مگه می شه ...
در ایام عزاداری حضرت زهـرا بود
و یادی از منـادی زمزمهی یازهـرا
شهید محمدرضا تورجی زاده نکرد !!
ایام عاشورا تاسوعا همه میرفتند
گردان حضرت ابوالفضـل ...
شب عاشـورا هم ، پاتوق همه
گردان امام حسین (ع) بود ...
امّـا ... ایام #فاطمـیه ؛
جبهه یعنی گردان یازهــرا (س)
و زمزمه های شهید تورجی زاده ...
وقتی می رسیدی پای روضه اش
فقط کافی بود با این شعر شروع کنه:
برهم زنید یاران
این بزم بی صفا را
مجلس صفا ندارد
بی یار .......
با صدای گریهی بچه ها
صدای شهید تورجی زاده
دیگه شنیده نمی شد ...
#فاطمیه_در_جبهه_ها
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
https://eitaa.com/BandeParvaz
#شهیدانه🌹🍃
محمد گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یازهرا(سلام الله علیها) است. من هم فرمانده گردان یا زهرا(سلام الله علیها) هستم...
صبح 5 اردیبهشت، یکدفعه صدای انفجار خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمد را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در پهلوی چپ او بود. بازوی راست او هم غرق خون بود.
یکی از دوستانش از شهادت محمد بسیار ناراحت بود. شب در خواب او را دید در حالی که خوشحال و با نشاط بود. لباس فرم سپاه هم بر تنش بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود.
از محمد پرسید: محمد! این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟
محمدرضا تورجی زاده در حالی که می خندید گفت: من حتی آقا امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را در آغوش گرفتم..
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
10.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۳ تیرماه سالروز تولد شهید محمدرضا تورجیزاده🌷🌷
روضهای که شهید تورجیزاده پشت بیسیم برای شهید خرازی خواند!
📌 مزار شهید تورجیزاده گلستان شهدا اصفهان میباشد.
هدیه به روح مطهرشون صلوات🌹
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
خط مقدم
کارها گره خورده بود
خیلی از بچهها پرپر شده بودند
خیلی مجروح شده بودند.
حاجی بیقرار بود
اما به رو نمیاورد
خیلی ها داشتند باور می کردند
اینجا آخرشه !
یه وضعی شده بود عجیب
تو این گیر و دار حاجی اومد
بی سیم چی رو صدا زد ...
حاجی گفت: هر جور شده با بیسیم
تورجیزاده رو پیدا کن
خلاصه تورجی ر پیدا کردن
حاجی بی سیم رو گرفت
با حالت بغض و گریه
از پشت بی سیم گفت:
تورجی چند خط
#روضهحضرتزهرا برام بخون
تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد
که دیدم حاج حسین خرازی
از هوش رفت ... !
صدا رو روی تمام بی سیمها
انداخته بودن.
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد
وقتی به خودمون اومدیم
دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگن
خط رو گرفته بودن
عراقی ها رو تار و مار کردن.
تورجی خونده بود :
در بین آن دیوار و در
زهرا صدا می زد پدر
دنبال حیدر می دوید
ازپهلویش خون میچکید
زهرای من،زهرای من... !
#فاطمیه
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
🌷🕊
شهیدی که امام زمانش را در آغوش گرفت💕
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
#یادشهداکمترازشهادت_نیست
هدیه به روح مطهرشون صلوات🌷
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
🌷⃟🕊 #پاسدارشهید#محمدرضا_تورجی_زاده فرمانده دلاور گردان یازهرا س لشگر ۱۴ امام حسین ع اصفهان 🌷تولد
ارادتــــــ شهــدااا به حضرتـــ زهرا(س)
شهید محمدرضا تورجی زاده به سادات فوق العاده احترام می گذاشت .
یکی از سادات گردان نقل می کرد:
«یک بار به سنگر فرماندهی رفتم.محمد نشسته بود.به احترام من از جا بلند شد.
گفتم:«یک مرخصی چند ساعته می خواهم تا به اهواز بروم.»
به دلایلی مخالفت کرد.اصرار کردم اما بی فایده بود در نهایت وقتی ناامید شدم گفتم:«باشد شکایت شما را می برم پیش مادرم.»
هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که پابرهنه به دنبالم دوید!
دستم را گرفت و گفت:«این چه حرفی بود که زدی؟!بیا این برگه ی مرخصی سفید امضا کردم هر چه قدر می خواهی بنویس.»
تا به چهره اش نگاه کردم دیدم خیس از اشک است.
گفتم:«به خدا شوخی کردم منظوری نداشتم و...» اما محمد همچنان اصرار داشت که من حرفم را پس بگیرم!
یک سال از این ماجرا گذشت ساعتی قبل از شهادت محمد بود.
با هم رفتیم تا به سنگر ها سر بزنیم گفت:«آن حرف پارسال را پس گرفتی؟!» با تعجب گفتم:«چی؟»
گفت:«آن شکایت و...»
گفتم:«تو را به خدا چیزی نگو به خدا شوخی کردم.»
ساعتی بعد وقتی در سنگر فرماندهی نشسته بود گلوله ی خمپاره به درون سنگر اصابت کرد.سریع به سمت سنگر دویدم.عجیب بود.
سه ترکش بزرگ خمپاره به او اصابت کرده بود.یکی به پهلو یکی به بازو و دیگری به سر.
یک باره به یاد حرف سال قبل محمد افتادم.
او از شهادت خود این گونه گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که با رمز یا زهرا(س) باشد و من آن زمان فرمانده گردان یا زهرا(س) باشم.
مدتی بعد پیکر او تشیع شد و همان گونه که وصیت کرده بود سربند یا زهرا(س) به پیشانی او بستیم و در کنار دوستانش در گلستان شهدای اصفهان آرمید.
#شهيد_محمدرضا_تورجي_زاده
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
845.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوشا به سعادت اونی که در راه خداوند شهید میشه🌷
فیلم را باز کنید و صدای آسمانی شهید تورجی زاده را با لهجهی شیرین اصفهانی بشنوید🌱
به مناسبت #سالروز_شهادت
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
987.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خوشا به سعادت اونی که در راه خداوند شهید میشه🕊
فیلم را باز کنید و صدای آسمانی شهید تورجی زاده را با لهجهی شیرین اصفهانی بشنوید🌱
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
.
محمد گفته بود: من در عملیاتی #شهید می شوم که رمز آن #یازهرا(سلام الله علیها) است. من هم #فرمانده گردان یا زهرا(سلام الله علیها) هستم...
صبح 5 اردیبهشت، یکدفعه صدای انفجار خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمد را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در پهلوی چپ او بود. بازوی راست او هم غرق خون بود.
یکی از دوستانش از شهادت محمد بسیار ناراحت بود. شب در خواب او را دید در حالی که خوشحال و با نشاط بود. لباس فرم سپاه هم بر تنش بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود.
از محمد پرسید: محمد! این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟
محمدرضا تورجی زاده در حالی که می خندید گفت: من حتی آقا #امام_زمان (عجل الله فرجه الشریف) را در آغوش گرفتم..
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
🌱🕊@BandeParvaz
.