📚#معرفی_کتاب_تولد_در_توکیو
✒️کتاب تولد در توکیو نوشته حامد علیبیگی خاطرات اتسوکو هوشینو از مسیری است که برای تغییر و تحول درونی و روحیاش طی کرده است.
✍🏻دربارهی کتاب
اتسوکو هوشینو یک بانوی ژاپنی است که مسیری عالی اما سخت برای تغییر و تحول روحی و پیدا کردن حقیقت پیموده است. او توانست از زندگی در ناز و نعمت توکیو بگذرد و به سفری برود که او را به چیزی تبدیل کند که حالا هست. او در کتاب تولد در توکیو از این مسیر نوشته است. مسیری که طی کرد و انتخابهایی که بر سر راهش قرار گرفتند. هر اتفاقی منجر به اتفاق بعدی شد و در نهایت، زندگی او را به چیزی که حالا هست تبدیل کرد. او به دنبال حقیقت میگشت و بالاخره توانست آن را پیدا کند...
#نویسنده_حامد_علی_بیگی
#بهزاد_دانشگر
#ناشر_عهد_مانا
#کتابخانه_محله_باقریه
#پایگاه_معصومیه
#واحد_گفتمان_سازی
#حوزه_حضرت_آسیه
#بچه_های_خاص
#تهیه_و_تنظیم_روشندل
@Bagheria_Neighborhood_Library
📚#بخشی_از_کتاب_تولد_در_توکیو
✍🏻بخشی از کتاب
با هانیکوتوی دانشگاه آشناشدم. دختری لاکچری و افاده ای بود که چشم همه دنبالش بود. اما اوبه کسی توجه نمیکرد وطوری توی دانشگاه راه میرفت که انگار آنجاملک شخصی پدرش است. حس میکردم چقدر خوشبخت است. آن هم در روزهایی که من دچارافسردگی ودل مردگی بودم. مطمئن بودم من هم اگرمثل اولباس بپوشم حس بهتری پیدا میکنم. ساعتش را که دیگر نگو. . . معمولا لباسهای آستین کوتاه می پوشید که درخشش ساعتش چشم همه را خیره کند. این شد که افتادم به خرید لباسهای مارک و معروف. اولش حتى مغازه هاشان را بلدنبودم.. .
✍🏻🖋حدودا دو ماهی از اسلام آوردنم گذشته بود و به خاطر بیکاری و نداشتن درآمد نمیتوانستم غذای خوب بخورم و حسابی مریض شده بودم. پدر و مادرم وقتی فهمیدند مریضم، گفتند به شهر خودمان برگرد. وقتی به خانه ی خودمان برگشتم کلاه سرم گذاشته بودم. برای اینکه دیگر پلیسها مزاحمم نشوند و سرم هم پوشیده باشد، این راه بهتری بود. خانواده ام تا مرا دیدند، پرسیدند این کلاه برای چیست و سرصحبت باز شد. گفتم: من مسلمان شده ام و این برای حجاب است.
#نویسنده_حامد_علی_بیگی
#بهزاد_دانشگر
#ناشر_عهد_مانا
#چاپ_1398
#قیمت_18000
#کتابخانه_محله_باقریه
#پایگاه_معصومیه
#واحد_گفتمان_سازی
#حوزه_حضرت_آسیه
#بچه_های_خاص
#تهیه_و_تنظیم_روشندل
@Bagheria_Neighborhood_Library
#معرفی_کتاب_یادگار_آفتاب
کتاب «یادگار آفتاب» شامل مطالب پژوهشی و تحقیقی درباره شخصیت و زندگانی حضرت امام حسن مجتبی(ع) امروز همزمان با سالروز ولادت امام حسن(ع) منتشر و راهی بازار نشر شد.
این کتاب چهارمین جلد از مجموعه کتاب های سیره معصومین (ع) بهترین الگوی سبک زندگی می باشد.
این کتاب شامل پژوهشی در زندگانی و سیره امام حسن مجتبی(ع)است و خلاف اکثر آثار ابوالفضل هادیمنش گردآورنده آن، در حوزه سنی مخاطبان بزرگسال جا میگیرد.
