#خاطره_شهید ❤️🎤
مسعود از کودکی چهره بسیار زیبایی داشت. خیلی هوشیار و زرنگ بود. کاملا از هم سن و سالانش باهوشتر به نظر میرسید. وقتی مسعود چهارساله بود در شهرک اندیشه زندگی میکردیم پدرش علاوه بر مشغول بودن در سپاه، یک مغازه دوچرخهسازی داشت که پنجرهاش به اتاق خواب مسعود باز میشد. مسعود یک دوچرخه داشت که پدرش آن را به قفسه زنجیر کرده بود و آن را به کرکره مغازه قفل کرده بود. بدون آنکه ما متوجه چیزی باشیم مسعود از پنجره پایین و قفسهها را مثل پله پایین رفته بود. خودش به تنهایی کلید مغازه را با خود برده بود. ترکبند دوچرخه را که به زنجیر وصل بود، باز کرده و کرکره را به اندازه قد خودش بالا داده بود. به این ترتیب توانسته بود دوچرخه را بردارد و بازی کند. من ناگهان دیدم صدایی میآید اما از مسعود خبری نیست، به اتاقش رفتم دیدم پنجره باز و کرکره مغازه بالا است. برای پسری که هنوز کاملا چهار ساله نشده این روال عجیب بود.
#شهید_مسعود_عسگری
━━━━━━━━
@Banoyi_dameshgh
#خاطره_شهید ❤️🎤
#ماجرای_برق_گرفتگی_مسعود_در_سه_چهار_سالگی
مسعود خیلی زرنگ و باهوش بود گاهی کنجکاویهای زیادی به خرج میداد که همه را نگران میکرد. در بچگی دوبار برق او را گرفت یک بار سیم کاملا لخت و بدون محافظی را برداشته بود و در این حالی بود که هنوز دو سالش تمام نمیشد. این سیم لخت را کاملا در پریز فرو برد اما فقط کف دستش کمی سوخت. یعنی این بچه از اول ذخیره خود خدا بود نیامده بود که الکی از دست برود. یک بار هم من خواب بودم و مسعود یکی از قیچیهای کوچکی که داشتیم را در پریز فرو برده بود و دیدم یک چیزی بالای سر من به دیوار کوبیده شده چشمم را باز کردم دیدم مسعود است. قیچی کاملا در هم فرو رفته بود اما مسعود کاملا سالم بود.
یکبار هم چهار ساله بود و ما به تهران آمده بودیم. میخواستیم جایی برویم پدرش او را در ماشین گذاشته بود و حواسش نبود نباید بچه را تنها در ماشین بگذارد یکهو دیدیم همسایه دارد صدا میزند. گفت بچهتان ماشین را راه انداخته است آن طرف خیابان یک نانوایی بود که پر از جمعیت بود اگر ماشین مستقیم میرفت کلی در جمعیت تلفات میداد. بچه ماشین را روشن کرده بود چشمش هم که نمیدید میگفت «رانندگی را پیچاندم رفت». خدا را شکر آن موقع هیچ ماشینی نیامده بود تا به این ماشین بزند. ماشین داخل جوی آب افتاده بود اگر از روی پل رد میشد به جمیعت جلوی نانوایی حتما صدمه زیادی وارد میکرد. همه اینها نشانه بود یعنی اگر خدا بخواهد یکی را نگه دارد او را از هر نوع بلایی حفظ میکند الحمدلله وقتی بزرگ شد، با افتخار از این دنیا رفت. خدایی نکرده آن موقع اگر او را از دست میدادیم تا عمر داشتیم میسوختیم اما الان هم خدا را شکر و هم به شهادتش افتخار میکنیم.
شهیدمسعودعسگری
━━━━━━━━
@Banoyi_dameshgh
#خاطره_شهید
سال اول طلبگی هادی بود .یک روز به او گفتم : میدانی شهریهای که یک طلب می گیرد از سهم امام زمان (عج) است .
با تعجب نگاهم کرد و گفت: خب شنیدم منظورت چیه ؟!
