~حیدࢪیون🍃
#تسبیح_فیروزه_ای #پارت_چهل_و_چهارم 🌈 مامان: اره گفت ساعت دو میام - باشه،من میرم تو اتاقم مامان: نگ
#تسبیح_فیروزه_ای
#پارت_چهل_و_پنجم🌈
چرا ،مگه دلت پیش آقا مرتضی نبود؟
نرگس: چرا بود،ولی تو نباید میگفتی بهش زنگ بزنه ؟
- وااا ،دو تا دیونه از هم خوششون میاد ،تردید دارن که اون یکی میخوادش یا نه
چه کاریه بابا ،من شدم مسبب کار خیر
نرگس: کووفت ،یه مسببی نشونت بدم من
- حالا کی میان؟
نرگس: امشب؟
- واییی ،آقا مرتضی چقدر هول بود میدونستم زودتر میگفتم،تا از شرت خلاص شم
نرگس: خیلی بی مزه ای ،امشب زودتر بیا
- نمیام
نرگس: چرا ؟ بیا دیگه ،میمیرم از استرس تا شب
- نه خیر بیام ،کتک میخورم از دستت
نرگس: حالا فک کن من جلو داداشم بزنمت ،یکی بزنم که شیش تا از داداشم کتک میخورم که
- باشه میام پس
نرگس: قربونت برم ،زودتر بیا
- رضا میاد دنبالم،تازه به رضا گفتی؟
نرگس: نه نگفتم ،یعنی روم نمیشه ،الانم ناهارشو خورد رفت
- باشه خودم میگم بهش،اگه چیزی میخواین بگو داریم میایم بخریم
نرگس: اره اره، شیرینی ،میوه،شکلات بخرین
- چیز دیگه نمیخوای؟
نرگس: نه دیگه ،اینقدر استرس دارم ،نمیتونم تا سر کوچه برم ،قربون دستت
- فدات شم ،باشه
نرگس: من برم کلی کار دارم93
- باشه برو عروس خانم
بعد از خداحافظی با نرگس، زنگ زدم به رضا
رضا: جانم خانومم
- سلام رضا جان
رضا: سلام گل بانو
- رضا جان،امشب واسه نرگس میخواد خاستگار بیاد
رضا: جدی؟، کی هست این داماد بد بخت ؟
- آقا مرتضی!
رضا: شوخی میکنی! میگم این مرتضی صبح تا الان آفتابی نشده پیشم
- بیچاره ،حالا رضا جان یه کم زودتر بیا باید بریم یه کم وسیله بخریم واسه امشب
رضا: چشم بانووو
- کاری نداری؟
رضا: نه عزیزم ،مواظب خودت باش
- چشم
چند دست لباس برداشتم گذاشتم داخل ساک ،نزدیک های غروب بود که رضا اومد دنبالم
از مامان و هانا خدا حافظی کردم و رفتم ،سوار ماشین شدم
- سلام
رضا: سلام عزیزم
) یه گل از روی داشبورد ماشین برداشت به سمت من گرفت(
رضا: تقدیم به خانوم خودم
- خیلی ممنونم ،خودتون گلین چرا زحمت کشیدین
رضا: این که صد البته
- بریم که نرگس تا الان صد بار از استرس غش کرده
ادامه دارد...
نویسنده:فاطمه باقری
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓
@Banoyi_dameshgh
┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