eitaa logo
کتابخانه محله باقریه
63 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
240 ویدیو
111 فایل
#قال‌امیرالمؤمنین‌علی‌؏: هرڪہ‌باڪتاب‌آرامش‌یابد📚 هیچ‌آرامشی‌راازدست‌نداده‌است🙃 ارتباط با ادمین↙️ @S_Farahany
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅منادی🔅 📌مرکزجامع رصد سامانه های فرهنگی 📊رصد دستاوردهای کشور در حوزه مجازی ✍️ معرفی سیصد سامانه و پلتفرم ایرانی ⚙️ما در اینجا شما را با ابزارها، سامانه ها، پلتفرم های مجازی، به روز میکنیم 🙏ممنون میشویم مارابه بقیه معرفی کنید آدرس عضویت: 🆔https://eitaa.com/joinchat/2179268800C31a8a097ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهربانان سلام 📝 برگزاری پنجمین دورهمی رژیم کتابخواری ⏰زمان: دوشنبه ۱۴۰۱/۶/۲۱ ساعت ۹:۳۰ الی ۱۰:۳۰ 🕌 مکان: کتابخانه مسجد امام محمد باقر علیه السلام پردیسان ❇️ در این دورهمی با هم گپ و گفتی داریم راجع به کتاب هایی که خوندیم🤩 مطمئن باشید که بهتون خوش می گذره☺️ همه شما دعوتید😘 منتظرتونیم😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📕 این کتاب، رمانی در ژانر اجتماعی به قلم نرگس روزبهانی است که تلاش می‌کند تصویری ملموس از زندگانی یک خانواده روحانی و زیست طلبگی ارائه کند. تصویری از زندگی یک عالم روحانی که در عالم مجردات و نزد حور و ملک رخ نمی‌دهد، زمینی است و همچون بسیاری از زندگانی‌ها، همراه با خطا و صواب و فراز و فرود است. 📌 محمدحسین پسر نورالله راوی داستان است که روایتی از ناپدید شدن برادر ناتنی خود را برای ما تعریف می‌کند. این خانواده همه روحانی هستند و با زحمت و تلاش یک کارگاه قالی بافی دارند که محل درآمدشان است و به نوعی بخشی از این قالی بافی در امور خیر هم صرف می‌شود. محمدحسین از کودکی تا ناپدید شدن عطا را مرور می‌کند و زندگی تک‌تک افراد خانواده روحانی خویش را شرح می‌دهد. از پدر بزرگش که عالم بزرگی بوده تا مادربزرگش که در نیمه‌های داستان دچار آلزایمر می‌شود و با پسران شهیدش زندگی می‌کند و از دنیای مادی ما فارغ است. 🖋گزیده‌ای از کتاب: 📝 اتوبوس داشت نزدیک مدرسه می ایستاد. چشمم افتاد به آرمین. انگار همه چیز کند شد و چشم آرمین هم افتاد به من. توی نگاهش ترس را دیدم یا شاید تصور کردم. نکند همه چیز سر ماجرای «خانه زاد » بود؟ آرمین از من بدش می آمد یا به قول خودش از «آخوندزاده » بودنم یا «بچه شیخ » بودنم. خوب یا بد، به هرحال معلم ها به سبب انساب و القابم برای من احترام ویژه ای قائل بودند. من و تمام برادرهایم هم - غیر دایی ضیا که جریانات خودش را دارد - تلاش می کردیم از پس این احترام بربیاییم، هرچند که از آن گریزان بودیم. تا آن روز هم به همین دلیل ... @Bagheria_Neighborhood_Library