eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
! 🌷توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد. الله اکبر.... ندای اذان ظهر بود. توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت. در فضای دبیرستان صدایش پیچید. بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم. 🌹خاطره اى به ياد ابراهیم هادی 🍃🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌸 🕊 @Banoyi_dameshgh
🌸🌿 صدای را که می‌شنید سرگرم هر کاری که بود رهایش می‌کرد🚶‍♂ و آرام و بیصدا میرفت و مشغول می‌شد 🌷
! 🌷خاکریزها از بس گلوله خورده بود دیگر جان‌پناه حساب نمی‌شد، فرمانده دستور داده بود که هر بسیجی یک گودال برای سنگر خود داخل خاکریز بزند. بچه‌ها سخت مشغول کندن بودند و گرمای ۵۰ درجه عرق همه را درآورده بود. ظهر بود و همه منتظر مسئول تداراک بودند تا جیره غذایی خود را بگیرند. یک بسیجی لاغر اندام گونی بزرگی را گذاشته بود روی دوشش و توی سنگرها جیره پخش می‌کرد. بدون این‌که حرفی بزند، سرش پایین بود و به.... 🌷و به سرعت سنگرها را با قدم‌های بلندش پشت سر می‌گذاشت. بچه‌ها هم با او شوخی می‌کردند و هر کسی یک چیزی بارش می‌کرد: - اخوی دیر اومدی؟! - برادر می‌خوای بکُشیمون از گُشنگی؟ - عزیز جان! حالا دیگه اول می‌ری سنگر فرماندهی برای خودشیرینی؟ گونی بزرگ بود و سرِ آن بنده‌ی خدا پایین. کارش که تمام شد، گونی را که زمین گذاشت، همه شناختنش. او کسی نبود جز (شهید) محمود کاوه، فرمانده‌ی لشکر!!! 🌹⛔️⛔️⛔️(((خاطره ای به یاد فرمانده ))) 🔴⛔️به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را به حقّ عمّه‌ام حضرت زینب(س) قسم دهند که فرج را نزدیک گرداند 🍃با عرض سلام خدمت شما بزرگواران دسته های گل محمدی صلوات به نیابت از هدیه به ساحت مقدس حضرت حجت عج باشد که به دعای حضرت مهدی عج به شما عنایت بسیار ویژه داشته باشند،الهی آمین🙏🙏🙏🕊 🍃 ☘الّلهُمَّ       🍃🍀صلّ           🍃 ☘علْی               🍃 🍀محَمَّد                  🍃 ☘وآلِ              🍃 🍀محَمَّدٍ        🍃 ☘وعَجِّل 🍃🍀فرَجَهُم 🕊🌹