eitaa logo
بانوی عفیف ومتمدن(مجموعه فرهنگی سیاسی حجاب وعفاف)
108 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
42 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 شخصی گرسنه بود برایش کلم آوردند اولین بار بود که کلم می‌دید. با خود گفت: حتما میوه‌ای درون این برگها است ‌اولین برگش‌ را کند تا به میوه برسد اما زیرش به برگ دیگری رسید. و زیر آن برگ یک برگ دیگر و... با خودش گفت: حتما میوه‌ی ارزشمندی است که اینگونه در لفافه‌اش نهادند. گرسنگی‌اش بیشتر شد و با ولع بیشتر برگها را می‌کند و دور می‌ریخت. وقتی برگها تمام شدند متوجه شد میوه‌ای در کار نبود! آن زمان بود که دانست کلم مجموعه‌ی همین برگهاست. 💠 ما روزهای زندگی را تند تند ورق می‌زنیم و فکر می‌کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده که باید هرچه زودتر به آن برسیم درحالی که همین روزها آن چیزی است که باید دریابیم و درکش کنیم! زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم بنابراین قدر فرصت‌ها را ثانیه به ثانیه و ذره به ذره بدانیم.
✨🔺بررسی مهمترین اخبار خوب و امیدوار کننده‌ی ۲۴ ساعت گذشته [۱۴۰۱/۱۲/۱۱] 📣 در انتشار در سطح جامعه کوشا باشیم.
بنگرکه شهدا باچه سختی هایی نماز اول وقت رافراموش نمیکردند نمازاول وقت بخوانیم شاید مشمول رحمت حضرت حق قرارگیریم . ... 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نظافتچی ساختمان یک زن جوان است که هر هفته همراه دخترک ۴-۵ ساله اش می آید امروز درست جلوی واحد ما صدای تی کشیدنش قاطی شده بود با گپ زدنش با بچه .. . پاورچین ، بی صدا ، کاملا فضول ، رفتم پشت چشمی در بچه را نشانده بود روی یک تکه موکت روی اولین پله ... بچه: بعد از اینجا کجا میریم ؟ مامان : امروز دیگه هیچ جا ، امروز روز خاله بازیه . کمی بعد بچه پرسید: فردا کجا میریم ؟ مامان با ذوق جواب داد: فردا میریم اونجا که یه بار من رو پله ها سر خوردم بچه از خنده ریسه می‌رود... نمیدانم ساختمان بستنی چیست ولی در ادامه از ساختمان پاستیل و چوب شور هم حرف می‌زنند... بعد بچه یه مورچه پیدا می‌کند دوتایی مورچه را توی یه تکه کاغذ و توی یه گلدان توی راه پله پیاده اش می‌کنند که بره پیش بچه هاش بگه منو یه دختر مهربون نجات داد تا زیر پا نمونم نظافت طبقه ما تمام می شود دست هم را می گیرند و همینطور که می روند طبقه پایین درباره آن دفعه حرف می زنند که توی آسانسور ساختمان بادام زمینی گیر افتاده بودند مزه مادرانگی کامم را شیرین کرده مادرانگی که به زاییدن و سیر کردن و پوشاندن خلاصه نشده مادر بودن که به مهد کودک دوزبانه ، لباس مارک ، کتاب ضد آب و برشتوک عسل و بادام نیست ساختن دنیای زیبا وسط زشتی ها ، از مادر ، مادر می سازد. 👌🏻❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا