حضرت آیت الله العظمی بهجت قدس سره:
« #قرآن را حفظ کنیم تا همیشه با ما باشد و ما با او باشیم، به قرآن تحصّن بکنیم و آن را وسیله حفظمان در فتن و شدائی دنیا قرار بدهیم».
📚به سوی محبوب ص 71.
⚜ #قرآن_دربیان_علما
#مدیر
اللهم عجل الولیک الفرج🎗
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
@Banoyi_dameshgh
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
🌸بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ🌸
اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ و ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ
✨الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
✨اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی
✨السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَة
✨الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
✨یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِ
✨مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین.
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
~حیدࢪیون🍃
#رایحہ_ے_محراب #قسمت_چهارم #عطر_مریم #بخش_دوم . عمہ مهلا همانطور ڪہ بہ سمتم مے آمد گفت:برین بہ سلامت
#رایحہ_ے_محراب
#قسمت_پنجم
#عطر_مریم
#بخش_اول
.
همانطور ڪہ همراہ زهرا در خیابان قدم برمیداشتیم بستہ ے پفڪ نمڪے را بہ سمتش گرفتم،مشتے پفڪ میان انگشت هایش جا داد و گفت:بخوریم و بیاشامیم ڪہ از فردا دیگہ از این خبرا نیس! ماہ رمضون چہ زود رسید!
سپس بدون این ڪہ منتظر جوابے از جانب من باشد ادامہ داد:راسے چرا انقد ڪم پیدا شدے رایحہ؟! از وقتے مدرسہ ها تموم شدہ تازہ همو مے بینیم!
ابرویے بالا انداختم و جواب دادم:نپرس! درگیر پذیرایے از دو تا عمہ ایم!
متعجب پرسید:مگہ تو دوتا عمہ دارے؟!
خندیدم:بعلہ! عمہ مهلام و عمہ خدیجہ ے داداش محرابم!
"داداش محرابم" را با حالت تمسخر و غلیظ گفتم! تمسخر و نیش ڪلامم از زمانے ڪہ پشت پنجرہ برایم طاقچہ بالا انداخت بیشتر شدہ بود!
پشت چشمے نازڪ ڪرد:همون پسر همسایہ تون ڪہ انگار آسمون تپیدہ و این یہ دونہ از وسطش افتادہ زمین؟!
پفڪے داخل دهانم گذاشتم و سرم را بہ نشانہ ے تایید تڪان دادم.
صورتش را برگرداند:هیچ ازش خوشم نمیاد!
دوبارہ سر تڪان دادم:منم همینطور!
چانہ ے زهرا گرم شد:یہ جورے قیافہ میگیرہ انگار پسر شاهہ و ڪل مملڪتو آدماش زیر دست ایشونن!
لبخند ڪجے زدم:شاید از خصوصیات بچہ هاے دبیرستان البرزہ!
پیشانے اش را بالا داد و با اشتیاق پرسید:دبیرستان البرز درس خوندہ؟!
_اوهوم!
_عجب! پس میخواد از این دولتیا و سیاستمدارا بشہ! آخہ اڪثر پسرایے ڪہ دبیرستان البرز درس میخونن دنبال سیاستن!
شانہ بالا انداختم:نمیدونم! فعلا ڪہ تازہ دانشگاهشو تموم ڪردہ و تو یہ مدرسہ تدریس میڪنہ،حرفے از سیاست نزدہ!
_ولش ڪن! داشتے از پذیرایے از عمہ ها مے گفتے.
خندیدم:عمہ خدیجہ ے ایشون ڪہ یہ ماہ بیشترہ تشریف آوردہ و انگار خیال رفتن ندارہ! البتہ پسرشو بهونہ میڪنہ ڪہ ڪارش زیادہ و فعلا نمیتونہ مرخصے بگیرہ بیاد دنبالش. بہ عمو باقر و محرابم نمیخواد زحمت بدہ!
از طرفے هم...انگار منو براے پسرش زیر نظر گرفتہ. یہ چیزایے ام بہ مامانم گفتہ.
زهرا با شیطنت نگاهم ڪرد:جالب شد! پسرہ رو دیدے؟
ڪمے فڪر ڪردم و گفتم:نہ! یعنے آخرین بار ڪہ دیدمش هف هش سال پیش بود،فڪ ڪنم اون موقع هیفدہ هیجدہ سالش بود.
نزدیڪ پارڪ شاهنشاهے رسیدیم،در حالے ڪہ بہ سمت پارڪ پیش مے رفتیم زهرا پرسید:اگہ بیاد خواستگاریت خیال ازدواج دارے؟!
نگاهم را بہ درخت هاے بلند چنارِ سرسبز گرہ زدم.
_فعلا ڪہ نہ! حداقل تا زمانے ڪہ تڪلیف دانشگاہ رفتنم مشخص بشہ!
بستہ ے پفڪ را از دستم ڪشید.
_تو ڪہ نمیخورے بدہ بہ من!
سپس ادامہ داد:منم بہ مامانم همینو میگم! میگم گذش اون دوران ڪہ تا یہ سنے دختر باید ازدواج میڪرد.
تازہ هیجدہ سالمونہ چہ خبرہ؟!
بہ نیمڪتے رسیدیم،هر دو نشستیم. باد گرم بہ صورتم ضربہ اے زد و گذشت!
موهاے خرمایے رنگ زهرا مرتب شانہ و روے دوشش افتادہ بود.
صورت سبزہ اش نمڪے بود و چشم هاے عسلے رنگش برق دار.
ابرو بالا انداخت:چیہ خانم نادرے؟! دارے با چشات منو میخورے!
خندیدم:دارم تو دلم تصدق چشاے عسلیت میرم خواهر! شاید براے داداش محرابم پسندیدمت!
لبخند ڪجے زد:اوہ اوہ! داداش محرابت ارزونے خودت!جالبہ مامانِ من عاشق چشاے تو شدہ!
با شیطنت لبخند زدم،لبخند عمیقے ڪہ چال گونہ ام را بہ نمایش میگذاشت!
_جدا؟!
_بلہ جدا! همین چند روز پیش ذڪر خیرت بود.
مامان میگف هر لحظہ منتظرم ببینم این چشم آهویے تو دام ڪدوم شڪارچے مے افتہ! میگہ چش و ابروے مشڪے یہ چیز دیگہ س!
دستے بہ روسرے صورتے رنگم ڪشیدم:خب راس میگہ! از بس با سلیقہ س! حیف ڪہ مامانت پسر ندارہ!
_ایش! اینا رو ول ڪن آهو جون! خبرا رو شنیدے؟!
ڪنجڪاو بہ صورتش چشم دوختم:ڪدوم خبرا؟!
شروع ڪرد با آب و تاب بہ تعریف ڪردن.
_درگیرے مشهد دیگہ! دو هفتہ پیش مردم اطراف صحن امام رضا و حیاط مدرسہ نواب جمع شدہ بودن و شعار مے دادن.
انگشت اشارہ ام را روے بینے ام گذاشتم:هیس! آرومتر!
قلبم بہ تپش افتاد و باز ترس آن انبارے بہ جانم افتاد!
از تن صدایش ڪاست:تو حرم بہ مردم تیراندازے ڪردنو خون و خون ریزے راہ انداختن. بابام میگہ پهلوے دیگہ دووم بیار نیس! آخراشہ!
امروزم ڪہ ظاهرا تدارڪ جشن سالگرد قیام مشروطہ رو دیدن!
دلم در هم پیچید،مثل رخت هاے چرڪے ڪہ مامان فهیم توے تشت مے ریخت و مدام و با زور چنگشان میزد!
آب دهانم را فرو دادم:زهرا! تو رو خدا تو یڪے دیگہ از سیاست با من حرف نزن!
نبودے ببینے ساواڪیا عمو اسماعیلو با چہ وضعے از خونہ ش بردن! چہ بد و بیراہ و ڪتڪے نثار زن و بچہ ش ڪردن!
الان دو سہ ماهہ هیچ خبرے ازش نداریم!
