#Part_116
و از لباس دختره میکشه و به سمت ماشینش میبره، داخل ماشین میشینن!
سوار ماشین کیانا میشیم و حرکت میکنیم به سوی کافه همیشگی!
روز بسیار عالی بود کنار مهرانه و کیانا!
***
امروز جمعه است و دیروز با بچه ها قرار گذاشتیم تا بریم کوه، رویا و امیرحسین قراره بیان دنبال من و اسما!...
مانتوی بلند میپوشم با چادر لبنانی تا هنگام بالا رفتن از کوه راحت باشم، کتانی های سرمهای رنگم رو هم میپوشم و همراه اسما از خونه میزنیم بیرون که همون لحظه ماشینش جلوی پامون ترمز میکنه و سریع سوار میشیم.
بعد سلام و احوالپرسی به سمت مسیری که با بقیه بچه های گروه قرار گذاشتیم میریم.
همزمان به محل قرار میرسیم که 206 آلبالویی رنگ کیانا جلوی پامون توقف میکنه و با کسری و مازیار از ماشین پیاده میشن!
بندهای کتونی ام رو محکم میبندم و بالا میریم از کوه، قراره یکم که بالاتر رفتیم به پاتوق همیشگی امیرحسین و کسری برسیم صبحونه رو نوش جان کنیم.