتم: در پختنش خیلی وارد نیستم. 🔹گفت: عیبی ندارد. من تا حدودی بلدم و کمکت می کنم. قابلمه ای را روی اجاق گاز گذاشتیم و ماکارونی ها را داخلش ریختیم. در قابلمه را هم گذاشتیم و منتظر پختنش شدیم. وقتی در قابلمه را برداشتم، دیدم ماکارونی ها به هم چسبیده بودند و هیچ شباهتی به ماکارونی نداشتند. 👈رفتار حاجی خیلی بزرگوارانه بود. اصلا چیزی نگفتند؛ اتقاقا از غذا هم تعریف می کردند و می گفتند: به به ! چقدر خوشمزه است. 🔷نقل از همسر شهید مهدی طیاری ایلاقی 📚کتاب در کنار دریا ؛ خاطرات شهید مهدی طیاری 🆔@Baghban_khanevade