کتاب یادگار آفتاب مطالب و مقالاتی درباره دوران کودکی، فعالیتهای امام حسن (ع) پیش از رسیدن به امامت، ازدواج و فعالیتهای ایشان پس از انتصاب به امامت را شامل میشود.
یکی از مطالبی که کتاب روی آن تمرکز دارد، موضوع صلح تحمیل شده به امام حسن (ع) در خلال جنگ با معاویه است که یکی از بخشهای مهم این کتاب را به خود اختصاص داده است.
#ابوالفضل_هادی_منش
#انتشارات_بهار_دلها
#تعداد_صفحات_148
#کتابخانه_محله_باقریه
#پایگاه_معصومیه
#واحد_گفتمان_سازی
#حوزه_حضرت_آسیه
#تهیه_و_تنظیم_سلیم_آبادی
✅#موجود_در_کتابخانه
@Bagheria_Neighborhood_Library
#معرفی_کتاب_حیدرانه
«حیدرانه» عنوان تازه ترین مجموعه شعر کلاسیک است که حاوی اشعاری در قالب غزل و مثنوی می باشد.
این مجموعه اشعار در مدح امیرالمومنین حضرت علی (ع) است که با قلمی شیوا، توسط قاسم صرافان نوشته و انتشارات فصل پنجم آنرا به چاپ رسانده است.
#قاسم_صرافان
#انتشارات_فصل_پنجم
#کتابخانه_محله_باقریه
#پایگاه_معصومیه
#واحد_گفتمان_سازی
#حوزه_حضرت_آسیه
#تهیه_و_تنظیم_سلیم_آبادی
@Bagheria_Neighborhood_Library
#بخشی_از_کتاب_حیدرانه
تیغ من در دست هایم نه،که در دستان اوست
"ما رَمَیتَ اذ رَمَیتَ"م، تیر در فرمان اوست
این "یدالله" است بیرون میکشد شمشیر را
دست حق است، این که درچله نهاده تیر را
قلب حق درسینه ی من، در پسِ این جوشن است
جنگ با "قهار" تکلیفش از اول روشن است
آمدم تا جان بگیرم یا که از جان بگذرم
آمدم با ضربتی از جن و انسان بگذرم
آمدم با ضربتی از جنس "لا حول و لا..."
تا که یار از ذوالفقارم بشنود "قالو بلی"
#قاسم_صرافان
#انشارات_فصل_پنجم
#کتابخانه_محله_باقریه
#پایگاه_معصومیه
#واحد_گفتمان_سازی
#حوزه_حضرت_آسیه
#تهیه_و_تنظیم_سلیم_آبادی
✅#موجود_در_کتابخانه
@Bagheria_Neighborhood_Library
📚 #معرفی_کتاب_درباره_جانوران
✍🏻کتاب «دربارهی جانوران🦂🦋» نوشتهی «کلر لولین» با تصویرگری «کیت شپارد» را «حسن سالاری» به فارسی برگردانده است. این کتاب در مجموعهی «از پرندهی دانا بپرس» تدوین شده است. «دربارهی سیارهی زمین»، «دربارهی خزندگان»، «دربارهی آب و هوا»، «دربارهی دایناسورها»، «دربارهی جانوران بیمهره» و... عنوانهای دیگری از این مجموعه هستند.
در توضیح پشت جلد کتاب آمده است: «اگر پرسشی داشته باشید، آن را از چه کسی میپرسید؛ از پدر و مادر، معلم یا از یک دوست دانا؟ حالا تصور کنید یکی از جانوران پرسشی دربارهی زندگی خود داشته باشد، چه کار باید بکند؟
برای مثال: کرم شب تاب میخواهد بداند چرا شکمش نور میدهد! هزارپا🐛 میخواهد بداند چرا همیشه در مسابقهی دویدن از صدپا عقب میماند! عنکبوت🕸️ میخواهد بداند چرا باید هر روز صبح تار بتند و سپس بادی بیاید و آن را پاره کند!
