eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
~حیدࢪیون🍃
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ #part68 -باشه خواهر اصرار نمیکنم هر جور خودت راحتی دوست داشتی بیا در
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ کشوی فریزر رو باز کردم و گوشت چرخ کرده بیرون آوردم گذاشتمش توی آب تا یخش باز بشه ... بعد برنج گرفتم شستمش و گذاشتم روی گاز بعد آب کشیدم و گذاشتم دم بکشه پیاز سرخ کردم و گوش چرخ کرده بهش اضافه کردم با عدس که امروز یه عدس پلوی زهره پخت بخوریم 😋 روی صندلی نشسته بودم که در اتاق مامان اینا باز شد +سلام مامان جون ظهرت بخیر -سلام عزیزم خوش اومدی چه بوییم نرسیده به راه انداختی سفت بغلم کرد که چقدر مزه داشت حس کردم قلنج هام همه از بین رفت -چی درست کردی حالا خانممممم +عدس پولو جانم -ای بلا هرچی خودت دوست داری درست میکنی این و مامان راست میگه هرچی خودم دوست دارم بلدم +قبول خانم تسلیم -حالا ببینم کی اوردتت تا اینجا،آژانس گرفتی؟ +نه مامان جانم گل پسرت اومد دنبالم -اه مجتبی از کجا میدونست شما دارین میاین +نزدیک تهران شدیم خودم بهش زنگ زدم -آهان یه نگاهی از بالا تا به پایینم کردو گفت: زهره مادر تو لباسات و عوض نکردی +هوومم نه シ -وای بدووو برو دوش بگیر ببینم بدوووو +چشم رفتم تو اتاقم و از کشوم یه آستین کوتاه بنفش با یه شلوار گشاد سیاه که توش آزاد باشم گرفتم و گذاشتم روی تختم رفتم حمام بعد از ۲۰ دقیقه مامان به درحمام زد و گفت که مچتبی اومده و هی غر میزنه که دارم از گشنگی میمیرم زود اومدم بیرون و موهامو با سشوار خشک کردم و اومدم تو حال که مجتبی روی مبل نشسته بود و تلویزیون نگاه میکرد مامانم تو آشپز خونه بود رفتم پیش مجتبی نشستم +چیه آقا اومدی هی میگی گشنمه -به زهره خانم چقدر سیاه شدی عین آبادانی ها.... ○•○•○•○•○•○○•○•○•○○•○•○•○• 🌹🌹🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹 🌹🌹 اولین اثر از👇 به قلم: (علیجانپور) ❌کپی به هر نحو موجب پیگرد قانونی است❌ https://eitaa.com/joinchat/406388870C3e2077ae10