eitaa logo
بانوی دو عالم 🥀
52 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
19 فایل
-بِسمِ ربِّ مادرِ پهلو شکسته- -اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ‏- جرم ِ فاطمه ، حب ِ علی بود. ناشناسمون:https://harfeto.timefriend.net/17011693123934
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷✨✨🇮🇷🇮🇷✨✨🇮🇷 🌴رمان آموزنده، بصیرتی و امنیتی 🌴قسمت ۵ از جهان ماورای ماده سخن میگفت, من بااینکه هیچی از حرفاش نمیفهمیدم,اما همه ی گفته هاش راتایید میکردم. بعدازساعتی با صدای در که سمیرا بود,حرفاش راتموم کرد واجازه داد راهی خانه شوم. و این اول ماجرابود.... سمیرا سوال پیچم کرد,.... استادچکارت داشت, چرااینقدطول کشید, چراگردنبنده را دادی به من و.... هرچی سمیرا پرسید جوابی نشنید چون من مثل آدمهای مسخ شده به دقایقی قبل فکر میکردم,به اون گرمای لذت بخش,احساس میکردم,هنوز نرفته دلم برای سلمانی تنگ شده,دوست داشتم به یک بهانه ای دوباره برگردم وببینمش. رسیدیم خانه,سمیرا با دق گفت: _بفرمایید خانوووم,انگار شانس من لالمونی گرفتی والااا پیاده شدم بدون هیچ حرفی,صدا زد , _همااااا....بیا بگیر گردنبندت را... برگشتم گردنبند را گرفتم وراهی خانه شدم مامان برگشته بود خانه,گفت : _کجا بودی مادر,بابات صدباربیشتر به گوشی من زنگ زد ,مثل اینکه توگوشیت را جواب نمیدادی. بی حوصله گفتم: _کلاس گیتار بودم,گوشیمم یادم رفته بود, بابا خودش منو رسوند... مامان از طرز جواب دادنم ,متعجب شد اخه من هیچ وقت اینجور صحبت نمیکردم وبنا راگذاشت برخستگیم واقعا چرا من اینجورشده بودم؟؟ مانتو قرمزم راخواستم دربیارم اما این بار دکمه هاش راحت باز شد,یاد حرف سلمانی افتادم که میگفت: 🔥_قرمز بهت میاد,همیشه قرمز بپوش... لبخندی رولبام نشست. توخونه کلا بی قرار بودم ,بااینکه یک روز هم از کلاس گیتارم نگذشته بود ولی به شدت دلم برای سلمانی تنگ شده بود, اصلا سردرنمیاوردم منی که به هیچ مردی رو.نمیدادم وتمایلی نداشتم, این حس عشق شدید ازکجا شکل گرفت... حتی تودانشگاه هم اصلا حواسم به درس نبود.هنوز یک روز دیگه باید سپری میشد تا دوباره ببینمش... دیگه طاقتم طاق شد ,شماره ی سلمانی راکه دراخرین لحظات بهم داده بود,ازجیب مانتوم دراوردم وگرفتم.تا زنگ خورد ,یکهو به خودم اومدم وگفتم وای خدامرگم بده الان چه بهانه ای بیارم برای این تلفن ..... گوشی رابرداشت, _الو بفرمایید, من: _س س س سلام استاد, استاد: _سلام همای عزیزم,دیگه به من نگو استاد , راحت باش بگو بیژن....خوبی,چه خبرا؟ من: _خوبم ,فقط فقط... بیژن: _میدونم نمیخواد بگی ,منم خیلی دلم برات تنگ شده,میخوای بیا یه جا ببینمت؟ اخیش بااین حرفش انگاردنیا رابهم داده بودند.گفتم: _اگه بشه که خوب میشه بیژن: _تانیم ساعت دیگه بیاجلو ساختمان کلاس, باشه؟؟ من: _چشم ,اومدم مامان.وبابا هردوشون سرکاربودند.یه زنگ زدم مامانم,گفتم بیرون کار دارم,مامان هم کلی سفارش کرد که مراقب خودت باش و.... آژانس گرفتم سمت کلاس گیتار وحرکت کردم... 🌴ادامه دارد... ❌خواندن این رمان برای افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود..... ✨ نویسنده؛ طاهره سادات حسینی 🇮🇷
