eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب «سلام بر ابراهیم» را خواندم و در هر صفحه اش مغناطیس این شهید آن چنان به سوی خود جذبم می کرد که از دیرشناسی شهید «هادی» حسرت خوردم. هر خاطره از شهید که در این کتاب نقل شده بود مرا به یاد شعری از «حافظ» می انداخت که گفته است: «بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی/ در سینه های مردم عارف مزار ماست» 🔴گفت و گو از نیره دوخائی🔴 منبع : 🔴تمام حقوق مادی و معنوی این سایت(نوید شاهد) متعلق به بنیاد شهید و امور ایثارگران است و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است. طراحی و تولید: "ایران سامانه"🔴 🔴حتما با ذکر منبع استفاده شود🔴 ─═हई{🦋}ईह═─ @Banoyi_dameshgh ─═हई{🦋}ईह═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡بسم الرب عشق♡ 💓*تاریکی شب*💓 خوب حالا چرا انقدر نازنازی هستی دختر . +ساره فردا باهم میریم خونه ما یه لباس بگیرم برای خودم این لباس کثیف شده یه کمی باشه ولی بعد از کلاس قرآنم ،خوب ؟ +باشه مشکلی نیست ،راستی بابات کی میاد... نمیدونم ولی چند روز پیش که مامانم زنگ زد میگه اهواز هوا خیلی گرمه حتی برای خودش یه عکس گرفت وای انقدر سیاه شده بود صورتش .. +اره دیگه آفتاب آدم و سیاه میکنه ، حالا شهیدی پیدا کردن ایندفعه ... نمیدونم ، راستی اذان شده ؟ +آره داشتم نماز میخوندم دیگه ،تونماز بخون من برم عمه رو بیدار کنم ؛عمه جون عمه جون جانم چیه عمه !! +هیچی عمه جون میخواستم بگم اذان صبح شده نمیخواید نماز بخونید ؟ چرا عمه الان ،دستت دردنکنه زهره جان +خواهش میکنم عمه جون ،رفتم اتاق دیدم ساره داره قرآن میخونه .توی دلم گفتم :بهتره منم قرآن بخونم تا یکم آروم بشم . ساره جان +یه قران بهم میدی بخونم 📖 اره میدم فقط باید صبر کنی تا این دو خط و بخونم بعد میرم برات میارم عزیز +باشه مشکلی نیست ، راستی اون دفعه ایی که عمو محمد اینا شهید اوردن معلوم شد هویتش ،نه فکر نکنم دفنش کردن الان آخه یعنی گمنام دفنش کردن ، آره دیگه هویتی نداشت بنده خدا چند تا استخوان بیشتر نداشت که ، هی بیچاره مادرای اینا دلم انقدر براشون میسوزه چقدر انتظار میکشن ' اوهوم برم برات قرآن بیارم ،دستت دردنکنه تا ساره بیاد منم کلی فکرکردم اگه دوباره این آقا مصطفی من و ببینه چی وای اگه جلوی ساره بگه چیزی باز ساره بهم بگه همدیگرو کجا دیدین بگه داستان چیه چی ، اون موقع چی بگم خدای من به دادم برس .... بیا زهره جان اینم قرآن بابا فقط وسطش یه نشون داره که بابا میخونه اون و بی زحمت دست نزن ،چشم من فقط میخوام یه چند صفحه بخونم ،باشه عزیز منم یکم قران بخونم بعد بخوابم با ز خوندنت تموم شد بی زحمت بزار بالای اوپن ، باشه خواهری ساره قرانشو خوندو خوابید منم شروع کردم وقتی باز کردم چه آرامشی داره این قرآن چند صفحه خوندم ،ساعت و نگاه کردم دیدم ساعت 7 شده خوب بعد از این همه ماجرا یکم بخوابم ، با صدای عمه که داشت با عمو محمد صحبت میکرد بیدار شدم چشممو باز کردم وای آفتابو چه خوشگله ساعت چنده : وای 10 صبحه چقدر خوابیدم ، سلام عمه جون صبحتون بخیر ،سلام عزیزم غذا روی میزه برو صبحانه تو بخور ،چشمی گفتم رفتم روی میز نشستم وای نون پنیر و سبزی چیزی که همه خانواده میدونن من عاشقشم شروع کردم به خوردن لقمه دوم گرفتم که عمه اومد روی میز پیشم ،عمه جون من میخوام برم پیش سمیه خانم اینا میخواد آش درست کنه ،باشه عمه جون راستی ساره کی میاد ، نمیدونم عمه جون بیشتر موقعه ها ساعت 12 میاد بازم نمیدونم، زهره جان برنج پخته خورشت هم داره جا میاد جا اومد خاموشش کن عمه جان خوب ؟ چشم عمه عمه رفت یه نیم ساعت نشد که صدای زنگ خونه اومد رفتم پشت آیفون دیدم دختر عمه سامره هست درو باز کردم رفتم بیرون ،سلام سامره جون *سلام زهره جان خوبی مامان هست یه دقیقه کارش دارم نه نیست عمه جون رفته خونه سمیه خانم اینا دارن آش درست میکنن ......... 🌹🌹🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹 🌹🌹 اولین اثر از 👇 به قلم :(علیجانپور) ❌کپی به هر نحو موجب پیگرد قانونی است❌ @Banoyi_dameshgh
.. ‌+شما‌یڪ‌تماس‌ازڪربلـادارید!!📞‌ ‌-جـــــانم‌حسین‌جــان؟🙂🌱‌ ‌+هل‌من‌ناصرِینصـرونے..‌ ‌-اگردرڪربلـابودم‌ تاپاےِجان‌براےِحسین"ع"تلـاش‌میـڪردم💔‌ ‌گفت.. ‌+یڪ،حسینِ‌زنده‌داریم؛نامش‌مهدے"عج"است! ‌تاحالـابرایش‌چہ‌ڪرده‌اے؟!! _عجیب‌سڪوت‌ڪردم🍃 🤍 ↯↯↯↯↯ ـم‌_عـجݪ_لوݪیـڪ_الفـرج 🥺 🌸🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌@Banoyi_dameshgh
