مُحَرَّم ...
ماه حسين...
خدانگهدارت!
نمیدانم دوباره...
تو را خواهم دید یا نه؟!
اما اگر وزیدی و...
از سَرِ کوی من گذشتی...
سلامَم را به اربابم برسان!
و اگر این آخرین مُحَرَّمم باشد...
بگو همیشه برایت...
مشکی به تَن می کرد و...
دوست داشت نامَش...
با نام تو عجین شود!
گرچه جوانی میکرد؛
اما از اعماق وجودش...
دلبستهی حسین بود!
با #چای_روضه صفا میکرد و...
سَرَش درد میکرد برای نوکری!
مُحَرَّم جان؛
تو را به خدا میسپارم و...
دلم شور میزند...
برای «صفر»ی که...
از «سفر» میرسد!
#محرم