🇮🇷✨✨🇮🇷🇮🇷✨✨🇮🇷 🌴رمان آموزنده، بصیرتی و امنیتی 🌴قسمت ۶ رسیدم جلو ساختمان,.... سلمانی منتظرم بود ,امد جلو دستش رادرازکرد سمتم,منی که این کارها را 🔥 میدونستم,بی اختیار دست دادم,وااای دوباره تنم داغ شد... سلمانی اشاره کردبه ماشینش وگفت: _میخوام یک جای جالب ببرمت ,حاضری باهام بیای.. تو دلم گفتم....توبگو جهنم ,معلومه میام. بایک لبخندی نگاهم کردوگفت : _فرض کن جهنم.. وای من که چیزی نگفتم,!!!!....باز ذهنم را خوند, داشتم متقاعد میشدم ,بیژن از عالم دیگه ای هست...سوار شدم, سلمانی نشست وشروع کرد به توضیح دادن: _ببین هماجان,اینجایی که میبرمت یه جور ,یه جور ,اما مثل این کلاسای مادی و طبیعی نیست,خیلیا برای درمان دردهاشون میان اونجا,انواع دردها با فرادرمانی ,درمان میشه,خیلیا برای کنجکاوی میان وبرخی هم برای پیوند خوردن به عرفان و جهان ماورای طبیعی,جهان کیهانی میایند , هرکس که ظرفیت روحی بالایی داشته باشه به مدارج عالی دست پیدامیکنه,به طوریکه میتواند بیماریها را شفا بدهد ,اصلایه جور خارق العاده میشه... بیژن هی گفت وگفت,.... من تابه حال راجب اینجور کلاسها چیزی بودم,اما برام جالب بود,بیژن یک جوری حرف میزد که دوست داشتم زودتر برسیم. خیلی دوست داشتم بتونم این مدارج راطی کنم....... و این اولین برخورد حضوری من با گروه به قول خودشون ,یا بهتره بگم بود..... رسیدیم به محل مورد نظر,داخل ساختمان شدیم. کلاس شروع شده بود,.... اوه اوه کلی جمعیت نشسته بود,یه خانم هم داشت درس میداد,به استادهاشون میگفتن (مستر),ماکه وارد شدیم ,خانمه اومد جلو مثل اینکه بیژن درجه اش از این خانمه بالاتربود. مستر: _سلام مسترسلمانی,خوبی استاد,به به میبینم شاگردجدید آوردین بیژن: _سلام مستر ,ایشون شاگردنیست ,هما جان ,عزیز منه, سرش را برد پایین تر واهسته گفت , _قبلا هم اسکن شده.. چیزی ازحرفهاش دستگیرم نشد مستره گفت: _ان شاالله خوشبخت بشید بااون قبلیه که نشدید ان شاالله باهما جان خوشبختی رابچشی... این چی میگفت ,یعنی بیژن قبلا ازدواج کرده و جدا شده بود؟؟ رفتم نشستم,جو جلسه بود از کمال روح ورسیدن به خدا صحبت میکردند.... 🌴ادامه دارد... ❌خواندن این رمان برای افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود..... ✨ نویسنده؛ طاهره سادات حسینی 🇮🇷
بسم الله الرحمن الرحیم خیلی از ماها هستیم که سر پدر و مادرمون داد می‌زنیم بی‌احترامی می‌کنیم دل آنها را می‌شکونیم اما رفیق بدون دعای مادر اجابته حدیث داریم دعای پدر اجابت حدیث داریم بدون رضایت خدا تو رضایت پدر و مادره پس نمیشه تو به پدر و مادرت بی‌احترامی کنی بعد از اون طرف فکر کنی خدا ازت راضیه فکر کنی قراره شهید شی پدر و مادر نعمت‌های بزرگ خدا هستند ا می‌تونی ازشون استفاده کن بگو خدایا به پدر و مادرم احترام می‌ذارم حتی اگر حق با اون‌ها نبود من میگم عیبی نداره و می‌گذرم ولی تو هم از بقیه گناه‌های من بگذر دستمو بگیر و به قافله شهدا برسون اگر یه وقتی خدایی نکرده صدات سر مادرت بالا رفت یا صدات سر پدرت بالا رفت یا دلشونو شکوندی بدون عاق والدین شدی والدین نه تو دنیا خوشبخته نه تو آخرت نمی‌دونم از این عاق والدین چی بگم فقط بدون اگر عاق والدین شدی همه عبادت‌های پیغمبرا هم ببری بازم مورد رضایت خدا قرار نمی‌گیری اگه تا الان دلشو شکوندی و عاق والدین شدی از دلشون در بیار چون که این یکی از بزرگترین تیرهای شیطان برای جدا کردن تو از خدا هست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آغاز سال 2025 میلادی🎊🎊 بر شما مبارک باد 🎄🎁🎈 امیدوارم در سال نو میلادی🎈🎊 🎄✨روزهای روشن و عالی 🎄✨برکت و فراوانی 🎄✨عشق و نور خدا 🎄✨پایان تمام 🎄✨جنگ ها و ناخوشی ها 🎄✨برای همه مردم 🎄✨سراسر دنیـا باشـد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ آرزوی من برای 🎈 شما عزیزان در سال2025🎉✨ آغازی زیبـا در ژانویه 🎊 عشق در فوریه🎊 صلح در مارس🎊 نداشتن نگرانی در آوریل🎊 خوشبختی در می🎊 سلامتی و شادی از ژوئن تا نوامبر🎊 وخوشبختی در دسامبر میباشد🎊
🌷قرآن به چه مناسبت اسم مگس راآورده‌.؟ جواب:آنانکه خدا نیستندوشماآنان راخدامیدانید یک مگس نمیتوانندبیافرینند.۷۳ سوره حج 🌷قرآن به چه مناسبت اسم عنکبوت راآورده.؟ تکیه به غیرخدا مثل تکیه به لانه عنکبوت است. ۴۱ سوره عنکبوت 🌷قرآن به چه مناسبت اسم کلاغ راآورده؟ کلاغ دفن کردن مرده را به قابیل یادداد.۳۱مائده 🌷اسم مار درقرآن کریم به چه مناسبت آمده.۲۰طه معجزه حضرت موسی ع. فلما راهاکانها جان.۱۰نمل مار کوچک تیزرو حَیَّه تَسعَی .۲۰طه.مارعظیم ثُعبَانُ مُبین‌.۱۰۷ اعراف،۳۲شعراء.اژدها 🌷اسم الاغ رابه چه مناسبت آورده؟ آنانکه کتاب خدارامیخوانندوعمل نمیکنندمثل خری میمانندکه قرآن حمل میکند کمثل الحماریحمل اسفارا.۵ سوره جمعه 🌷قرآن درسوره ص و سوره فجر به چه کسی لقب ذوالاوتاد یعنی صاحب میخ ها، داده؟ به فرعون که مخالفانش رابه ۴ میخ میکشید 🌷خاکستر به چه مناسبت آمده؟ اعمال کافرمثل خاکستربی ارزش است کرماداشتدت به الریح فی یوم عاصف.۱۸ ابراهیم 🌷اگرشتراز سوراخ سوزن رد شد این اتفاق هم می افتد؟۴۰ اعراف رفتن کافربه بهشت..حتی یلج الجمل فی سم الخیاط 🌷کلمه فاسعوا بشتابیددرچه موردفرموده رفتن به نمازجمعه.۹ سوره جمعه 🌷سارعوا و سابقوا، سرعت وسبقت درچه موردفرموده؟۱۳۳ آل عمران،۲۱حدید توبه واستغفار وآمرزش خواهی 🌷وسعت بهشت چقدره؟ به اندازه آسمانهاوزمین.۱۳۳آل عمران،۲۱حدید 🌷بهشت برای کی ساخته شده؟ برای اهل ایمان وتقوا.۱۳۳آل عمران ،۲۱حدید 🌷جهنم برای کی ساخته شده؟ برای کافرین.اعدت للکافرین.۲۴ بقره،۱۳۱آل عمران 🌷قرآن به چی گفته چنگ زدن به ریسمان محکمی که پاره شدنی نیست؟ به پشت کردن به طاغوت وایمان به خدا فمن یکفربالطاعوت ویومن بالله فقداستمسک بالعروه الوثقی لاانفصام لها... 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴امام اُمّت 🔹وقتی سر کلاس درس رهبری به فکر غذا هستی...😄 🥀🍃@Banooydoaalam
