فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه...(:
اگه خدا عاشقت بشه خوب تورو خریداری میکنه...(:🙂💔
#شهید_محسن_حججی
#Part_114
امروز کلاس دارم و مجبورم پژمان رو ببینم، به سالن اصلی دانشگاه میرسم و داخل میرم، از دور مهرانه و کیانا رو میبینم که کنار دیوار ایستادند و مشغول صحبت هستند!
کیانا نگاهش به من میافته و لبخند میزنه به سمتشون میرم و سلامی زمزمه میکنم که جواب میدن!
باهم وارد کلاس میشیم به سمت جای همیشگی ام میرم، با کیانا و مهرانه مشغول صحبت میشیم که همون لحظه دوست صمیمی پژمان وارد کلاس میشه همیشه با پژمان باهم میاومدن سر کلاس!
همینجوری به صندلی خالی پژمان نگاه میکنم که دستی یهویی روی شونه ام قرار میگیره و از فکر بیرون میام!
کیانا سرش رو به گوشم نزدیک میکنه و با پوزخند میگه:
- نباید میشدی عاشق، شدی سوزش تحمل کن!
همان کاری که بلبل میکند در ماتم گل کن!
که برو بابایی زمزمه میکنم و گوشیم رو از جیبم بیرون میکشم!
استاد وارد کلاس میشه و به سمت صندلیش میره، با نام خدا تدریسش رو آغاز میکنه، ده دقیقه ای از شروع کلاس میگذره که یهویی در باز میشه و پژمان نفس نفس زنان وارد میشه و رو به استاد میگه:
- سلام، ببخ...شید...دیر شد!
استاد از روی صندلی بلند میشه و به میز تکیه میده و ژست مغرورانه ای میگیره و میگه:
- من روز اول شرایط کلاسم رو گفتم، که کسی که بعد من بیاد سر کلاس رو توی کلاس راه نمیدم!
و بعد مکث کوتاهی میگه:
#ادامهدارد...
#Part_115
- بشین سرجات امامی، چون دفعه اولت هست که دیر میرسی عیبی نداره!
و به سمت صندلیش میره و میشینه، به ادامه درس گوش میدم!
***
درس تموم شد و با دخترها از کلاس بیزدن میایم تا بریم یکم دور بزنیم و بعدش بریم خونه، که همون لحظه صدای پژمان میاد که صدا میزنه:
- خانوم توکلی صبرکنید!
با صداش میایستیم کیانا رو به منی میکنه و میگه:
- تو که دوستش داری انقدر اذیتش نکن، بگو بله یک شیرینی ام بهمون بده!
- من برم بعدا میام و به حسابت میرسم.
به سمتش میرم و میگم:
- بفرمایید؟
که میگه:
- من که گفتم با عجله فکر نکنید و بهتون مهلت دادم فکر کنید! بگید حداقل چرا جواب منفی دادید.
- خب نمیدونم چی بگم، ولی من به ازدواج فکر نمیکنم!
- لطفا دوباره فکر کنید و یک فرصت دیگه بهم بدید!
- گفتم که جوابم منفیه، خدا نگهدار!
و ازش فاصله میگیرم و به سمت کیانا و مهرانه میرم.
کیانا دستش رو دور شونه ام حلقه میکنه و میگه:
- چرا اذیتش میکنی عزیزم؟ وقتی دوست داره بله رو بگو دیگه!
دوباره دوست داشتن، دوباره یادت! محمدرضا ام ادعا میکرد دوستم داره اما با اومدن ثمین دوست داشتن و قول قرارها و برنامه هایی که بزرگترها چیده بودند رو فروخت به ثمین!
به سمت ماشین کیانا میریم که همون لحظه دیدم صدای دختری به گوش میرسه:
- چرا بازیم دادی؟ مگه نگفتی تا ابد دوست دارم؟
به یکم اونور تر نگاه میکنم که دختری رو میبینم که حجاب خوبی نداره و کنار پژمان فرستاده و قطره های اشک روی صورتش برق میزنه...
- چرا پژمان؟
که پژمان با لحن خودش جواب میده:
- من دوستت داشتم روژینا و دارم ولی خانوادت مخصوصا برادرت مخالفن بهم برسیم! پس دور من رو خط بکش و برو دنبال زندگیت بزار منم بتونم با دختری که مدت هاست مهرش به دلم نشسته ازدواج کنم!
- اون رو هم مثل من میخوای بازی بدی آره؟
که پژمان نگاهش به ما میافته و رو به دختره میگه:
- آروم باش، اون خیلی سر تر از توعه!
#ادامهدارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب که کند فخر به شبهای دگر
آورده فلک اختر زیبای دگر .. 💚🌿
این زینب کبری است به دامان علی
یا ختم رسل گرفته زهرای دگر .. ! (:
~حیدࢪیون🍃
امشب که کند فخر به شبهای دگر آورده فلک اختر زیبای دگر .. 💚🌿 این زینب کبری است به دامان علی یا ختم رس
خانهمصطفیشدهگلشن
دیدهمرتضیشدهروشن
مونسویارمجتبیآمد
حامیشاهکربلاآمد...♥️
#ویژهولادتحضرتزینب🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸میلاد حضرت زینب سلام الله علیها روز پرستار بر شما و همه پرستاران عزیز مبارک باد.
#بیبیزینب
#حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فداےیہڪاشۍحرمبیبی(:❤️✋🏻
- ڪُلَّنا عَبّاسَکَ یازِیۡنَبۡ✋🏻
#بیبیزینب
#شهید_مصطفےٰصدرزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ⃟←••| #استۅرۍ
💛 ⃟←••| #امام_رضایۍ_ام
گردِ فرش حرمت هست شفای دلِ ما هرکه زائر شده آرام گرفتهست اینجا...
♥°•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•°♥
❥•ツ•♥️•حیدریون•♥️•↲
•🖤•
.
#تــآیمدعــا:)
#همگـــےبــاهمدعـــایفــرجرومیــخونیمــ🖤
بہامیــدفــرجنــورچشممـــون😍
✨الّلهُمصَلِّعلیمحمَّدوَ
آلِمحمَّدوعجِّل فرجهُم♥️
#اللهمعجللولیکالفرج🌱
التماس دعا 👋🖤
🖤➣ @Banoyi_dameshgh
〇🏴حیدࢪیون🌑⇧
#سلام_امام_زمانم
🍃السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدیّ
یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریڪَ القرآن یا امامَ الاِنسِ والجانِّ سیِّدے و مولایَ ! الاَمان الاَمان..
تعجیل در فرج آقاصاحب الزمانصلوات
اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
•┈┈┈𝐣𝐨𝐢𝐧┈┈┈•
↳ @Banoyi_dameshgh
#سلام_امام_زمانم 💚
صُبحے کھ دلم ،
در پـےِ دیدار تو باشد ؛
آن صُبح ،
دلآرامترین صُبح جَهان اَست..؛🌱!'
‹ #السݪامعلیڪیابقیةاللہ ›
🌤#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💚#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیام با تو قشنگه 🌺🌺🌺
کاری از حاج ابوذر روحی
به مناسبت میلاد بی بی زینب کبری سلام الله علیها
خدایا
زمین گیر شدم
دست و بالم را دنیا بسته
میشود از بند رها شوم
پرنده شوم و به پرواز در آیم...
#شهید_محمد_هادی_امینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم از مزار شهید محسن حججی
تقدیم به شما عزیزان
#شهید_محسن_حججی
#زیارت_مجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند ثانیه بریم مشهد الرضا،
زیارت آقا علیابنموسیالرضا ﴿ع﴾
چھارشنبہهاۍامامرضایۍ
السلامعلیڪیاعلیابنموسیالرضا(ع)
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#میلاد_حضرت_زینب
#Part_116
و از لباس دختره میکشه و به سمت ماشینش میبره، داخل ماشین میشینن!
سوار ماشین کیانا میشیم و حرکت میکنیم به سوی کافه همیشگی!
روز بسیار عالی بود کنار مهرانه و کیانا!
***
امروز جمعه است و دیروز با بچه ها قرار گذاشتیم تا بریم کوه، رویا و امیرحسین قراره بیان دنبال من و اسما!...
مانتوی بلند میپوشم با چادر لبنانی تا هنگام بالا رفتن از کوه راحت باشم، کتانی های سرمهای رنگم رو هم میپوشم و همراه اسما از خونه میزنیم بیرون که همون لحظه ماشینش جلوی پامون ترمز میکنه و سریع سوار میشیم.
بعد سلام و احوالپرسی به سمت مسیری که با بقیه بچه های گروه قرار گذاشتیم میریم.
همزمان به محل قرار میرسیم که 206 آلبالویی رنگ کیانا جلوی پامون توقف میکنه و با کسری و مازیار از ماشین پیاده میشن!
بندهای کتونی ام رو محکم میبندم و بالا میریم از کوه، قراره یکم که بالاتر رفتیم به پاتوق همیشگی امیرحسین و کسری برسیم صبحونه رو نوش جان کنیم.