هدایت شده از زاغ سفید
18.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به نظرتون آیا این حقایق از زندگی حضرت آقا رو همه میدونند ؟
پس گوش کنید و تبیین نمایید ...
ذخیره قبر و قیامتمون باشه 🤲
┄┅═✧☫✧●زاغ سفید●✧☫✧═┅┄
┄┅═☞@zaghsefid☜═┅┄
✍کاش مرثیهخوان سیدالشهدا(ع) بودم...
یک بار شخصی به محضر علّامه آمده بود، اما ایشان را نمی شناخت و به همین سبب سخنان ناپسندی گفته بود. وقتی فهمید شخصی که روبه روی وی نشسته، علّامه طباطبائی است، اظهار شرمندگی و عذرخواهی کرد و به ایشان گفت: «من گمان نمی کردم که شما حضرت علّامه طباطبائی باشید و از ظاهرتان این گونه تصور کردم که یک مرثیه خوان (امام حسین) هستید!»
علّامه فرمود: «ای کاش بنده یک مرثیه خوان حضرت سید الشهدا علیه السّلام بودم! همه سال هایی که سرگرم درس و بحث بوده ام، با یک مرثیه خوانی امام حسین علیه السّلام برابری نمی کند!»
✨﷽✨
🔴 علی، آری؛ دنیا، نه
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمّدهادی امینی (فرزند علامه امینی) می گوید: «عشق و محبت بی کرانه و سرشار امیرالمؤمنین علی(ع) چنان وجود و قلب علامه امینی را مسخّر و منقاد و مطیع خود ساخته بود که جز وجود امیرالمؤمنین(ع)، در نظر او دنیا و مردم، مفهومی نداشت.
یک روز هشت تن از علمای بزرگ اهل تسنن بغداد خدمت آقا آمدند. هوا خیلی گرم بود. آن زمان مرحوم علامه به خاطرگرمی هوا در زیرزمین می نشست. بعد از تعارف ها، صحبت های زیادی شد.
هنگام رفتن گفتند: شما یازده جلد درباره امام علی بن ابی طالب(ع) نوشتی؛ قدردانی و تجلیل شیعه از شما این است که در منزل کهنه ای زندگی می کنی.
اگر یک جلد از این یازده جلد را درباره یکی از خلفا می نوشتی، کاخی از طلا برای شما می ساختیم، ولی ما هر چه نگاه می کنیم، می بینیم وضع شما به جای بهتر شدن، بدتر می شود.
شما الان یخچال ندارید، کولر ندارید، فرش ندارید، مبل ندارید، خلاصه وسایل راحتی تابستان و زمستان هیچ ندارید، چطور زندگی می کنید؟ ایشان تأملی کرد و بعد گفت: این اشکالاتی که بر من وارد می کنید، درست است.
این اشکالات را شما وقتی به من وارد می کنید، من به قلبم رجوع می کنم، قلبم به من می گوید: عوض یخچال، علی(ع) را دارم و علی مافوق تمامی این مواهب است. من علی دارم؛ چه غم دارم و از زندگانی خودم اصلاً ناراحت نیستم و شاکرم»
📚افتخارزاده، الغدیر و وحدت اسلامی، صص 43 و 44
•°~🌤♥️
#قرار_عاشقی
#سلام_اربابم_حسین
حنجرمازماجرای #عشق میخواندحسین
غیرِنامِتودلم ذڪرۍنمۍداندحسین
تا نفسدارمدراینمیخانههوهومیڪشم
پرچمترویزمینهرگزنمیماند #حسین
#صلےاللھعلیڪیااباعبداللھ🤚
#صبحتون_حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 بعد از شلاق خوردن به اتهام شرب خمر، توبه کرد و راهی جبهه شد و به همه گفت ۴۷ روز بعد شهید می شوم.
خوشا به سعادت امثال چنین افرادی که واقعا تغییر و توبه کردند، همانند شهید آوینی ها که به کل جریان زندگیشان را تغییر دادند و چراغ راه و هدایت دیگران شدند....
بدا به حال امثال ماهایی که فکر می کنیم آدم های درستی هستیم، اما با عجب، خودپسندی و غرورمان همانند شیطان چنان به زمین می خوردیم و افراد زیادی را همانند خودمان به زیر میکشیم که ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ اذا زلزلت الارض ●●●
زیاد غرق دنیا نباشیم در یک چشم به هم
زدن نابود شدنی است 🍂 🥀
هدایت شده از پلاک خاکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞🎥 وضعیت فاجعه سالنهای زیبایی از زبان یک خانم:
به خدا به ذهن مردها هم نمیرسه این نقشهها و برنامهها که این زنها تو سالنهای زیبایی دورهم میریزن چیه
از جادو جمبل برای همدیگه تا جدا کردن آدمها به هر طریقی و روابط کثیف
✍ بهتره ناموست رو نفرستید به سالن های زیبایی ...
