eitaa logo
♥️ باغ تماشای خدا ♥️
2.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
4هزار ویدیو
297 فایل
😊 خداوند فرمود : هیچ نترسید که من با شمایم سوره طه شادی روح اهل بیت (ع) ؛ شهیدان و اموات صلوات از مطالب مذهبی و آموزشی کانال باغ تماشای خدا بهره مند شوید شرایط تبلیغ @sodedotarafe کانال دوم ما https://eitaa.com/joinchat/3999465605Cbb1b1d2c19
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ باغ تماشای خدا ♥️
ادامه درس 👆 🌺🌸🌺🌸🌺 🌸🌺🌸🌺 🌺🌸🌺 🌸🌺 🌺 #درس_طهارت_نفس 🌸برگرفته از #کتاب #مراتب #طهارت علامه حسن زاده @Bag
ادامه درس 👆 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 برگرفته از مراتب زاده @Baghetamashyekhoda 💖 طهارت 🌸طهارت درس قسمت_اول 👇 💖بعد از طهارت از ،طهارت مطرح می شود 🌸یعنی بودن ، و و و و از هر چه که است که این مرحله ی بسیار سنگین و می باشد 💖همانطور که برای دست زدن به و کردن آن باید بگیرد از که و نیز برای تلفظ، حرف را می کند ، لذا این زبان ودهان نیز باید بر طهارت باشد 🌸 بطور اگر کسی حرفی بزند که با دوجمله ، کلامی خود را می رساند اگر بدون ان را ادامه دهد وبا جمله ، مطلبش را تمام کند ، معلوم می شود که این در حرف زدن نداشته است تا چه برسد به انسان حرف و بیهوده بزند 💖لذا در داریم که می فرمایند : 👇 کلام ، کلامی است که باشد و بر باشد یعنی شخص در باشد 🌸ما دونوع رحمت داریم ، ، که شامل همه ی می شود حرف زدن از رحمت رحمانیه ی است ، حرف زدن و حرفهای زدن جزء رحمت و ی خداوند می باشد 💖آدمی را برای حرفی که می خواهد باز کند باید داشته باشد که در غیر این نجاست زبان را فراهم می آورد 🌸 ها می کنند همیشه همین و است که انسان باید ان را از خودش کند وحال اینکه نجاست معنای دارد که حرف و را نیز شامل می شود و آن می گردد وقابلیت را از دست می دهد 💖دهانی که به کردن ، گفتن و دادن و گزاف وبیهوده زدن باز شود است ونشان از یک نجاست باطنی دارد 🌸زیرا ، نجاست را نیز در دارد 💖آنکه دهان وآنکه می گوید باید گفت بوده که به بیرون سرایت کرده است 🌸به همین در فرموده اند : 👇 با کسی که دهان است زیرا دوستان انسان را بار می آورند 💖 انسان دیگر اعضا است که خداوند آنرا و خلق کرده است که اگر در پاکی ان نباشد وهر آنچه خواهد بگوید بر زبان وصوتی که از خارج می شود ، طرف را نیز آلوده و می کند 🌸 سعی بر این باشد را کنید 💖وقتی را می خوانید به خوش بزنید 🌸 و نیز باید زیادی بکشند تا به خود حرف زدن را @Baghetamashyekhoda ( ادامه دارد 👆)
حکایت شب اول قبر آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) نقل می کنند : شب اول قبر آيت‌‌الله شيخ مرتضی حائری برايش نماز ليلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم . دوستان چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟! پرسيدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته‌ای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن... وقتي از خيلي گذشتيم، همين که بدن مرا در قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل مي‌ديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشه‌اي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم. ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي مي‌آيد. صداهايي رعب‌آور و وحشت‌افزا! صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست مي‌کرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بي‌انتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک مي‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه مي‌کشيد و مانع از آن مي‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف مي‌زدند و مرا به يکديگر نشان مي‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نمي‌آمد. تنها دهانم باز و بسته مي‌شد و داشت نفسم بند مي‌آمد. بدجوري احساس بی کسی و غربت کردم گفتم به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم.... همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم. صدايی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من مي‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزديکتر مي‌شد آن دو نفر آتشين عقب‌تر و عقب‌تر مي‌رفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند. نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور ! نوری چشم نواز و آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمي‌توانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی ؟ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ‌ترک مي‌شدم و خدا مي‌داند چه بلايي بر سر من مي‌آوردند. بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد. و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبه‌اش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد. https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9
💐بزرگی را گفتند تو برای فرزندانت چه میکنی؟ گفت: هیچ کار 🍃گفتند: مگر میشود؟ پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟ 💐گفت: من در تربیت خود کوشیدم، تا خوبی برای آنان باشم. 🍃 راستی گفتار و درستی رفتار پدر و مادر را می بینند، نه امر و نهی های بیهوده ای که خود نمیکنند. 💐تخم مرغ اگر با بیرونی بشکند، پایان زندگیست ولی اگر با نیروی بشکند، آغاز زندگیست 👌 🍃همیشه تغییرات از درون شکل میگیرد. خود را بشکن تا شخصیت جدیدت متولد شود آنگاه خودت را خواهی دید ☀️ به ما بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9 ╰═⊰🍃❣❣🍃⊱━╯
💚🍃💚🍃💚 🍃💚🍃💚 💚🍃💚 🍃💚 💚 ✍مارتین لوتر کینگ، بزرگ آمریکایی در کتاب خاطراتش می‌نویسد: روزی در حالت روحی بودم. فشارها و سختى‌ها، جانم را به تنگ آورده بود. سردرگم و درمانده بودم. مستأصل و نگران، باحالتی غریب و روحى بی‌جان و بى‌توان به زندگی خود ادامه می‌دادم. @Baghetamashyekhoda 🍃 مرا ديد به من نگاه کرد و از من دور شد. چند دقيقه بعد با لباس سرتاپا روی سکوى خانه نشست. دعا خواند و سوگوارى کرد. با تعجب پرسیدم: چرا سياه پوشیده‌ای؟ چرا سوگواری می‌کنی؟ 🍃همسرم گفت مگر نمی‌دانی او مرده است؟ پرسیدم چه کسی؟ همسرم گفت ... خدا مرده است! 🍃باتعجب پرسیدم مگر خدا هم می‌میرد؟ این چه حرفی‌ست که می‌زنی؟ همسرم گفت: رفتار امروزت به من گفت که خدا مرده و من چقدر غصه دارم. از آرزوهایم؛ اگرخدا نمرده پس توچرا این‌قدر و ناراحتی؟ 🍃او در ادامه می‌نویسد: در آن لحظه بود که به زانو درآمدم و گریستم. 🍃راست می‌گفت. گویا خدای دلم مرده بود. بلند شدم و براى ناامیدی‌ام از خدا طلب کردم. 💚خدا هرگز نمى‌ميرد! ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﻮیم؛ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺒﺮﯼ، ﻫﻤﻪ‌ﭼﯿﺰﺵ ﻟﺬﺕ‌ﺑﺮﺩﻧﯽﺳﺖ. 🍃ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﯼ، ﻫﻤﻪ‌ﭼﯿﺰﺵ ﺭﻧﺞ‌ﺑﺮﺩﻧﯽﺳﺖ. 🍃ﮐﻠﯿﺪ ﻟﺬﺕ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺳﺖ! 👌 قصد داشتم دست اتفاق را بگيرم تا نيفتد! اما امروز فهميدم که خواهد افتاد؛ اين ما هستيم که نبايد با او ... https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9