همچنان الگوی سوم مردانگی
اصرار بر حصر جنسیت در جنس ناظر به الگوی ساخته شده تاریخی قطعا رهیافتی برای برون رفت از وضع موجود پدید نخواهد آورد.پس نه زنانگی مطلق ناظر به زن غایت ماست و نه مردانگی مطلق ناظر به مرد!
جهان بسط یافته در ذیل سلطه وانقیاد تاریخی مردان شرقی همان قدر روح بشر را آزرد که انقلاب زنانه ی AFTER THE PILL در غرب.
قفس گشایی از جنسیت های نظم یافته حول ایستایی تاریخی چندهزارساله بنفع یک جنسیت، می تواند عامل پرگشایی و پرواز دو جنس قرار گیرد.
تعدیل ذات مردانه در تعاطی با زن و حتی تعدیل ذات مردانه در تعاطی با مرد مطلوب و مراد ما از پارگراف های فوق است.نفی الگوی برساختی از جنسیت بمعنای نفی مطلق جنسیت نیست که از دل آن سیالیت زاده شود،بلکه مراد تغییر و تعدیل جنسیتیست.منظور کاربست شاخصه های الگوی جایگزین یعنی مادرانگی در جنسیت مردانه است که علی الظاهر زنانه فهم می شوند و در تضاد با الگوی تاریخی مرد اما در باطن نسبت دارند با انسان کامل که او هم مادری می کرد برای امت خویش!
پژوهشگر اگر جای متغیر مستقل و وابسته را اشتباه بگیرد، کلیت پژوهش بخطا خواهد رفت.
مسئله اصلی و امروز جامعه ایرانی عدالت است، ناعدالتی در ابعاد مختلف عمدتا مردانه بسط یافته و این توسعه، حق حیات را از #زن_دگی هر دو جنس ربوده است!
"مالکیت حداکثری" ارث به یادگار رسیده ی ناعادلانه و البته عمدتا مردانه،همواره خود را دال محوری همه چیز قرار می دهد. و همگان در نسبت با او معنا پیدا می کنند(طبقه قلیل مردان قدرت طلب که علاوه بر زنان حتی آحاد مردان کارگر و کارمند و مستضعف را بخشی از مایملک خویش می پندارند و همواره جهت توسعه این مایملک بشر را به بند می کشند، طبیعت را ویران می کنند، اقتصاد را چپاول می کنند، شهر را به اسم آبادانی ویران می کنند، سیاست را از ریشه تاریخی تربیت به ضد تربیت بدل می کنند،جنگ به راه می اندازند و قس علی هذا).
آنچه پایان بخش این نظم و سبقه تاریخی مذموم است، مادرانگی ست که ورای زنانگی ست.
ما برای وضع نظم عادلانه و پیش برنده نیازمند مفهومی هستیم که بسبب آن فرد خود را وسط بگذارد، اما اینبار این خود او باشد که از دیگران معنا می گیرد و البته همزمان معنا می بخشد.
نه آنکه همه معنای دیگران تابعی از او پنداشته شود.
محل بحث و نزاع را نیز می بایست شفاف نمود.مخاطب ما در مفهوم پردازی فوق نه عوام و نیروی جنبشی_نهضتی زاده شده از آنان، بلکه طبقه ی قلیل ساختار و نهادساز است.
" آقای ساختار،آقای دین، طبقه قلیل مردان تصمیم گیر، طبقه قلیل مردان برنده، طبقه قلیل مردان پر قدرت، طبقه قلیل مردان امنیتی، طبقه قلیل مردان دلال"
بصورت کلی کلیت اجتماع متشکل از زن و مرد به موازات و بصورت تساوی محل تجاوز و ربایش معنای زندگی بوده اند.
آقای ساختار با همه ی ابعادش تغییر کند حول مادرانگی: آموزش ما، شهر ما، اقتصاد ما، سیاست ما، فهم ما از دین و...تغییر پیدا خواهد نمود و سپس گفتمان مادرانگی در دل اجتماع دائما خود را بازتولید خواهد نمود.
اما چرا مسئله ما عموم نیست؟
عده ای از دوستان با بازی زبانی دائما توپ را در زمین عموم می اندازند که این خطایی راهبردیست.
ما در فضای عموم شاهد دینامیسم و تعادل نسبی در بین دو جنس می باشیم.
نه مردانگی مطلق مذموم موج می زند و نه زنانگی مطلق تقبیح شده.جامعه خود دست به تغییر خویش زده است،بلاشک.از بیان اماره های حضوری و بدیهی آن عبور می کنم.
رویکرد مدنی کلان گفتمان غالب اجتماع در تعالی جنسیتی درون خانواده است. اما همین اجتماع در بیرون از خانه همچنان مردانگی وجه غالب اوست.چرا که متولی بیرون ساختار است.اوست که می بایست دست به تغییر و تعدیل در تمامی نظام های اجتماعی حاکم ببرد که نمی ببرد.
در نهایت باید عرض داشت، حجم بالای واکنش مثبت جامعه زنان به طرح الگوی سوم مردان را می بایست به چشم یک فرصت نظاره کرد و نه تهدید.
انشاءالله در مورد الگوی سوم مردانگی بیشتر خواهم نوشت.
✍سید هاشم فیروزی
#بانو_نگار_رسانه_گفتمان_انقلاب_اسلامی
#الگوی_سوم_مردانگی
#حقوق_خانواده
#جنسیت
https://t.me/Banou_negar