🔹آسیب شناسی تجرد دختران دهه 60
مسأله تجرد دختران دهه 60 پدیده ای چند بعدی است که تحلیل آن نیاز به توجه به همه ابعاد دارد. دختران متولد دهه 60 که از اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 به سن ازدواج رسیدند، با تغییراتی در سبک زندگی و ازدواج مواجه شدند که ورود آنها را به دنیای تأهل با اما و اگرهایی همراه می ساخت.
- شرایط پس از دفاع مقدس و شهید، جانباز و اسیر شدن برخی از پسران متولد دهه 50 که خواستگاران بالقوه این گروه از دختران بودند؛
- مادرانی که در دهه های قبل زودهنگام ازدواج کرده بودند و اکنون از آنچه داشتند راضی نبودند؛ توصیه اکید این گروه از مادران به دختران خود، ادامه تحصیل و استقلال اقتصادی پیش از ازدواج بود. اضافه کنید پدرانی که با ازدواج دختران خود به طور کلی یا حداقل زیر 30 سال و قبل از پایان تحصیلات تکمیلی دانشگاهی مخالف بودند؛
- عرف غالب مبنی بر ازدواج دختران یک خانواده به ترتیب سن و تبعاتی که بر هم زدن این عرف غلط برای دختر اول و در مجموع خانواده به همراه داشت. نتیجه این فرهنگ نادرست از دست رفتن فرصت ازدواج برای دختران کوچکتری بود که باید تا ازدواج خواهران بزرگتر خود صبر می کردند؛
- شرایط اقتصادی و فرهنگی جامعه در دهه هشتاد به سمتی پیش رفته بود که پسران دیگر مثل قبل به دنبال آموختن حرفه و ایجاد کسب و کار نبودند. اتمام تحصیلات دانشگاهی، حداقل در کلان شهرها، و پس از آن گذراندن دوران سربازی که جملگی به معنای تاخیر در ورود به بازار اشتغال و صدالبته ایجاد توقع برای شغل بهتر به سبب تحصیلات بالاتر نسبت به نسل قبل بود، میانگین سن ازدواج در پسران را بالا برده بود؛
- از سوی دیگر برخی دختران نیز خواهان زندگی مستقل، و فعال کردن ابعاد بیشتری از ظرفیت ها و استعدادهای خود بودند و ازدواج دیگر اولویت اول شان نبود؛
افزایش میانگین سن ازدواج پسرانی که قرار بود به طور بالقوه با دختران دهه 60 ازدواج کنند، طبیعتا باعث افزایش میانگین سن ازدواج این دختران نیز شد. از سوی دیگر با تلاش های بی وقفه برای کنترل جمعیت در دهه 70، این گذاره که سن باروری زنان 20 تا 35 سال است قویا در اذهان جامعه رسوخ کرده بود؛ این دو عامل در کنار یکدیگر سبب شد فاصله سنی زوجین دستخوش تغییراتی شود؛ دختران به محض ورود به سن 30 و نزدیک شدن به سنین 35 سالگی، دیگر گزینه مناسبی برای ازدواج نبودند، حال آنکه سن پسران هم بالا رفته بود ولی اهمیتی نداشت؛
در مجموع اتفاقی که برای این دختران افتاد چنین بود: جامعه و خود دختران، از آنها انتظار داشتند شخصیتی چند بعدی داشته باشند و هماهنگ با تغییرات رو به جلوی جهانی، پله های پیشرفت (با تعریف و مختصات جدید) را بپیمایند.
از طرف دیگر برخی پسرها امکان تحصیلات عالیه را پیدا نکردند و نتوانستند گزینه مناسبی برای دختران تحصیل کرده باشند و برخی دیگر که به سمت طی مدارج علمی و تکمیل تحصیلات رفتند و ازدواج را به تاخیر انداختند، دیگر مایل نبودند با دختران گروه سنی خود ازدواج کنند و به گروه سنی بعدی متمایل شدند. در این میان، با دو گروه از خانواده های دختران مواجه بودیم. یک گروه که از تاخیر ازدواج دختران دهه 60 نگران بودند و نمی خواستند چنین اتفاقی برای دختران آنها بیفتد فلذا در ازدواج دختران خود با هر شرایطی تعجیل داشته، مشکلی با فاصله سنی دختر و دامادشان نداشتند، و گروه دیگر که اقتصاد اولویت اولشان برای خوشبختی دخترانشان بود و طبیعی بود که پسران دهه قبل که حالا در دهه 30 به ثبات اقتصادی رسیده اند، گزینه های بهتری نسبت به خواستگاران بالقوه دختران آنها بودند هرچند به قیمت فاصله سنی زیاد بین آنها و محروم شدن دختران دهه بالاتر از ازدواج تمام شود.
در حالی که اگر فرهنگ ازدواج همسن، یا حداقل با یک یا دو سال تفاوت سن در همان دهه 80 همه گیر می شد، و الزاما همه با نگاه های صرفا تک بعدی ناظر به جسم زن، به دنبال دختران 5 تا 7 سال کوچکتر از خود برای ازدواج نبودند، بسیاری از دختران مجرد کنونی دهه 60 هم امکان ازدواج با گروه سنی خود را پیدا می کردند.
✍دکتر مرضیه شعربافچی دکتری مطالعات زنان
#بانو_نگار_رسانه_گفتمان_انقلاب_اسلامی
#تجردقطعی
#دختران_دهه_شصت
@Banou_negar
https://t.me/Banou_negar