eitaa logo
بَینَ الطُّلُوعَینْ
15.4هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
5.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
با جاری قرآن تا سرنوشت نیک 18ساله ازنیم ساعت بعد اذان صبح مشهد تاطلوع آفتاب هرروزه تدّبر درقرآن خودم (واحدیان)سوال احکام و تعبیر خواب جواب نمیدم سوال شما در کانال جواب داده میشه نه در شخصی با رعایت نوبت @MSDVMSDV ادمین @Alliiareza1355
مشاهده در ایتا
دانلود
✨"" یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم بود. "او می خواست در کنار "حرم امام رضا (علیه السلام )" مسجدى بنا کند." 🍃به همه و معماران اعلام کرد؛ دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى "شرطش" این است که؛ ✨فقط با "" کار کنید و در حال کار با یکدیگر "مجادله و بد زبانى" نکنید و با "احترام" رفتار کنید. " اسلامى" را رعایت و "خدا" را یاد کنید. 🍃او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل می‌آوردند، علاوه بر دستور قبلى گفت؛ سر راه حیوانات "آب و " قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که "تشنه و " بودند آب و علف بخورند. بر آنها "بار سنگین" نزنید و آنها را "" نکنید. من "مزد شما را دو برابر مى دهم." گوهرشاد هر روز به سرکشی به "مسجد" میرفت. 🍃✨🍃✨🍃✨ 🌿روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى "چهره" او را دید. 🥀جوان بیچاره دل از کف داد و " گوهرشاد" صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به "" نزدیک کرد.چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد او را "جویا شد." 📣به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به "عیادت" او رفت. 🍃✨🍃✨🍃✨🍃 ✨چند روز گذشت و روز به روز حال بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید " گرفت" جریان را به گوش "ملکه گوهرشاد" برساند و گفت؛ اگر جان خودم را هم از بدهم مهم نیست.او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر " العمل" گوهرشاد بود. ملکه بعد از شنیدن این حرف با "خوشرویى" گفت: این که نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از "ناراحتى یک بنده خدا" "جلوگیرى" کنیم؟و به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد. 🍃✨🍃✨🍃✨ 🍃یکى اینکه "مهر" من "چهل روز " توست در این مسجد تازه ساز.اگر "قبول" دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط " و عبادت خدا" را به جاى آور. و "شرط دیگر" این است که بعد از آماده شدن تو من باید از "طلاق بگیرم." "حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن." 🍃✨🍃✨🍃✨ ✨جوان عاشق وقتى گوهر شاد را شنید از این "مژده" درمان شد و گفت؛ چهل روز که چیزى نیست اگر " سال" هم بگویى حاضرم.جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به "امید" اینکه نماز هایش ازدواج و "وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد" باشد. 🍃"روز " گوهر شاد "قاصدى" فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد.قاصد به جوان گفت؛ فردا چهل روز تو تمام مى شود و "منتظر" است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد. عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به "نماز" پرداخته و حالا پس از چهل روز "" نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد: ✨به گوهر شاد بگویید؛ "اولا "از شما ممنونم و "دوم" اینکه من دیگر نیازى به با شما ندارم. 🍃✨🍃✨🍃✨ 🍃قاصد گفت؛ منظورت چیست؟! "مگر تو گوهرشاد نبودى؟!" جوان گفت؛ آنوقت که "عشق گوهرشاد" من را "بیمار و بى تاب" کرد هنوز با " حقیقى" آشنا نشده بودم، ولى اکنون "دلم به "عشق خدا" مى طپد "و جز او" معشوقى" نمى خواهم. من با "مانوس" شدم و فقط با او "آرام" میگیرم.اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند "آشنا" کرد و او باعت شد تا معشوق را پیدا کنم. ✨و آن جوان شد "اولین پیش " "مسجد گوهر شاد" و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک "فقیه کامل" و او کسی نیست جز؛ ✨"آیت اله شیخ محمد صادق همدانی."✨ 🍃✨🍃✨🍃✨ 🧕گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد "مشهد"است.🍃 ࿐჻❥⸙🌸🍃🌸⸙❥჻࿐ کانال قرآنی 🆔eitaa.com/beinotoluein