eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
رفاقت با امام زمان... خیلی سخت نیست! توی اتاقتون یه پشتی بزارین.. آقا رو دعوت کنین.. یه خلوت نیمه شب کافیه.. آقا خیلی وقته چشم انتظارمونه! 🚛⃟🌵¦⇢ 🚛⃟🌵¦⇢ ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ ⇢ @Banoyi_dameshgh
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
^^ قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً ۰۱۱۝ 🌿 شبتون‌حسینۍ✨ دعاۍفرج‌آقا‌جانمون‌فراموش‌نشھ🌼🧡
میان در بنت پیمبر بود بی بال و پر هستی حیدر بود دارایی او چند کودک بود وای از نامرد زهرا مگر مرد بود ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ ⇢ @Banoyi_dameshgh
✨﷽✨ 🔸داستانی عجیب از یک شهید 🔸 آیت الله خرازی در عالم خواب یک شهید را دید و به آن گفت خوش به حالتان که شما راحت شدید ازاین دنیا و عاقبت بخیر شدید. به یکباره آن شهید ناراحت شد و گفت نه گرفتارم ، وقتی نامه اعمال من را به دستم دادند دیدم روی نامه من یک خط قرمز کشیدند و به من گفتند شما حق الناس گردنتان است یک خانم در آموزش و پرورش که همکار او بود تو از او یک عیب پیدا کردی و بجای آن که به خودش بگویی تاخودش را اصلاح کند یکسره رقتی سراغ حراست و مدیر و آن را اخراج کردند و آبروی او رفت تا او تو را حلال نکند بهشت خدا را نخواهی دید آقای خرازی تا از خواب بیدارشدند رفتند و آن زن را که دیگر سنش زیاد شده بود پیداکردند و گفتند من 3 برابر مبلغ حقوق کل سالهای اخراجت را میدهم شهید راحلال کن آن زن لبخند تلخی زد و گفت تا قیامت آن شهید راحلال نخواهم کرد و هرکاری کردند راضی نشدند مراقب حق الناس و آبروی مردم باشید که حتی اگر شهید هم شوید گناه از بین بردن ابروی مردم از شما بخشیده نخواهد شد ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ ⇢ @Banoyi_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو قرار منی زهرا ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ ⇢ @Banoyi_dameshgh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
~حیدࢪیون🍃
حاج قاسم میگفت:✨ حتی‌اگہ‌یـه‌درصداحتمـال‌بِـدی‌ڪہ یـه‌نفر یه‌روزی‌برگـرده‌وتوبہ‌کنـه... حـق‌نداری‌راجبش‌قضاوت‌ڪنۍ!🙃 قضاوت‌فقط‌ڪار‌خداست! -فلذا‌حواسمـون‌باشه🚶‍♂ ☄️⃟⛓¦⇢ ☄️⃟⛓¦⇢ ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ ⇢ @Banoyi_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
طوطۍام‌اندرقفس‌اماهنوزدلم‌پیش‌توست گرقفس‌رابشڪنم‌پرواز‌من‌بہ‌سوۍتوست. .((: ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ ⇢ @Banoyi_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم شهادت حضرت فاطمه هستش،الهی من قربونت مادر،الهی من فدات بشم مادر،الهی من دورت بگردم😭💔🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب : وقتی که آن حرف های مُهمل و چرند را یزید بر زبان آورد و آن کارها را کرد، حضرت بیاناتی را بیان کردند و به زمان امروز ما این میشود « هر غلطی میتوانی بکن، هر کاری میتوانی انجام بده، والله نخواهی توانست یاد ما را از آفاق ذهن مردم دور کنی.» ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ ⇢ @Banoyi_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎رغبت به دنیا ، غم وغصه می آورد ! حدیث از رسول خدا (ص) است که فرمود : " «الرَّغْبَةُ فِي الدُّنْيَا تُكْثِرُ الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ "رغبت به دنیا، باعث زیاد شدن غم و حزن می گردد...!