گفتم : بزرگان دین می گویند اگر طلبه ای درس نخواند گرفتن پول امام زمان (عج) برای او اشکال پیدا میکند .
کمی فکر کرد و بعد از آن دیگر از حوزه علمیه شهریه نگرفت . با موتور کار می کرد و هزینه های خودش را تامین می کرد ؛ اما دیگر به سراغ سهم امام زمان نرفت.
#شهید_محمد_هادی_ذولفقاری
3.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*پیچوندن خانواده برای رفتن به سوریه 😅*
*#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️*
*#خاطره_شهید*🌷 ❤️❤️❤️
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
🌷حیدریون
*#خاطره_شهید*🌹
مصطفے روزی برای عمه اش خوابی تعریف میکند که گویا خواب دیده بوده مسجد ساخته شده...🍃
آن هم با چه عظمتی و آنجا شهید آوردند تابوت را وسط مسجد گذاشتند و از این تابوت نور در آسمان میرود.✨
جالب اینجاست که اولین شهیدی که در این مسجد تشییع شد خود مصطفے بود بعد از او هم سجاد عفتے :)
*#شهید_مصطفے_صدرزاده
#حیدریون
#خاطره_شهید
در مدتی که در حلب بود،زبان عربی را دست و پا شکسته یاد گرفته بود.
اگرنمیتوانستکلمهایرابیانکندباحرکاتدستوصورتشبه
طرفمقابلمیفهماندکهچهمیخواهدبگوید.
یکروزبهتعدادیازرزمندههاینبلوالزهراءدرسمیداد.وسط درسدادنناگهانهمهدرازکشیدند!
بهعربیپرسید:«چتونشده؟»گفتند:«شماگفتیددرازبکشید!"😁😂
بهجایاینکهبگویدساکتباشید،کلمهایبهکاربردهبودکهمعنی اشمیشددرازبکشید!
بهرویخودشنیاورد.گفت:«میخواستمببینمبیداریدیانه!»
بعدازکلاسکهاینموضوعرابرایدوستانشتعریفکرد،
آنقدرخندیدوخندیدندکهاشکازچشمانشانجاریشد.😂
#شهید_عباس_دانشگر
#خاطره_شهید🕊
بعد از شهادت آقامصطفی ، برادرشون از مادرشهید پرسیدن:
"حالا كه بچه ات شهید شده میخواے چیكار کنے؟"
ایشونم دست گذاشتن روے شونه ی نوه شون و گفتن:
"یہمصطفےدیگہتربیتمےڪنم!!🖐🏻♥️
#شهید_مصطفے_صدرزاده🌿
خیلیچیزهاداشت،🌱
چیزهاییکهجوونهایامروزیآرزوشونه
داشتهباشنیابهشبرسن،
بابکنوریهمهیاینهاروداشت.❤️
بابکهمیشهدوستداشتکهخوشتیپباشه
وبهتیپشاهمیتمیداد.
بابکسرشارازانرژیبود،تمامسفرهاییکه
میرفتیمباتمامدوستهاییکهداشت
همیشهباهمبودن.
یکجوفوقالعادهشلوغیدورشبود،
مثلااگرما۲۰تارفیقداشتیمبابک۱۰۰تاداشت❗️
چیزینبودکهبابکنداشتهباشه...
ازدوستورفیقگرفتهتاخانوادهوامکاناتزندگی
پسریبودفوقالعادهبامرام،
هیچوقتبرایرفقاشکمنمیزاشت🖐🏼
ودرتماممواردپشتتبودوتمامتلاشش
رومیکردتابهتکمککنه.
اینآدمانگارساختهشدهبودبرایپیگیریکردن،🌱
هیچوقتکوتاهنمیاومد،❤️
اگرمسئلهایبودبایدزیروبماونکاررودرمیاورد.
اعصابهمهکاروداشت.
یککاریشروعمیکردبایدتاتهشمیرفت...
واقعارفیقخوبیبود..
#شهیدبابکنوریهریس♥️
˼ #خاطره_شهید˹