جانوران میتوانند پرسشهای خود را برای پرندهی🦉 دانا بفرستند تا به آنها پاسخ دهد و آنها را راهنمایی کند.
#نویسنده_کلر_لولین
#انتشارات_فاطمی
#تعداد_صفحات_36
#موضوع_کتاب_علمی_و_آموزشی_کودک_و_نوجوانان
#کتابخانه_محله_باقریه
#پایگاه_معصومیه
#حوزه_حضرت_آسیه
#واحد_گفتمان_سازی
#تهیه_و_تنظیم_روشندل
@Bagheria_Neighborhood_Librar
#معرفی_کتاب_قصه_دلبری
از جمله ویژگیهای «قصه دلبری»، داستان بیپیرایه آن است که براساس واقعیت چیده شده؛ بیآنکه نویسنده بخواهد از شخصیت اصلی این قصه یک ابرقهرمان یا یک اسطوره بسازد.
خاطرات «قصه دلبری» از دوران دانشجویی همسر شهید در دانشگاه آغاز میشود و پس از آن با ذکر خاطراتی از آغاز زندگی مشترک با شهید محمدخانی، تولد فرزندان و در نهایت شهادت شهید به اتمام میرسد. کتاب نثری شیرین و خواندنی دارد؛ مانند اکثر آثاری که روایت فتح در این قالب منتشر کرده است، با این تفاوت که اینبار حرف از شهیدی است که همانند ما در این شهر نفس کشیده و زندگی کرده است.
#محمدعلی_جعفری
#انشارات_روایت_فتح
#کتابخانه_محله_باقریه
#پایگاه_معصومیه
#واحد_گفتمان_سازی
#حوزه_حضرت_آسیه
#تهیه_و_تنظیم_سلیم_آبادی
@Bagheria_Neighborhood_Library
کتابخانه محله باقریه
#معرفی_کتاب_قصه_دلبری از جمله ویژگیهای «قصه دلبری»، داستان بیپیرایه آن است که براساس واقعیت چیده
#بخشی_از_کتاب_قصه_دلبری
دلم نیامد گوشی را قطع کنم. گذاشتم خودش قطع کند. انگار دستی از داخل صفحه گوشی پلک هایم را محکم چسبیده بود، زل زده بودم به اسمش.
شب اولی که نبود، دلم میخواست باشد و خروپف کند. نمی گذاشتم بخوابد، باید اول من خوابم می برد بعد او. حتی شب هایی که خسته و کوفته تازه از ماموریت بر می گشت.
تا صبح صبح مدام گوشی ام را نگاه می کردم. نکند خاموش شود یا احیانا در خانه آپارتمانی در دسترس نباشم. مرتب از این پهلو به آن پهلو می شدم.
صبح از دمشق زنگ زد. کد دار صحبت میکرد و نمی فهمیدم منظورش از این حرف ها چیست. خیلی تلگرافی حرف زد. آنتن نمی داد، چند دفعه قطع و وصل شد.
۴۵ روزِ سفر اولش، شد ۶۳ روز. دندان هایش پوسیده بود، رفتیم پیش دایی اش دندان پزشکی. دایی اش گفت...
#محمدعلی_جعفری
#روایت_فتح
#کتابخانه_محله_باقریه
#پایگاه_معصومیه
#واحد_گفتمان_سازی
#حوزه_حضرت_آسیه
#تهیه_و_تنظیم_سلیم_آبادی
✅#موجود_در_کتابخانه
@Bagheria_Neighborhood_Library
هدف از خواندن کتاب برای کودکان👦🏻 ترویج شادی و ایجاد انگیزه 💪🏼 برای خواندنِ کتاب📓 است، که این امر بعدها در موفقیت تحصیلی👩🎓 کودکان نقش مهمی دارد.
اولین تجربه کتابخوانی 📚بعدها میتواند زندگی و ارتباط فرد با ادبیات را شکل دهد. کتابهای کودکان پشتکار و توانایی تمرکز🙂 را به آنها آموزش میدهند و از این طریق مهارتهای شناختی کودکان را افزایش میدهند. همه اینها عناصری ضروری برای رشد کودک به حساب میآیند.👌
علاوه بر این کتابهای کودکان، سرگرمکننده🤗 و شادیبخش🎉 هستند و شخصیتهای اصلی کتابها محبوب کودکان 😍هستند.