9.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 🌸🕊🍃یه تعبیر خیلی قشنگ و مفهومی درباره نمــــــــاز اول وقت 🥀🍃@Banooydoaalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیر شدن ربطی به شناسنامه ندارد همین که دیگر میل خرید یک جوراب سفید را نداشته باشی همین که صدای زنگ تلفن و یا شنیدن یک ترانه دلت را نلرزاند همین که فکر سفر برایت کابوس باشد همین که مهمانی دادن و مهمانی رفتن برایت عذاب اور باشد همین که در دیروز زندگی کنی از آینده بترسی و زمان حال را نبینی بی آرزو باشی ... بی رویا باشی بی هدف باشی ... عاشق نباشی برای رسیدن به عشق خطر نکنی برای آرزوهایت نجنگی یاد دوستی در قلبت نباشد شک نکن حتی اگر جوان باشی پیرگشته ای ((( زندگی را زندگی کن ))) 🥀🍃@Banooydoaalam
🌷بصیرت چیست؟ 🌷بصیرت یعنی آگاهی وفهم درست مردم اگرمردم بصیرت داشتند امیرالمومنین ع خانه نشین نمیشدوحضرت زهرا ع شهیدنمیشد 🌷اگرمردم بصیرت داشتند امام حسن ع وامام حسین ع رارها نمیکردند واینها به شهادت نمیرسیدندوبلکه حاکم جامعه میشدند ومردم به سعادت دنیا وآخرت میرسیدند 🌷اگرمردم بصیرت داشتند امام زمان ع غایب نمیشد 🌷والان اگراکثرمردم بصیرت پیدا کنند،به امام زمان حقیقتا عشق میورزند و امام زمان ع می آیند.واوضاع خیلی بهترازحالا میشود 🌷همه ضعفها به خاطر ضعف بصیرت است مردمی که بصیرت وهوشیاری داشته باشند فریب شیاطین رانمیخورندومطیع خداهستند 🌷قرآن میگویدانسانهای باتقوا وقتی زمینه گناه پیش میادیادخدامی افتندوازخواب غفلت بیدارمیشوندوگناه نمیکنند: 🌷إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَآئِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ (٢٠١)اعراف
🇮🇷✨✨🇮🇷🇮🇷✨✨🇮🇷 🌴رمان آموزنده، بصیرتی و امنیتی 🌴قسمت ۷ از خدا ومعنویات صحبت میکردند ,.. منم اینجوربحثها را دوست داشتم اما یک چیزایی عنوان میکردند که بااعتقادات مذهبی من سازگارنبود, ⁉️مثلا میگفتن توقران امده ,نماز را برپا دارید,نه اقامه کنید ,ونماز هرکارخوبی هست که ما انجام میدیم ,پس کارخیربکنیم همون نمازه و احتیاج نیست رونمازهای یومیه حساسیتی نشون بدهیم, ⁉️یااینکه پیغمبران وامامان هم مثل ما هستند وهیچ اجروقرب بیشتری ندارند وما میتوانیم با اتصال برقرارکردن با شعور کیهانی وعالم ماورایی به مرتبه ی پیغمبران وامامان برسیم😳 ‼️وحتی به شیطان میگفتند شیطان ,من برام سوال شد چرا حضرررت؟؟ وفقط جوابم دادند شیطان عبادات زیاد کرده ,روزی عزیز درگاه خداوند بوده مانباید این امتیازات رانادیده بگیریم... (نعوذوبالله خودشان رایک پا خدا میدونستند) خلاصه کلاس طول کشید من یک احساس آرامش همراه باگیجی داشتم,نگاه کردم رو گوشیم ,وااای ساعت ۹شبه,من تو عمرم شب تااین موقع بیرون نبودم😱 ۱۵تماس از دست رفته که ازباباومامان بودند,تامن برسم خونه ساعت از ده هم گذشته.... بیژن نگاهم کرد وگفت: _سه سوته میرسونمت نگران نباش...آینده ازآن ماست... در حیاط را باز کردم ,مامان وبابا هردوشون مضطرب جلو در هال بودند....یا صاحب وحشت حالا چکارکنم😱 وارد خونه شدم,بابام با یک لحنی که تابه حال نشنیده بودم گفت: _به به خانوم دکتر ,هنوز تشریف نمیاوردید.... چرا تلفنها را جواب نمیدادی هاااا؟؟ کجابودی؟؟ تازگیا عوض شدی,!!!!چطورت میشه ؟؟ مامانم گفت: _محسن جان بگذار بیاد داخل شاید توضیحی داشته باشه با ترس وارد هال شدم ,نشستیم روی مبل. بابا گفت: _حالا بفرما ,توضییییح... گفتم: _به خدا بایکی از دوستام(اما نگفتم مرد بود),کلاس بودم. بابا: _که کلاس بودی؟؟!!اونم تااین موقع شب, توکه کلاسات صبح وعصره,حالا چراگوشیت راجواب نمیدادی؟؟ من: _روی ویبره بود به خدامتوجه نشدم,عمدی درکار نبود. مامان یک لیوان اب دست بابا داد وگفت: _حالا خداراشکر ,اتفاق بدی نیافتاده, هما جان تو هم کلاسایی راکه تااین موقع هست, بر ندار دخترم یه نفس عمیق کشیدم وگفتم:_کلاسش,خیلی معنوی بود ,مطمئنم اگر خودتونم بیاین خوشتون میاد. بابا نگاهم کرد وگفت : _مگه کلاس چی هست که ما هم بااین سن وسطح سوادمون میتونیم شرکت کنیم. گفتم: _یه جور تقویت روح هست وربطی به سن وسواد نداره,بهش میگن عرفان حلقه.... بابا یکدفعه از جا پرید وگفت : _درست شنیدم عرفان حلقه؟؟؟ ازکی این کلاس را میری دختره ی ساده؟ باتعجب گفتم: _مگه چه ایرادی داره؟ امشب اولین جلسه ام بود نفس عمیقی کشید وگفت :_خداراشکر,چندروز پیشا یک زنی راسوار کردم میرفت تیمارستان, توی تاکسی مدام گریه میکرد ,میگفت دختری داشتم مثل دسته ی گل,یک ازخدا بی خبر فریبش میده وبرای ارتباط برقرارکردن با عالم دیگه میبرتش همین کلاسای عرفان و...بعد از چند ماه کار دختره به تیمارستان میکشه , حتی یک بارمیخواسته مادرش را باچاقو بکشه..... روکرد به من وگفت: _دیگه نبینم ازاین کلاسها بری هااا ,اصلا ازفردا خودم میبرمت دانشگاه وبرت میگردونم... پریدم وسط حرفش وگفتم : _کلاس گیتارم چی میشه؟ بابا: _اونجا هم خودم میبرمت وخودم میارمت, تورا به همین راحتی بدست نیاوردم که راحت از دستت بدهم,تا خودت بچه دارنشی نمیفهمی من چی میگم دخترم.... امدم تواتاقم,....وای خدای من بابا چی میگفت؟؟....شاید مادر دختره دروغ گفته, شاید دخترش روحش قوی نبوده.... کاش ازاین خاطره درس گرفته بودم ودیگه پام را تواین نمیذاشتم. اما افسوس..... 🌴ادامه دارد... ❌خواندن این رمان برای افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود..... ✨ نویسنده؛ طاهره سادات حسینی