هدایت شده از طب تلفیقی ایرانی ختم الرسول(ص)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زهرا در آتش بود حیدر داشت میسوخت
شعری که رهبر انقلاب رو به گریه انداخت
💜🌷💜🌷💜🌷💜🌷💜🌷
🔵#یک_داستان_یک_پند
✍ مرحوم حاجی دُنبلی خویی والی امین و مؤمن شهر خوی بود. او برای اصلاح موی سر خود هر بار به یک سَلمانی در هر گوشهی شهر میرفت. وقتی از او میخواستند به یک سلمانی ثابتی در شهر برود، مخالفت میکرد و میگفت: نمیخواهم رفتنِ ثابت من پیش یک آرایشگر باعث شهرت و مشتری زیاد و در نتیجه گرانفروشی او شود.
🌕 روزی برای اصلاحِ موی سر خود به محلهی قاضی شهر رفت. آرایشگر بیحوصله بود. علت را پرسید، گفت: چگونه حوصله کنم والی شهر هم دو شاهی بابت اصلاح موی سر خود میدهد و یک کارگر هم همین مبلغ را میدهد.
🍂 حاجی وقتی کار اصلاح موی سرش تمام شد و از صندلی برخاست دو شاهی به او داد و رفت. روز بعد یک گوسفند به او هدیه داد و گفت: خواستی بفروش و خواستی قربانی کن. بدان که من اگر بیش از دو شاهی که دستمزد توست به تو میدادم، نفس تو را عادت به گرانفروشی و طمع میدادم و در حق فقرا ستم میکردم.
🍃 حاجی دُنبلی یکماه بعد به آرایشگر دیگری در محله دیگر شهر رفت. آرایشگر که از آرایشگر قبلی راهنمایی گرفته بود، زمان اصلاحِ سر او، چهرهی خود غمگین ساخت اما حاجی اهمیتی نداد تا آرایشگر مجبور شد بگوید درآمدش کم است.
💥 حاجی گفت: بدان این سخن را آرایشگر قبلی به تو گفته است، من به تو هیچ چیز نمیدهم چون آرایشگر قبلی از من چیزی نخواست و من از او پرسیدم چرا غمگین است و آنچه من به او دادم انعام بود اما تو خود به عمد چهرهی خود غمگین کردی تا چیزی از من بستانی که اگر الان من به تو چیزی بدهم تو را عادت به سؤال و گدایی از مردم دادهام.
💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
📍عاقبت به خیری
⚡️حضرت یوسف بعد از دریافت همه تفضلات الهی ، تنها دغدغه و درخواستش حسن عاقبت است در سوره يوسف آیه ۱۰۱ میفرماید:
🕋 رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﺍﺯ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺨﺸﻴﺪﻱ، ﻭ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻋﻠﻢ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺧﻮﺍﺑﻬﺎ ﺁﮔﺎﻩ ﺳﺎﺧﺘﻲ! ﺍﻱ ﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﻩ ﺁﺳﻤﺎﻧﻬﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ! ﺗﻮ ﻭﻟﻲ ﻭ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﻫﺴﺘﻲ، ﻣﺮﺍ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻤﻴﺮﺍﻥ; ﻭ ﺑﻪ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﻣﻠﺤﻖ ﻓﺮﻣﺎ!»
⚡️توصیه حضرت ابراهیم و حضرت يعقوب به فرزندانشان :
🕋 (البقره ۱۳۲) وَ وَصَّىٰ بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ
ﻭ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻭ ﻳﻌﻘﻮﺏ (ﺩﺭ ﻭﺍﭘﺴﻴﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﻋﻤﺮ،) ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻴﻦ، ﻭﺻﻴﺖ ﻛﺮﺩﻧﺪ; (ﻭ ﻫﺮ ﻛﺪﺍم ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﮔﻔﺘﻨﺪ:) «ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﻦ! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻴﻦ ﭘﺎﻙ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ; ﻭ ﺷﻤﺎ، ﺟﺰ ﺑﻪ ﺁﻳﻴﻦ ﺍﺳﻠﺎم ( ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ) ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﺮﻭﻳﺪ!»
📍 استادی میفرمود: یکوقتی خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی رسیدم، روزهای آخر عمر ایشان بود. گفتم: اگر شما یک دعای مستجاب داشته باشی، چون بالاخره یک عمری دعا و نماز شب و تحقیق و علم و تربیت طلبه داشتید. اگر یک دعای مستجاب داشته باشید چه میگویید؟ گفت: دعا میکنم خدا عاقبت مرا بخیر کند.
📍 جمله نورانى از امام(عليه السلام) در پايان عهدنامه معروف «مالك اشتر» امام می فرماید: «وَ أَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ... وَ أَنْ يَخْتِمَ لِي وَ لَكَ بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ» (از خدا مى خواهم كه پايان عمر من و تو را سعادت و شهادت قرار دهد).
📍 همچنين در حديث طولانى ديگرى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه سه بار فرمود: «اَلْعَمَلُ بِخَوَاتِيمِهِ»؛ (معيار سنجش هر عملى، پايان آن است)
📍 دعای ساحران فرعون:
🕋(الأعراف ۱۲۶) وَمَا تَنقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ
ﺍﻧﺘﻘﺎم ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﺎ، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﻳﺶ -ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺎ ﺁﻣﺪ- ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ. ﺑﺎﺭ ﺍﻟﻬﺎ! ﺻﺒﺮ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺰ! ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻤﻴﺮﺍﻥ!» (١٢٦)
(نکته: صبر مقدمه عاقبت به خیری مطرح شده!)
#عاقبتبهخیری
.
📕 تیر خلاص شیطان 🏹
فردی کیسهای طلا در باغ خود دفن کرده
بود و بعد از مدتی یادش رفت کجا دفنش
کرده. پس نزد مرد فهیم و فقیهی رفت.
مرد فقیه گفت: نیمهشب برخیز و تا صبح
نماز بخوان. اما باید مواظب باشی که
لحظهای ذهنت نزد گمشدهات نرود و نیت
عبادت تو مادی نشود.
مرد نیمهشب به نماز ایستاد و نزدیک
صبح یادش افتاد کیسه را کجای باغ دفن
کرده است.
سریع نماز خود را به هم زد و بیل را
برداشت و به سمت باغ روانه شد.
محل را کند و کیسهها را در آغوش کشید.
صبح شادمان نزد مرد فقیه آمد و بابت
راهنماییاش تشکر کرد.
مرد فقیه گفت: میدانی چه کسی محل
سکه ها را به تو نشان داد؟
مرد گفت: نه.
فقیه گفت: کار شیطان بود که دماغش را
بر سینهات کشید و یادت افتاد!
مرد تعجب کرد و گفت: به خدا که من برای شیطان نماز نمیخواندم.
مرد فقیه گفت: میدانم، خالص برای خدا
بود. شیطان دید اگر چنین پیش بروی و
لذت عبادت و راز و نیاز و سجده شبانه را
بچشی، دیگر او را رها میکنی.
نزدیک صبح بود، ملائک میخواستند لذت
عبادت شبانه را به کام تو بچشانند که
شیطان محل طلاها را یاد تو انداخت تا
محروم شوی.
اگر یک شب این لذت را درک میکردی،
برای همیشه سراغ عبادت نیمهشب
میرفتی. شیطان یادت انداخت تا نمازت
را قطع کنی.
چنانچه وقتی قطع کردی و رفتی طلاها را
پیدا کردی، دیگر نمازت را نخواندی و
خوابیدی.
و اینجا بود که شیطان تیر خلاص خود را
به سمت تو رها کرد...
#داستان
#داستان_کوتاه
هدایت شده از طب تلفیقی ایرانی ختم الرسول(ص)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کجایی سردار حرم عمه جان به غارت رفت 😭😭😭😭😭😭
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#نفریننکنید
❓ آدم برادر و خواهر خود را نفرین میکند؟!
🌷استاد فاطمی نیا :
🔹نقل شده است روزی "معروف کرخی" نشسته بود . عدّهای از جوانان در دجله سوار بر قایق بودند و ساز و آواز سر میدادند.
چند نفر از مقدّسین آمدند به معروف کرخی گفتند: آقا آنها را نفرین کن، چه جوانهای بدی هستند!
🔹 معروف دستهای خود را بلند کرد و فرمود: خدایا به عزّت خودت قسم میدهم کسانی را که در این دنیا اینقدر خوشحال کردی، در آخرت هم همینطور آنها را خوشحال کن!
