🎙«با کمترین دعا » 🔺در دعای بعد از زيارت امام رضا علیه السلام می‌خوانیم:«وَقَضائِكَ الْمُبْرَمِ الَّذِي تَحْجُبُهُ بِأَيْسَرِ الدُّعاءِ» چیزی که به مرحله قضاء هم رسیده باشد با کمترین دعا تغییر می‌کند.. 🎙علامه مصباح یزدی (ره) #امام_رضا #خادم_الرضا #قاسم_بن_الحسن

✨🏴 تقدیم چهار بسته غذایی شامل : روغن،رب،ماکارونی،پنیر،نمک،کنسرماهی،پودرلباسشویی،ریکا،شامپو به چهارخانوار نیازمند توسط خیریه قاسم بن الحسن شما خوبان نیز در کارهای خدا پسندانه‌ی خیریه قاسم بن الحسن سهیم باشید. 🍃 شماره کارت جهت کمکهای نقدی : 💳 | ۶۰۳۷ ۶۹۱۵ ۷۱۱۳ ۲۰۰۰ به نام اعظم السادات حسینی حسین اباد #امام_رضا #قاسم_بن_الحسن #خیریه_قاسم_بن_الحسن #مجموعه_سایبری_فرهنگی_بغداد0120

انصاف نباشد که منِ خسته‌یِ رنجور، پروانه‌یِ او باشم و او شمعِ جماعت . #امام_رضا #قاسم_بن_الحسن #قهرمان_ایرانی

در ایام شهادت ولی‌نعمت ایرانیان حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه‌السلام یاد می‌کنیم از خادم‌الرضا رئیس‌جمهور شهید آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی #امام_رضا #شهید_جمهور #قاسم_بن_الحسن

🌴 امام علی (علیه السلام): مَنِ اشتَغَلَ بِذِكرِ الناسِ قَطَعَهُ اللّهُ سبحانَهُ عَن ذِكرِهِ. هر كه به ياد مردم سرگرم شود، خداوند سبحان او را از ياد خود جدا كند. 📜 غرر الحکم، ح ۸۲۳۴ #حدیث_روز #امام_رضا #قاسم_بن_الحسن @baghdad0120

💠 موشن گرافیک | #حاج_قاسم از خادمی حرم تا شهادت #امام_رضا(ع) #قاسم_بن_الحسن

« آروم دلم » راهیِ حرم میشم وقتی پر از غم میشم آروم دلم راهیِ حرم میشم وقتی خسته تر از همیشم راهیِ حرم میشم، شده حتی از دور، دست به سینه خم میشم، یه سلام میدم، آروم میشم، آروم دلم.... #امام_رضا(ع) #قاسم_بن_الحسن✨🏴

🎥 فیلم دیدنی و کمتر دیده شده از لحظه اهدای حکم و نشان خادمی #امام_رضا به #سردار_دلها توسط #شهید_رئیسی در تیرماه ۱۳۹۷ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#امام_رضا | #شهید_جمهور #قاسم_بن_الحسن

نقل از: آقای خلیل منبتی (معاون پیشین اماکن متبرکه آستان قدس رضوی) سردار سپهبد شهید #حاج_قاسم سلیمانی در فروتنی و تواضع بسیار زبانزد بود؛ بطوری که در هر مراسمی شرکت میکرد، همگان از حضور ایشان و عشقی که به سردار داشتند به شعف می‌آمدند. #شهید_سلیمانی علاوه بر دریافت حکم خادمیِ آقا علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا، رفت‌ و آمدهای بسیاری به داخل حرم مطهر برای زیارت داشت که گاهی نه‌ تنها زوار، بلکه بنده هم که آن زمان مسئولیت معاونت اماکن متبرکه امور زائران آستان قدس را بر عهده داشتم، متوجه حضور ایشان نمی‌شدم! #امام_رضا #قاسم_بن_الحسن

#چهارشنبه_های_زیارتی ای پناه من تکیه‌گاه من توی سختی دنیا یا #امام_رضا علیه‌السلام مولا…. #وعده_صادق۲ #قاسم_بن_الحسن 🏴

📕داستان پیرمرد سلمانی هنگامی‌که #امام_رضا(ع) به سمت مرو می‌آمدند بعد از نیشابور به کاروانسرایی رسیدند و کاروان متوقف شد. بر اساس دستور مأمون، مأموران اجازه ارتباط‌گیری مردم با امام را نمی‌دادند تا اینکه پیرمردی عاشق امام رضا(ع) شغل و هنر خود را بهانه کرد تا امام زمانش را ببیند. او به بهانه اصلاح و آرایش سر و صورت امام رضا(ع) خود را به حضرت رساند و توفیق دیدار امام زمانش را به دست آورد و امام رخصت دادند و مشغول کار شد. پیرمرد سلمانی هنگام آرایش مو‌های امام، از اشتیاق دیدن آن حضرت صحبت می‌کرد که یک لحظه فکر کرد: «ای کاش از امام تقاضای اجرت کند» تا این فکر به ذهنش رسید، در همان لحظه امام رضا(ع) با اشاره به سنگی که به‌وسیله آن قیچی خود را تیز می‌کرد آن را تبدیل به طلا کردند. این پیرمرد بامعرفت به امام عرض کرد: ای امام رئوف، من [پشیمان شدم] اجرت دنیوی نمی‌خواهم، پیراهنی از شما می‌خواهم که با آن نماز خوانده‌اید و عبادت خدا را کرده‌اید تا کفنم باشد و خداوند به‌واسطه آن عذاب و فشار قبر را از من بردارد. امام رضا(ع) دستور دادند که یکی از لباس‌هایشان را به سلمانی بدهند، در این لحظه پیرمرد به ذهنش رسید تا درخواست دیگری داشته باشد پس گفت: ای مولا! من از سکرات موت می‌ترسم و بزرگواری کنید و لحظه مرگ در کنار من باشید که امام پذیرفتند. پیرمرد با خوشحالی لباس و وسایل سلمانی خود را بدون نگاه به سنگ طلا برداشت و خداحافظی کرد. آن حضرت فرمودند: سنگ طلایت را بردار ما آنچه را که دادیم پس نمی‌گیریم.... 📕 همای‌ سعادت، همائی واعظ، ص۱۱۵ #قاسم_بن_الحسن