دل نگران حاج بابا و عموباقرم! اینا از آزادے بیان و فلان رسم و بهمان رسوم اروپا حرف میزنن اما جز سر و تن لختیش خبرے نیس! تو رو خدا جلوے زبونتونو بگیرین!
✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے
🖤⃝⃡🖇️• #مدیر
❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
@Banoyi_dameshgh
❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
ابراهیم، شخصیت محبوبی در زندگی ما بود هرحرفی میزد بدون دلیل قبول می کردیم اگر میگفت چادر سرت کن بدون دلیل قبول میکردیم اما برای ما استدلال میآورد؛ وقتی میخواستیم از خانه بیرون برویم خیلی دوستانه میگفت: چادر برای زن، یک حریم است یک قلعه و پشتیبان است از این حریم خوب نگهبانی کنید.
یکبار زمانی که من کم سن بودم می خواستم جوراب رنگی بپوشم و از خانه بیرون بروم ابراهیم غیر مستقیم گفت: حریم زن با چادر حفظ می شود،حالا اگر جوراب رنگی به پا کنی، باعث میشود جلب توجه کنی و حریم چادر هم از بین برود جوراب رنگی جلوی نامحرم جلب توجه میکند.
همیشه میگفت: اگر خانم ها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند، خواهید دید که چقدر آرامش خانواده ها بیشتر میشود، صدای بلند در پیش نامحرم، مقدمه آلودگی و گناه را فراهم میکند اگر حریم ها رعایت شود، نامحرم جرات ندارد کاری انجام دهد.
راوی: خواهر شهید
برگرفته از کتاب "سلام بر ابراهیم 2"
🕊 @Banoyi_dameshgh
~حیدࢪیون🍃
●➼┅═❧═┅┅───┄ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت قسمت چهارم👇 🌷راننده پيكان داد زد: آهای، مطم
●➼┅═❧═┅┅───
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
قسمت پنجم (مجروح عملیاتی)👇
🌷عملیات به خوبی انجام شد و با شهادت چند تن از نیروهای پاسدار، ارتفاعات و کل منطقه مرزی، از وجود عناصر گروهک تروریستی پژاک پاکسازی شد. من در آن عملیات حضور داشتم.
🍁یک نبرد نظامی واقعی را از نزدیک تجربه کردم، حس خیلی خوبی بود. آرزوی شهادت نیز مانند دیگر رفقایم داشتم، اما با خودم می گفتم: ما کجا و توفیق شهادت کجا؟! دیگر آن روحیات دوران جوانی و عشق به شهادت، در وجود ما کمرنگ شده بود.
🌷در آن عملیات، به خاطر گرد و غبار و آلودگی خاک و منطقه و ... چشمان من عفونت کرد. آلودگی محیط، باعث سوزش چشمانم شده بود. این سوزش حالت عادی نداشت. پزشک واحد امداد، قطره ای را در چشمان من ریخت و گفت:
🍁تا یک ساعت دیگه خوب می شوی. ساعتی گذشت اما همینطور درد چشم، مرا اذیت میکرد. چند ماه از آن ماجرا گذشت. عملیات موفق رزمندگان مدافع وطن، باعث شد که ارتفاعات شمال غربی به کلی پاکسازی شود.
🌷نیروها به واحدهای خود برگشتند، اما من هنوز درگیر چشم هایم بودم. بیشتر چشم چپ من اذیت می کرد. حدود سه سال با سختی روزگار گذراندم. در این مدت صدها بار به دکترهای مختلف مراجعه کردم. اما جواب درستی نگرفتم.
🍁تا اینکه یک روز صبح، احساس کردم که انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده! درست بود! در مقابل آینه قرار گرفتم، دیدم چشم من از مکان خودش خارج شده! حالت عجیبی بود. از طرفی درد شدید داشتم.
التماس دعای فرج 🍃🌹
👈 #ادامه_دارد....
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
🕊 @Banoyi_dameshgh
✍حاج قاسم سلیمانی:
خدا را قسم میدهم به محمد و آل محمد؛
کشور ما را
و رهبر ما را
و ملت ما را
و سرزمین ما را
در کنف عنایت خود حفظ بفرماید.