#کتابخانه_محله_باقریه
#پایگاه_معصومیه
#واحد_گفتمان_سازی
@Bagheria_Neighborhood_Library
#معرفی_کتاب_راز_درخت_کاج
شهید 14 ساله زینب(میترا) کمایی به سال 1346 در آبادان به دنیا آمد؛ پدرش به نام های ایرانی علاقه داشت و اسم او را «میترا» گذاشت؛ وقتی او بزرگ شد، از نامش ناراضی بود و به همین خاطر آن را به «زینب» تغییر داد.
خانواده کمایی با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و محاصره آبادان، به اصفهان رفتند اما برادر و خواهران زینب همچنان در آبادان مقاومت می کردند.
زینب با آن که در «شاهین شهر» غریب بود اما فعالیتهای مذهبیِ خود را در آن شهر شروع کرد؛ علاوه بر فعالیت های متعدد فرهنگی، برنامه های خودسازی را نیز لحظه ای فراموش نمیکرد.
فعالیت های مذهبی زینب، مورد غضب منافقین قرار گرفته بود و این کوردلان در آخرین نماز مغرب اسفند ماه سال 1360 هنگام بازگشت از مسجد او را ربودند؛ سپس با گره زدن چادرش او را خفه کرده و به شهادت رساندند.
پیکر مطهر زینب، سه روز بعد پیدا شد و با پیکرهای غرقِ به خون 360 شهید عملیات «فتح المبین» در اصفهان تشییع و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
«راز درخت کاخ» نتیجه گفت وگو با مادر شهیده زینب کمایی است. در این کتاب مادر این شهیده برای اثبات مظلومیت دخترش در جریان ترور منافقین، بیماری و شرایط نامطلوب جسمی خود را از یاد برده و با انگیزه بالایی به سوالات نویسنده پاسخ می گوید.
#معصومه_رامهرمزی
#نشر_شاهد
#کتابخانه_محله_باقریه
#پایگاه_معصومیه
#واحد_گفتمان_سازی
#حوزه_حضرت_آسیه
#تهیه_و_تنظیم_سلیم_آبادی
✅#موجود_در_کتابخانه
@Bagheria_Neighborhood_Library
#بخشی_از_کتاب_یوسف_کنعان_آرزو
محمدبن ابراهیم بن مهزیار می گوید :
بعد از وفات امام حسن عسکری (ع) در مورد امام بعد از او در شک و تردید بودم و اموال بسیار (که مخصوص امام بود) نزد پدرم جمع شده بود (گویا ابراهیم سمت نمایندگی داشته و سهم امام بسیاری نزدش جمع شده بود) پدرم آن اموال را برداشت و سوار کشتی شد(که به حضور حضرت مهدی ع در سامرا ببرد) و من نیز سوار شدم تا او را بدرقه کنم.
پدرم تب سختی گرفت و به من گفت: پسرجان ! مرا به خانه بازگردان. این بیماری نشانه مرگ است و به من گفت: در مورد این اموال از خدا بترس(که به صاحبش برسانی) و به من وصیت کرد و بعد از سه روز از دنیا رفت.
با خود گفتم....
#ابوالفضل_هادی_منش
#بهار_دلها
#کتابخانه_محله_باقریه
#پایگاه_معصومیه
#واحد_گفتمان_سازی
#حوزه_حضرت_آسیه
#تهیه_و_تنظیم_سلیم_آبادی
✅#موجود_در_کتابخانه
@Bagheria_Neighborhood_Library
هدایت شده از کتابخانه محله باقریه
#عکس_نوشت
🖋قلم شبیه قاشق نیست !!!
#کتابخانه_محله_باقریه
#واحد_گفتمان_سازی
#پایگاه_معصومیه
#حوزه_حضرت_آسیه
@Bagheria_Neighborhood_Library