eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
‌رمان لبخندی مملو از عشق😘 به قلم رایحه بانو🥰 به سمت حموم میرم و بعد یک دوش بیست دقیقه ای، بیرون میام. به ساعت نگاه می‌کنم، بایدساعت شش اونجا باشم و الان ساعت پنج هستش، مقابل آینه می‌ایستم و مشغول شونه کردن موهای بلندم می‌شم؛ بعد شونه کردن لباسام رو می‌پوشم و بعد به سراغ موهام میرم؛ یک مدل خیلی شیک و ساده درست می‌کنم و تاج گلی که گل های سفید و لیمویی داره رو روی سرم می‌ذارم. شالم رو روی سرم مرتب می‌کنم، به طوری که بیشتر موهای سرم رو بپوشونه... - آبجی اسرا بیا موهای منم مثل موهای خودت خوشگل کن. به سمت اسما که تازه شونه کردن موهاش تموم شده میرم. موهای لَخت و خرمایی رنگش رو داخل دست‌هام می‌گیرم و مشغول درست کردنشون می‌شم. در آخر پنس صورتی رنگی که ست لباسشه رو روی گوشه‌ی موهاش می‌ذارم. با صدای زنگ گوشیم که کیاناست و اومده دنبالم به سمت کیف مشکی رنگم میرم که نام کیانا روی صفحه‌ی گوشی خودش رو نشون میده: - الو چطوری؟ - سلام دکی جون، پایینم بیا - بیا بالا کارت دارم - در رو باز کن اومدم. گوشی رو قطع می‌کنم و تند تند از پله ها پایین میرم و به دوتا پله‌ی‌ آخر که می‌رسم می‌پرم و به سمت آیفون میرم. تصویر کیانا و کسری داخل آیفون خودنمایی می‌کنه، در رو باز می‌کنم و چادر حریری روی سرم می‌ندازم. کیانا و کسری میان داخل به سمتشون می‌رم و خودم رو داخل بغل کیانا می‌ندازم، بعد چند دقیقه از هم جدا می‌شیم و رو به کسری میگم: - سلام خوش اومدید کسری با لبخندی که همیشه روی لب‌هاش جولان میده میگه: - سلام، ببخشید مزاحم شدم. - مراحمید و به داخل خونه می‌ریم، کسری رو به سمت مبل ها راهنمایی می‌کنم و با کیانا به سمت طبقه بالا می‌ریم .. @Banoyi_dameshgh