⚡️🌾 +انسان اگر رغبت به دنیا داشته باشد. غم وغصه اش زیاد می شود. اینهایی که توی پول غلت می زنند. همه اش غم وغصه دارند. غصه دارند که چرا امروز یک میلیون بیشتر گیرشان نیامده. اما کسانی که به فکر آخرت هستند، راحتند. پس رغبت به دنیا غم و اندوه را زیاد می کند. و بر عکس زهد در دنیا. " يُرِيحُ الْقَلْبَ وَ الْبَدَنَ. " سبب راحتی قلب و بدن است. انسان باید زاهد باشد. رغبت به دنیا نداشته و به آخرت رغبت داشته باشد.🍁 ⚠️ اگر هم دنیا را می خواهد. برای آخرت بخواهد تا یک لقمه نان حلال برای زن و فرزندش بیاورد. دنیا را باید از راه حلال داشت. اما به آن نباید دل بست. اگر کسی دل به دنیا ببندد. غم و غصه اش زیاد می شود. و اگر دل به دنیا نبندد. راحت است. هیچ غصه ای نمی خورد. می خواهد داشته باشد. می خواهد نداشته باشد.! ⚡️ 🌾")  📚مواعظ آیت الله مجتهدی تهرانی، بوستان قرآن ،چاپ ششم ، 1395 ، ص40 @Banoyi_dameshgh اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌱 🕊
••🎬 میگفت:↓ اگرمی‌خواهیدنذری‌کنید؛ فقط‌گناه‌نکنید ! مثلاًنذرکنیدیک‌روزگناه‌نمی‌کنم؛ هدیه‌به‌آقاصاحب‌الزمان‌ازطرفِ‌خودم . .🌱 🦋 @Banoyi_dameshgh
✨💚🍃 • حضرت امیرالمؤمنین علے علیه السلام فرمودند: فخر فروشى را ڪنار بگذار، تڪبّر و خود بزرگ بينے را رها ڪن، به ياد مرگ باش. 📚 نھج البلاغه، حکمت۳۹۸ • @Banoyi_dameshgh
✨💚🍃 • حضرت امیرالمؤمنین علے علیه السلام فرمودند: چه خوب است عطر مشڪ ، تحمّل آن سبڪ و آسان، و بوے آن خوش و عطر آگين است. 📚 نھج البلاغه، حکمت۳۹۷ • @Banoyi_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. حاج حسین بلند خندید:بیا بشین رایحہ جان! مرضیہ خانم ما یڪم رڪ و تندہ! از رو محبتشہ! سرم را خم ڪردم و ڪنار سفرہ نشستم،حاج حسین بہ ڪمڪ مرضیہ خانم رفت. امیرعباس ڪنارم نشست و گفت:رایحہ خانم! این مدت خیلے مراقب باش! براے احتیاط بہ خونہ زنگ نزن شاید تلفن شنود بشہ! خودمون با تلفن عمومے چند روز یہ بار زنگ میزنیم. _حاج حسین گفت! _ظاهرا آدماے خوبے ان،خودشونو مدیون محراب میدونن اما اگہ احساس ڪردے مشڪلے هس یا اذیت میشے بگو سریع میام دنبالت میبرمت تبریز! خندیدم:باشہ خان داداش! تو فقط اوضاع تهرانو راستو ریس ڪن! ابرو بالا انداخت:تهران یا محراب؟! گونہ هایم رنگ شرم گرفت،سرم را پایین انداختم و مشغول بازے با گوشہ ے روسرے ام شدم‌‌. _هر دو! تهران براے برگشتن من،آقا محراب براے دلِ عموباقر و خالہ ماہ گل! اگہ خدایے نڪردہ چیزے بشہ من و مامان و حاج بابا یہ عمر شرمندہ ے خالہ و عمو باقر میشیم. جملہ ام ڪہ تمام شد حاج حسین ظرف ها را آورد،با دقت جلوے من و امیرعباس بشقاب و قاشق و چنگال گذاشت‌. سپس رفت و با لیوان و تنگ دوغ و سبزے خوردن بازگشت. نفس نفس زنان سر سفرہ نشست و گفت:آشپزخونہ تو حیاطہ،یہ پیادہ روے اساسے میڪنیم! امیرعباس گفت:باعث زحمت شدیم! _نہ بابا جان! این چہ حرفیہ؟! مرضیہ خانم سینے بہ دست نزدیڪمان شد،سینے را پایین سفرہ گذاشت. دو ڪاسہ ے بزرگ ڪہ پر از ڪوفتہ هاے ڪوچڪ بودند وسط سفرہ گذاشت. سپس دیس برنج زغفرانے و ظرف خورشت را میان ڪاسہ ها جاے داد. رو بہ روے من نشست و گفت:بفرمایین غذاے ڪاشونے! حاج حسین بشقابم را برداشت و چند ڪفگیر برنج برایم ڪشید. سپس ظرف خورشت را مقابلم گذاشت. نگاهم بہ خورشت افتاد محتویاتش لوبیا سفید و گوشت بود. عطر خیلے خوبے