~حیدࢪیون🍃
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ #part68 -باشه خواهر اصرار نمیکنم هر جور خودت راحتی دوست داشتی بیا در
♡﷽♡
❣تاریکے شب❣
#part69
کشوی فریزر رو باز کردم و گوشت چرخ کرده بیرون آوردم گذاشتمش توی آب تا یخش باز بشه ...
بعد برنج گرفتم شستمش و گذاشتم روی گاز بعد آب کشیدم و گذاشتم دم بکشه
پیاز سرخ کردم و گوش چرخ کرده بهش اضافه کردم با عدس که امروز یه عدس پلوی زهره پخت بخوریم 😋
روی صندلی نشسته بودم که در اتاق مامان اینا باز شد
+سلام مامان جون ظهرت بخیر
-سلام عزیزم خوش اومدی چه بوییم نرسیده به راه انداختی
سفت بغلم کرد که چقدر مزه داشت حس کردم قلنج هام همه از بین رفت
-چی درست کردی حالا خانممممم
+عدس پولو جانم
-ای بلا هرچی خودت دوست داری درست میکنی
این و مامان راست میگه هرچی خودم دوست دارم بلدم
+قبول خانم تسلیم
-حالا ببینم کی اوردتت تا اینجا،آژانس گرفتی؟
+نه مامان جانم گل پسرت اومد دنبالم
-اه مجتبی از کجا میدونست شما دارین میاین
+نزدیک تهران شدیم خودم بهش زنگ زدم
-آهان
یه نگاهی از بالا تا به پایینم کردو گفت: زهره مادر تو لباسات و عوض نکردی
+هوومم نه シ
-وای بدووو برو دوش بگیر ببینم بدوووو
+چشم
رفتم تو اتاقم و از کشوم یه آستین کوتاه بنفش با یه شلوار گشاد سیاه که توش آزاد باشم گرفتم و گذاشتم روی تختم رفتم حمام بعد از ۲۰ دقیقه مامان به درحمام زد و گفت که مچتبی اومده و هی غر میزنه که دارم از گشنگی میمیرم
زود اومدم بیرون و موهامو با سشوار خشک کردم و اومدم تو حال که مجتبی روی مبل نشسته بود و تلویزیون نگاه میکرد
مامانم تو آشپز خونه بود رفتم پیش مجتبی نشستم
+چیه آقا اومدی هی میگی گشنمه
-به زهره خانم چقدر سیاه شدی عین آبادانی ها....
○•○•○•○•○•○○•○•○•○○•○•○•○•
🌹🌹🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹
🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹
🌹🌹🌸🌸🌹🌹
🌸🌸🌹🌹
🌹🌹
اولین اثر از👇
به قلم:#بانوی_دمشق (علیجانپور)
❌کپی به هر نحو موجب پیگرد قانونی است❌
https://eitaa.com/joinchat/406388870C3e2077ae10