❓ آنها به معروف اعتراض کردند : ای معروف! تو یک عارف هستی! چرا چنین میگویی؟ چرا یک عدّه که مشغول گناه هستند را نفرین نکردی و برای آنها دعا کردی؟
🔹 معروف کرخی پاسخ داد:
وای بر شما که نادان هستید ، من آنها را دعا کردم،
اگر قرار شود در آخرت خوشحال شوند، باید در اینجا توبه کنند . این دعا یعنی خدا به آنها توبه عنایت کند.
🔹حالا ببينيد، منِ رو سیاه که معروف نیستم، خاک پای او هم نمیشوم ، از کنار عروسیها که عبور میکنم میبینیم بیبند و باری زیاد است. میگویم خدا آنها را مبارک گرداند .
⁉ میگویند آقا شما چرا؟!
میگویم پس چه بگویم ؟
برکت مصادیق مختلف دارد .
یعنی خدا آنها را متحوّل کند، به آنها آگاهی بدهد تا توبه کنند .
❓ آدم برادر و خواهر خود را نفرین میکند؟!
بگو خدا آنها را خیر دهد، خدا متنبّه کند. گاهی مواقع آنها متحوّل میشوند.
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌹
🌱امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
از کسانى مباش که پند و اندرز به آنها سودى نمىبخشد مگر آن زمان که در ملامت او اصرار ورزى
چراکه عاقلان با اندرز و آداب پند مىگيرند
ولى چهارپايان جز با زدن اندرز نمىگيرند.
📚 نهجالبلاغه، نامه ۳۱
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸
#تحول #خانم ۱۵ ساله
سلام و عرض ادب خدمت مدیر کانال"از گناه تا توبه"و همچنین اعضای محترم
بنده از بچگی تو یک خانواده ای بزرگ شدم هم مادری هم پدری آزاد بودن همه جوره پدر خودمم که اصلا نه اهل نماز نه هیچی جفت خواهرامم مثل خودم بی حجاب بودن فوق العاده بدحجاب بودم و هرطوری دلم میخواست میگشتم یسری شیطونی هایی که نباید داشتم هم داشتم از اون دسته دخترایی بودم که مجلس گرم کن عروسیا بودم هرنوع رقصی تو عروسیا داشتم
البته نا گفته نماند که نمازمو میخوندم همچنین خیلی قرآن میخوندم و قطعا همین قرآن و نمازم بوده به اینجا رسیدم شابد خیلی طولانی باشه اما تا تهش بخونید ضرر نمیکنید🥰
دوران راهنماییم که نگم براتون شر و شیطون مدرسه بودم تیپمم کلا غربی بود (متاسفانه)
۱۵ سالم بود یه روز ساعت ورزشمون از طرف حوزه علمیه اومدن مدرسمون تبلیغ به طور ناباورانه گفتم هرطور شده من باید برم حوزه همه زدن زیر خنده تو دلم گفتم احتمال اینکه پدرم قبول کنه ۱۰ درصدم نیست دلمو زدم به دریا و به پدرم گفتم فقط سکوت کرد بعد چند روز پرسیدم گفت دوست داری برو قند تو دلم آب شد اصلا باورم نمیشد دوستان راهنمایی که اصلا باور نمیکردن میگفتن دروغه تا برگه ثبت نام دیدن باورشون شد بازم میگفتن بر میگردی😏.....
خلاصه که لطف خدا شامل حالم شد و وارد حوزه شدم انقدررر که حس خوبی داشتم قابل توصیف نیست از همون اولم همه چیو گذاشتم کنار (آهنگ و رقص و عروسیای.....)
بطور ناباورانه خانوادم خیلییی باهام همراه بودن و هیچ مخالفتی نداشتن...
تا اینکه بعد یه سال و اندی خاستگار طلبه داشتم گفتم اینو دیه محاله قبول کنن اما بازم خانوادم قبول کردن و من الحمدالله با یک طلبه ی سید ازدواج کردم و از ته دلم خداروشاکرم🥰
چون قطعا اگر مسیر زندگیم تغییر نمیکرد معلوم نبود الان کجا بودم و چه میکردم...
۶ ساله از تحولم میگزره و از ته دلم خوشحالم با اینکه اطرافیانم اکثرا بد حجابن و مسیرشان و اعتقادشون بامن فرق میکنه اما ذره ای روم تاثیر نمیزاره چون یقین دارم ، دارم راه درستو میرم
🛑یه نکته خیلی مهم بگم 🛑
اون زمان که حجاب نداشتم و....فکر میکردم اینطوری خیلی خوشبختم در حالی که بعد محجبه شدن تازه فهمیدم آرامش یعنی چی فقط اون زمان دغدغه ها و استرس های پوچ داشتم