داشت! مرضیہ خانم گفت:بخور خوشمزہ س! خورشت گوشت و لوبیاس! چند قاشق خورشت و لوبیا روے برنج ریختم،مرضیہ خانم ابرو بالا داد:حاج حسین! یکم دیگه براش بریز ناز میڪنہ! حاج حسین چشمے گفت و برایم یکی دو کفگیر برنم ریخت. معذب تشڪر ڪردم و چند قاشق خوردم. حاج حسین همانطور ڪہ براے مرضیہ خانم برنج مے ڪشید گفت:از این ڪوفتہ هامونم بخورین. خیلے خوشمزہ س! اسمش ڪوفتہ ے آب سماقہ! من و امیرعباس با خجالت و به زور ڪمے غذا خوردیم و تشڪر ڪردیم. بعد از اتمام غذا با ڪلے اصرار،ڪمڪ ڪردم تا مرضیہ خانم سفرہ را جمع ڪند و ظرف ها را بشوریم. ڪمے بعد امیرعباس خداحافظے ڪرد و بہ سمت تهران راہ افتاد. امیرعباس ڪہ رفت دلم گرفت! ترسیدم! حس ڪودڪے را داشتم ڪہ پدر و مادرش را گم ڪردہ و ماندہ بود میان دو غریبہ! مرضیہ خانم براے خواب بہ اتاقم آمد که تنها نباشم تا در خانہ یشان جا بیوفتم! چراغ ها را ڪہ خاموش ڪرد ترسم بیشتر شد،براے خودم،براے محراب،براے حاج بابا و مامان! حتے براے الناز،طفلڪے یڪ بار محراب را دید و سر میز شام نگاهش خریدارانہ شد! حتما منتظر بود خالہ ماہ گل زنگ بزند و وقت بگیرد براے خواستگارے! منتظرِ محرابے ڪہ شبیہ مرد رویاهایش بود! قطرہ ے اشڪے از گوشہ ے چشمم چڪید و روے بالشت افتاد. نفس عمیقے ڪشیدم،صداے مرضیہ خانم بلند شد:نخوابیدے؟! آرام گفتم:نہ! _خوابت نمے برہ؟ _نہ! فڪ ڪنم چون جام عوض شدہ بد خواب شدم! _عادت میڪنے دختر! دو سہ شب اولش سختہ! همہ چے اولش سختہ! قطرہ ے اشڪ دیگرے روے گونہ ام نازل شد. سایہ ے مرضیہ خانم را دیدم ڪہ بلند شد،حضورش را ڪنارم احساس ڪردم‌. دستش را روے بازویم گذاشت:غربت سختہ عزیزم! میفهمم! آدم ڪہ ڪنارِ آدمش نباشہ تو غربتہ! میخواد تهرون باشہ یا ڪاشون! یا اون ور دنیا! این را ڪہ گفت بغضم طاقت نیاورد و شد هق هق! سرم را روے پایش گذاشت و موهایم را نوازش ڪرد‌. _گریہ ڪن عزیزکم گریہ ڪن! نذار بغض ڪوہ بشہ تو سینہ ت! دیشب ڪہ نالہ میڪردے و هذیون میگفتے پسرعمہ تو آقا حسین میگفتن از سر خستگے و ترسیہ ڪہ تو اون خراب شدہ ڪشیدے! اما من گفتم نہ! دردش یہ چیز دیگہ س! دردش محرابیہ ڪہ دارہ اسمشو زیر لب صدا میزنہ! بہ دامن پیراهنش چنگ زدم و بے اختیار گفتم:اگہ بلایے سرش بیاد من چے ڪار ڪنم؟! _هیس! زبونتو فقط بہ حرف خیر باز ڪن! هقم هقم شدت گرفت:زجرڪشش میڪنن! دارہ درد میڪشہ! من میفهمم مرضیہ خانم! _آخ دخترڪ من! براے دلِ عاشق چارہ اے جز صبر نیس! ڪہ صبر و درد ڪشیدنشم شیرینہ! •♡• روزها از پے هم میگذشت و درد قلب من بیشتر مے شد. نگرانے هایم بیشتر،بغض هایم بیشتر،اشڪ هایم بیشتر... دو سہ روز از رفتنم بہ ڪاشان گذشتہ بود ڪہ حاج حسین گفت امام را مجبور ڪردہ اند از عراق برود! امام بہ فرانسہ رفتہ و در دهڪدہ ے نوفل لوشاتو مستقر شدہ بود. ✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے 🖤⃝⃡🖇️• ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎ @Banoyi_dameshgh ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
🕊 چه رازےست در گمنامۍ ...! آنان کہ دلدادھ حضرت فاطمه‌الزهرا‌ۜ شدند و مثل مادر غریبانه پر کشیدند و تا قیامت بۍمزار خواهند ماند . شھداےگمنام مھمانان ویژه‌ے • حضرت فاطمة‌الزهرا‌ۜ هستند .🌱 . •
ای شقایق های آتش گرفته دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را برخود دارد ، آیا آن روز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما نیز ، سرود شهادت بسراید ؟ 🕊🥀✨ 🌷 حیدریون