🕊 🌱[وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَآ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ]🌱 🍃[و اگر نعمت های خدا را شماره كنید، هرگز نمی‌توانید آنها را به شمار آورید؛ یقیناً خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۱۸)]🍃 ۱۸ 🕊 📌قرآن مبین✔ ─═हई{🦋}ईह═─ @Banoyi_dameshgh ─═हई{🦋}ईह═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قاسم میرحسینی در سال ۱۳۴۲ در روستای "صفدر میربیک" شهرستان زابل چشم به جهان گشود. او کوچکترین فرزند خانواده حاج مرادعلی میرحسینی بود. میرقاسم تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای "جزینک" به پایان رساند. او برای ادامه تحصیل رهسپار هنرستان کشاورزی شهر زابل شد. پس اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه پاسدارن درآمد و در واحد پذیرش مشغول به خدمت گردید. ایشان پس از چند ماه کار و تلاش صادقانه و خالصانه برای گذراندن دوره عالی برگذیده شد، که این دوره را با موفقیت طی نمود. او با شروع عملیات "بیت‌المقدس" به‌عنوان معاون یکی از گردان‌های عمل‌کننده در این عملیات شرکت جست. سرانجام پس از آزادسازی و فتح خرمشهر برای دوره آموزش تکمیلی فرماندهی رهسپار تهران گردید و پس از فراگیری آموزش‌های آن دوره به تیپ ۴۱ ثارالله(ع) پیوست. در سال ۱۳۶۱ به‌عنوان فرمانده گردان شهید مطهری منصوب شد و پس از شرکت جستن در عملیات‌هایی چون "رمضان" و "والفجر مقدماتی" و با لیاقتی که فرماندهان در او سراغ داشتند او را به‌عنوان مسئول طرح و عملیات تیپ ۴۱ ثارالله(ع) منصوب کردند. ایشان در عملیات "والفجر۱" از ناحیه کتف و صورت مجروح گردیدند. او در سال ۱۳۶۲ سنت حسنه پیامبر(ص) را به‌جای آورده و ازدواج نمود. 🔴منبع : سایت رشد شبکه ملی مدارس 🔴 🔴حتما با ذکر منبع استفاده شود🔴 ─═हई{🦋}ईह═─ @Banoyi_dameshgh ─═हई{🦋}ईह═─
این سرباز گمنام امام زمان(عج) در عملیات "والفجر۳" سه‌شبانه روز چشم بهم نگذاشت تا این عملیات را سامان‌دهی کند. در عملیات "والفجر ۴" ارتفاعات "دره شیلر" و "پنجوین" را با یاری خداوند و رزمندگان اسلام تصرف نمودند. ایشان در عملیات "خیبر" به‌عنوان فرمانده تیپ منصوب شدند و در این عملیات در جزیره مجنون پس از دلاوری‌های فراوان بر اثر بمباران شیمیایی دچاره مسمومیت گازهای سمی و مجروح گردیدند که به پشت جبهه اعزام گردیدند و پس از آن به تهران منتقل شدند. سردار میرحسینی هنوز از بند جراحات وارد شده رها نشده بود به مناطق عملیاتی برگشت و در عملیات "میمک" شرکت جست تا اینکه ارتفاعات میمک را فتح نمودند. در سال ۱۳۶۳ مسئولیت طرح و عملیات لشکر ۴۱ ثارالله(ع) به او واگذار شد. او در عملیات" بدر" دوباره بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی از ناحیه پا بشدت زخمی شد. در سال ۱۳۶۴ به زیارت خانه خدا مشرف گردید و در همان سال ایشان به سمت قائم مقامی لشکر ۴۱ ثارالله(ع) معرفی شد. در عملیات "والفجر ۸" پس از رشادت‌ها و شجاعت‌های نیروهای سپاه اسلام و رهبری مقتدرانه فرماندهان و حاج قاسم و همرزمان او شهر "فاو" آزاد گردید. در "کربلای۱" ارتفاعات "قلاویزان" را به همراه نیروهای رزمنده فتح نمودند. در "کربلای ۴" که مقدمه "کربلای ۵" بود خالصانه و شجاعانه جنگید و بعثی‌های ظالم را به همراه همرزمان خود از مرزهای کشور بیرون راندند. سرانجام این سردار رشید اسلام در خاک مقدس شلمچه در عملیات "کربلای ۵" (۶۵/۱۰/۲) پس از سامان‌دهی نیروها در حین عملیات بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به ناحیه پیشانی سر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. 🔴منبع : سایت رشد شبکه ملی مدارس 🔴 🔴حتما با ذکر منبع استفاده شود🔴 ─═हई{🦋}ईह═─ @Banoyi_dameshgh ─═हई{🦋}ईह═─
گوشه ای از زندگی شهید بزرگوار قاسم میرحسینی🌷 بود ان شاء ا... که استفاده کرده باشن ✌🏻🍃 فقط رفقا منبع ذکر شده در زیر متن ها رو پاک نفرمائید که خدایی نکرده مدیون نشید ... 🔴منبع : سایت رشد شبکه ملی مدارس 🔴 🔴حتما با ذکر منبع استفاده شود🔴 رو لطفا از زیر پست ها برای استفاده کردن پاک نفرمائید 🚫🚫🚫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا