💎بسم الله الرحمن الرحیم💎
📝 #قسمت_بیست_وچهار
#مجـیـــر
جایم کنار تختش بود.
شب ها همان جا می خوابیدم؛
پای تخت.
یک شب از یا حسین گفتنش بیدار شدم. خواب دیده بود.
خیس عرق بود.
خواب دیده بود چهل چراغ محل را بلند کرده.
«چهل چراغ سنگین بود. استخوان هام می شکست. صدای شکستنشان را
می شنیدم. همه ی دندان هام ریخت توی دهانم.»
آشفته بود.
خوابش را برای یکی از دوستانش که آمده بود ملاقات تعریف کرد.
او برگشت گفت:
تعبیرش این است که شما از راهتان برگشته اید؛ پشت کرده اید به اعتقاداتتان.
آن روزها خیلی ها به ما ایراد می گرفتند؛ حتی تهمت می زدند،
چون ریش های منوچهر به خاطر شیمی درمانی ریخته بود و من برای اینکه بتوانم زیر بغل هایش را بگیرم و راه برود چادرم را می گذاشتم کنار.
نمی توانستم ببینم منوچهر این طور زجر بکشد.
تلفن زدم به کسی که تعبیر خواب
می دانست. خواب را که شنید، دگرگون شد.
به شهادت تعبیرش کرد؛
شهادتی که سختی های زیادی دارد.
حالا ما خوشحال بودیم منوچهر خوب شده.
سرحال بود.
بعد از ظهر ها می رفت بیرون قدم
می زد.
روزهای اول پشت سرش راه می افتادم. دورادور مراقب بودم زمین نخورد.
می دانستم حساس است
می گفت:« از توجه ات لذت می برم؛
تا وقتی که ببینم توی نگاهت ترحم نیست.»
نگذاشته بودیم بفهمد شیمی درمانی
می شود. گفته بودیم پروتئین درمانی است.
اما فهمید، رفته بود سینما فیلم از کرخه تا راین را دیده بود.
غروب که آمد دلخور بود.
باور نمی کرد که بهش دروغ گفته باشیم. خودش را سرزنش می کرد که
«حتما جوری رفتار کرده ام که ترسو به نظر آمده ام.»...
اما سرطان یعنی مرگ.
چیزی که دوست نداشتم منوچهر به آن فکر کند.
دیده بودم حسرت خوردنش را از شهید نشدن و حالا اگر می دانست سرطان دارد......
نمی خواستم غصه بخورد.
منوچهر چه قدر برایم از زیبایی مرگ گفت.
گفت:«خدا دوستم دارد که مرگ را نشانم داده و فرصت داده تا بیش تر تسبیحش کنم و نماز بخوانم.»
من محو حرف هایش شده بودم؛
که منوچهر زد روی پایم و
گفت:«مرثیه خوانی بس است. حالا بقیه ی راه را باهم می رویم. ببینم تو پرروتری یا من.»
و من دعا می کردم.
به گمانم اصرارهای من بود که از جنگ زنده برگشت.
فکر می کردم فناناپذیر است.
تا دم مرگ می رود و بر می گردد.
هر روز صبح نفس راحت می کشیدم که یک شب دیگر گذشت. ولی از شب بعدش وحشت داشتم.
به خصوص از وقتی خون ریزی معده اش باعث شد گاه و بی گاه فشارش بیاید پایین و اورژانسی بستری شود و چند واحد خون بهش بزنند.
خون ریزی ها به خاطر تومور بزرگی بود که روی شریان اثناعشر در آمده بود و نمی توانستند برش دارند.
این ها را که دکتر شفاییان می گفت،
دلم می خواست آن قدر گریه کنم تا خفه شوم.
دکتر گفت: هر چه دلت می خواهد گریه کن، ولی جلوی منوچهر باید بخندی،
مثل سابق. آن قدر قوی باشد که بتواند مبارزه کند.
ما هم با شیمی درمانی و رادیوتراپی شاید بتوانیم کاری کنیم. این شایدها برای من باید بود.
می دیدم منوچهر چه طور آب
می شود....
🌸 شادی روح حضرت زهرا (س) صلوات
⏪ادامه دارد.....
☑️ زندگی واقعی یک شهید در ساعات مختلف
💠اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً💠
@Baghdad0120
#یاران_گمنام_شهید_سلیمانی
#رمان_انقلابی
8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و اینک محمدی دیگر در راه است…
نشانه های ظهورِ بعثت او، مردمی را حیران و بی تاب دیدنش کرده بود…
آخرالزمان رقم خورد…
و اینک محمدی دیگر در راه است…🍃
#عید_مبعث مبارک باد 🍃🌸
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨
#حدیث_روز
پيامبر صلي الله عليه وآله :
إنَّما بُعِثتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الأخلاقِ
من مبعوث شدم تا بزرگواريهاي اخلاقي را كامل كنم.
I was sent to perfect morals.
بحار الأنوار ، ج ۱۶ ، ص ۲۱۰ .
#مبعث
#عید_مبعث #مسجد_النبوي #حدیث_گرافی #البعثة_النبوية #ilovemohammad #Muhammad #islam #shia #yaali
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم 🕊 #شهید_سید_علی_زنجانی #شهید_مدافع_حرم_سید_علی_زنجانی از ویژگی های بارز
✨
#روز_شمار_دفاع_از_حرم
🕊
#شهید_احمد_مشلب
#شهید_مدافع_حرم_احمد_مشلب
#حزب_الله
قسمتی ازوصیت شهید مشلب به مادرش:
آیا می توان لحظه ای بهتر از شهادت به دست آورد، ای نور چشمانم ، ای مهربان. ای اوّلین کلمه ای که از زبانم خارج شد. ای اوّلین آموزگار مکتب شهادت، ای کسی که در زمین با دستانش تکان خوردم. ای کسی که مرا بزرگ کرد تا مردی از مردان صاحب الزمان باشم. گرم ترین سلام ها به تو ای زن صبور. ای کسی که بیشتر از من پرسیدی از راه شهادت و در این راه کربلایی تأکید داری . تمسّک جوی به قرآن و اهل بیت. مرا در دعایت فرا موش نکن که دعای تو مستجاب می شود و امید دارم که تو را در مقابل حضرت فاطمه سلام الله علیها سرور زنان جهان رو سفید کنم.
#صلوات 🌷
#مدافعان_حرم
#قاسم_بن_الحسن
#شهدای_مدافع_حرم
@baghdad0120
فرازی از وصیتنامه شهید حاج امینی : « از شما خواهش میکنم و میخواهم همیشه چند موضوع را مد نظر داشته باشید: هرگز دروغ نگویید، زود قضاوت نکنید، گذشت و ایثار داشته باشید، خوشرو و خوشبرخورد باشید و اینکه جبههها را پر نگه دارید. خدایا ما را ببخش و بیامرز! خدایا عاقبت به خیرمان بگردان. خدایا ما را آنی به خودمان وا مگذار. خدایا معرفت شناخت به ما عطا کن. خدایا امام عزیز و بزرگوارمان را حفظ بفرما. آمین یا رب العالمین»
#شهید_امیر_حاج_امینی
#شهدای_دفاع_مقدس
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120