#شبتون_شهدایی 🌙
#مدیر
رفاقت با امام زمان...
خیلی سخت نیست!
توی اتاقتون یه پشتی بزارین..
آقا رو دعوت کنین..
یه خلوت نیمه شب کافیه..
آقا خیلی وقته چشم انتظارمونه!
🚛⃟🌵¦⇢ #نیمهشب
🚛⃟🌵¦⇢ #مدیر
ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ
⇢@Banoyi_dameshgh
🦋─═हई╬
شب همگی حیدری🕊🌚
ان شاء الله فردا پر انرژی میایم ✋🏻😍
ایده و پیشنهادهاتون رو با ما در میون بگذارید 🖋✉️
@ya_zeinab09🍀
صبور باشید 🕊🌸
وضو قبل از خواب یادتون نره🍁
یاعلی علیه السلام 💚
التماس دعا سر نماز هاتون مارو فراموش نکنید🤲📿
سلام دوستان عزیز🌹
قرار بود روزانه ۱۰ صلوات به نیت ظهور اقامون امام زمان بفرستیم❤️
#بسم_الله
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
#حیدࢪیوݩ
﷽
دعای_فرج📜
🌈ٻِسمِ_اللہِ_الرَّحمَڽِ_الڔَّحِیم...✨
✨الهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ
🌈وانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
✨وضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ
🌈واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ
✨الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى
🌈الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
✨محَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ
🌈الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
✨وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ
🌈عنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً
✨كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا
🌈محَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ
✨اكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى
🌈فاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ
✨الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى
🌈ادْرِكْنى اَدرِکنی
✨الساعه الساعه الساعه
🌈العجل العجل العجل یاارحمن راحمین بحق محمد وآله طاهرین
(خواندن دعای فرج
به نیت سلامتی و
~♡ ~ تعجیـل در فرج مولامـون)🌙♥️
⚡️دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود⚡️
🌻 اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
🌻 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
🌻 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ .
⛅️ دعای غریق⛅️
🌸 دعای تثبیت ایمان درآخرالزمان 🌸
⚡️یا اَللَّهُ یا رَحْمن یا رَحِیمُ⚡️
یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ
⚡️ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک⚡️
🎄أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
اَ اَقطَعُ رَجائی مِنکَ وَ قَد اَولَیتَنی
ما لَم اَسالهُ مِن فضلِکَ
آیا امیدم را از تو بِبُرم!؟
در حالیکه از روی احسان آنچه که از
تو نخواستم به من عطا فرمودی💙..
•صحیفهسجادیه
~🕊
سبک_زندگی_شهـدا
شهیدابراهیمهادی❤️🕊
شهید ابراهیم هادی مدتی در جنوبِ
شهـر معلـم بود؛
مدیـر مدرسہاش
میگفت آقا ابراهیم از جیبخودش پول میداد به یڪی از شاگـردها تا هر روز زنگ اول برای ڪلاس نانوپنیر بگیرد! آقاهادی نظرش این بود
که اینها بچــہهای منطقـہ محـروم
هستند. اڪثراً سر ڪلاس گـرسنـہ
هستنــد. بچـہ گـرسنـہ هـم درس
نمیفهمد. ابـراهیـم هادی نـہ تنهـا
معلــم ورزش، بلڪـہ معلمـی بــرای
اخـلاق و رفتار بچـہها بود. دانش
آموزان هـم ڪـہ از پهلـوانـیها و
قهرمانیهای معلم خودشان شنیده
بودند شیفتـہ او بودند.
«✨❤»↫ #شهیدانه
#مدیر
┄┅┅┄┅<❤️>┅┄┅┅┄
⇶ @Banoyi_dameshgh
┄┅┅┄┅<☝️🏻>┅┄┅┅┄
#بدون_تعارف
#تلنگر
#چادرونه
چجوریامامحسین(ع)
رودوست دارے..!♥️😌
ولےحجابرو...نہ؟!😐
امامحسینےکہ
آخرینلحظاتعمرش
نگرانےاش،چادر دختراشونبود!🙂
حیدریون
@Banoyi_dameshgh
#مدیر