♥️ باغ تماشای خدا ♥️
ادامه درس 👆 🌺🌸🌺🌸🌺 🌸🌺🌸🌺 🌺🌸🌺 🌸🌺 🌺 #درس_طهارت_نفس 🌸برگرفته از #کتاب #مراتب #طهارت علامه حسن زاده @Bag
ادامه درس 👆
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#درس_طهارت_نفس
برگرفته از #کتاب مراتب
#طهارت #علامه #حسن زاده
@Baghetamashyekhoda
#طهارت_زبان
💖#بحث #مراتب طهارت
🌸طهارت #حواس__زبان
درس #هفتم
قسمت_اول 👇
💖بعد از طهارت #بدن از #نجاسات ،طهارت #حواس
مطرح می شود
🌸یعنی #پاک بودن ،
#چشم و#گوش و#بینی و#زبان
و#لمس از هر چه که #زائد است
که این #مرحله مرحله ی
بسیار سنگین
و#دشواری می باشد
💖همانطور که #انسان برای دست زدن به #قرآن و#تلاوت کردن آن
باید #وضو بگیرد
از #انجا که #زبان و#دهان نیز برای تلفظ، حرف را #مس می کند ،
لذا این #مس زبان ودهان نیز باید بر #اساس طهارت باشد
🌸 بطور #مثال
اگر کسی #بخواهد حرفی بزند که با دوجمله ، #مفهوم کلامی خود را
می رساند
اگر بدون #علت ان را ادامه دهد
وبا #ده جمله ، مطلبش را تمام کند ،
معلوم می شود که
این #زبان در حرف زدن #طهارت نداشته است
تا چه برسد به #اینکه انسان حرف #گزاف و بیهوده بزند
💖لذا در #احادیث داریم
که می فرمایند : 👇
#بهترین کلام ، کلامی است
که #قلیل باشد
و #دال بر #مقصود باشد
یعنی #کلام شخص در
#اعتدال باشد
🌸ما دونوع رحمت داریم ،
#رحمت #رحمانیه ،
که شامل همه ی #مردم می شود
#نَفسِ حرف زدن از رحمت
رحمانیه ی #حق است ،
#اما #خوب حرف زدن و
حرفهای #خوب زدن جزء رحمت #رحیمیه و#خاصه ی
خداوند می باشد
💖آدمی #نباید #دهان را برای #هر حرفی که می خواهد باز کند
#آدمی باید #عفت #زبان داشته
باشد
که در غیر این #صورت #اسباب نجاست زبان را
فراهم می آورد
🌸#خیلی ها #تصور می کنند
#نجاست همیشه همین
#بول و#غائط است
که انسان باید ان را از خودش
#دفع کند وحال اینکه نجاست معنای #عامی دارد
که حرف #بیهوده و#گزاف را نیز شامل می شود
و#دهان #بواسطه آن #نجس
می گردد
وقابلیت #خواندن #قرآن
را از دست می دهد
💖دهانی که به #غیبت کردن ،
#دروغ گفتن
و#فحش دادن و
#حرفهای گزاف وبیهوده زدن
باز شود
#فاقد #طهارت است ونشان از یک نجاست باطنی دارد
🌸زیرا #نجاست #درون ،
نجاست #بیرونی را نیز در
#پی دارد
💖آنکه #بد دهان وآنکه
#حرف #لغو می گوید باید گفت #درونش #نجس بوده که به بیرون سرایت کرده است
🌸به #خاطر همین در
#روایات فرموده اند : 👇
با کسی که #بد دهان است
#رفیق #نشوید زیرا دوستان
#بد #دهان انسان را #بد بار
می آورند
💖#زبان انسان #همانند
دیگر اعضا #موجودی است که خداوند آنرا #پاک و#طاهر خلق کرده
است
که اگر #انسان در #حفظ پاکی ان #کوشا نباشد
وهر آنچه #می خواهد
بگوید
#علاوه بر #نجاست زبان وصوتی
که از #دهانش خارج می شود ،
#گوش طرف #مخاطب را نیز آلوده و#نجس می کند
🌸#لذا سعی بر این باشد
#زبانتان را #مٕؤدب کنید
💖وقتی #همدیگر را می خوانید به #الفاظ خوش #صدا بزنید
🌸#پدر و#مادر نیز باید
#زحمت زیادی بکشند
تا به #فرزندان خود #نیکو حرف زدن را #بیاموزند
@Baghetamashyekhoda
( ادامه دارد 👆)
#حکایت
حکایت شب اول قبر
آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) نقل می کنند :
شب اول قبر آيتالله
شيخ مرتضی حائری برايش نماز ليلة الدّفن خواندم،
همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است.
بعدش هم يک #سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم .
دوستان
چند شب بعد او را در عالم
خواب ديدم.
حواسم بود که از دنيا رفته است.
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟!
پرسيدم:
آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که #راضی و خوشحال به نظر می آمد،
رفت توی فکر و پس از چند لحظه،
انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن...
وقتي از خيلي #مراحل گذشتيم،
همين که بدن مرا
در #درون قبر گذاشتند،
روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت.
درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري.
کم کم ديگر بدن خودم
را از بيرون و به طور کامل ميديدم.
خودم هم مات و مبهوت شده بودم،
اين بود که رفتم و يک گوشهاي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم
که از پايين پاهايم،
صداهايي ميآيد.
صداهايي رعبآور و وحشتافزا!
صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست ميکرد.
به زير پاهايم نگاهي انداختم.
از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بيانتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک ميشدند.
تمام وجودشان از آتش بود.
آتشي که زبانه ميکشيد
و
مانع از آن ميشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم.
انگار داشتند با هم حرف ميزدند
و
مرا به يکديگر نشان ميدادند.
ترس تمام وجودم را فرا گرفت
و بدنم شروع کرد به لرزيدن.
خواستم جيغ بزنم ولي صدايم
در نميآمد.
تنها دهانم باز و بسته ميشد و داشت نفسم بند ميآمد. بدجوري احساس بی کسی و غربت کردم
گفتم
#خدايا به فريادم برس!
خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم....
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم.
صدايی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من ميآمد.
هر چقدر آن نور به من نزديکتر ميشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر ميرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند.
نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور !
نوری چشم نواز و آرامش بخش.
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نميتوانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی ؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک ميشدم و خدا ميداند چه بلايي بر سر من ميآوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد.
https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9
#تربیت_فرزند
💐بزرگی را گفتند تو برای #تربیت فرزندانت چه میکنی؟
گفت: هیچ کار
🍃گفتند: مگر میشود؟
پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟
💐گفت: من در تربیت خود کوشیدم،
تا #الگوی خوبی برای آنان باشم.
🍃#فرزندان راستی گفتار و درستی
رفتار پدر و مادر را می بینند،
نه امر و نهی های بیهوده ای که خود #عمل نمیکنند.
💐تخم مرغ اگر با #نیروی بیرونی بشکند،
پایان زندگیست
ولی اگر با نیروی #داخلی بشکند، آغاز زندگیست 👌
🍃همیشه #بزرگترین تغییرات
از درون شکل میگیرد.
#درون خود را بشکن تا شخصیت
جدیدت متولد شود
آنگاه خودت را خواهی دید
☀️ به ما بپیوندید 👇
https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9
╰═⊰🍃❣❣🍃⊱━╯
💚🍃💚🍃💚
🍃💚🍃💚
💚🍃💚
🍃💚
💚
✍مارتین لوتر کینگ، #مبارز بزرگ آمریکایی در کتاب خاطراتش مینویسد:
روزی در #بدترين حالت روحی بودم.
فشارها و سختىها،
جانم را به تنگ آورده بود.
سردرگم و درمانده بودم.
مستأصل و نگران، باحالتی غریب و روحى بیجان و بىتوان به زندگی خود ادامه میدادم.
@Baghetamashyekhoda
🍃#همسرم مرا ديد به من نگاه کرد
و از من دور شد.
چند دقيقه بعد با لباس سرتاپا #سياه روی سکوى خانه نشست.
دعا خواند و سوگوارى کرد.
با تعجب پرسیدم:
چرا سياه پوشیدهای؟
چرا سوگواری میکنی؟
🍃همسرم گفت مگر نمیدانی
او مرده است؟
پرسیدم چه کسی؟
همسرم گفت #خدا... خدا مرده است!
🍃باتعجب پرسیدم
مگر خدا هم میمیرد؟ این چه حرفیست که میزنی؟
همسرم گفت:
رفتار امروزت به من گفت
که خدا مرده و من چقدر غصه دارم.
#حیف از آرزوهایم؛
اگرخدا نمرده پس توچرا اینقدر#غمگین و ناراحتی؟
🍃او در ادامه مینویسد:
در آن لحظه بود که به زانو درآمدم
و گریستم.
🍃راست میگفت.
گویا خدای #درون دلم مرده بود.
بلند شدم و براى ناامیدیام
از خدا طلب #بخشش کردم.
💚خدا هرگز نمىميرد!
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﻮیم؛
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ #ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ،
ﻫﻤﻪﭼﯿﺰﺵ ﻟﺬﺕﺑﺮﺩﻧﯽﺳﺖ.
🍃ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﯼ،
ﻫﻤﻪﭼﯿﺰﺵ ﺭﻧﺞﺑﺮﺩﻧﯽﺳﺖ.
🍃ﮐﻠﯿﺪ ﻟﺬﺕ ﻭ ﺭﻧﺞ
ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺳﺖ! 👌
قصد داشتم دست اتفاق
را بگيرم تا نيفتد!
اما امروز فهميدم که
#اتفاق خواهد افتاد؛
اين ما هستيم که نبايد
با او #بيفتيم...
https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9