اگـرخواستیـدیـكروزیرشـدبفرماییـد
وبـهدردامـامزمانتـانبخوریـد
تـویتشکیـلاتروابـطاجتماعـیخودتـانرا امتحـانبکنیـد♥️🔒
ـــــاستـادپناهیـان🖇📒ـــــ
♥️•╣ @Banoyi_dameshgh╠•♥️
#مدیر
🌸🍃چہڪسےدرقیامتحسرتنمےخورد؟
ازامامصادقعلیهالسلامپرسیدند:
روزحسرت،ڪدامروزاستکہخدا
مےفرماید:
-{بترسانایشانراازروزحسرت}-سورهمریمآیہ³⁹
حضرتجوابدادند:
آنروزقیامتاستکہحتےنیڪوڪارانهم حسرتمےخوردندکہچرابیشترنیڪےنڪردند.
پرسیدند:آیاڪسےهستکهدرآنروز حسرتنداشتہباشد؟
حضرتفرمودند:
آرۍ،ڪسےکہدرایندنیامدامبررسولخدا صلواتفرستادهباشد.
#اللهمصلالامحمـــدوآلمحمـــد"
♥️•╣ @Banoyi_dameshgh╠•♥️
#مدیر
#عطر_نماز❣
•°🦋[خـداونـد #نـماز را بــر انسان
واجـب سـاخت تــا او از #خـداونـد #غــافــل نگــردد و هیچــگاه خــود را در هیــاهـوی دنیــا #تنهــا نبیند!]
#نماز_اول_وقت 📿
#التماس_دعای_فرج
#مدیر
چقدر این متن زیباست
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم...
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود...
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی...
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک...
"مهربان خدایم دوستت دارم"ُ🌿🌹
#مدیر
اللهم عجل الولیک الفرج🎗
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
→ @Banoyi_dameshgh
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
مادر شهید است دیگر، دلش میگیرد💔 در دلش
غوغاست🥲،آخر چه چیز می تواند برایش جای
فرزندش را پر کند؟
#شهیدجوادجهانی
༺⃟• @Banoyi_dameshgh
~حیدࢪیون🍃
#رایحہ_ے_محراب #قسمت_پنجم #عطر_مریم #بخش_دوم . نفس عمیقے ڪشیدم:خُلقمو تنگ ڪردے زهرا! دوبارہ دل آشوب
#رایحہ_ے_محراب
#قسمت_ششم
#عطر_مریم
#بخش_اول
.
صورتش گندمے بود و تازہ تراشیدہ!
لب هاے گوشتے اے داشت همراہ بینےِ نوڪ تیز و چشم هاے آبےِ یخے!
موهاے مشڪے رنگش را بہ تبعیت از مد روز،بہ سبڪ الویس پریسلے آراستہ بود.
دستے بہ ڪت مشڪے رنگش ڪہ خط هاے باریک سفید داشت ڪشید و ابروهاے پر پشتش را در هم برد.
سعے ڪردم عادے باشم و زانوهایم تحلیل نرود!
بے اختیار سر بہ عقب برگرداندم،خبرے از محراب نبود!
در دل نفس آسودہ اے ڪشیدم و لرزش دست و پاهایم را ڪنترل ڪردم.
خواستم قدمے بردارم ڪہ هیڪل درشتش را جا بہ جا نڪرد!
اخم ظریفے میان ابروهایم نشاندم:لطفا برین ڪنار!
بے توجہ بہ جملہ ام گفت:روز بہ خیر خانم!
یہ پسر جوون مشڪوڪ این دور و ور ندیدین؟!
خودم را بہ آن راہ زدم و با چشم هاے متعجب صورتش را ڪاویدم!
حالت صورتم را ڪہ دید ادامہ داد:قد بلند و استخوون درشت! شلوار مشڪے پاش بود و پیرهن سفید بہ تن داش. سراسیمہ مے دویید!
ڪمے فڪر ڪردم و گفتم:نہ ندیدم!
چشم هایش را تنگ ڪرد:مطمئنین؟!
سرم را تڪان دادم:بعلہ!
دستے بہ چانہ اش ڪشید:ڪہ اینطور!
نگاهے بہ اطراف انداخت و ادامہ داد:منزل تون ڪجاس؟!
آب دهانم را فرو دادم:براے چے باید جواب بدم؟!
_پرسیدم منزلتون ڪجاس؟!
در این بین نیم نگاهے هم بہ ڪیفم انداخت.
سریع شلوغش ڪردم:بہ شما چہ؟! برو تا دست مامور ندادمت آقا!
پیاز داغش را زیاد ڪردم و اخم هایم را هم غلیظ تر!
ادامہ دادم:روز روشن یہ ڪارہ میان جلوے مردمو میگیرن براے فضولے! خجالتم خوب چیزیہ!
پوزخندے روے لبش نشست،خواست چیزے بگوید ڪہ از پشت سرش صداے آشنایے شنیدم.
_خانم محسنے! تَشیف آوردین؟!
مرد ڪنجڪاو سر بہ عقب برگرداند. حافظ،یڪے از دوستان صمیمے محراب در چند قدمے مان ایستادہ بود!
مرا خانم محسنے خطاب ڪردہ بود؟! متعجب نگاهش ڪردم ڪہ عادے ادامہ داد:سر ڪوچہ منتظرتون بودم! مامان حالش بدہ اگہ میشہ سریع بریم فشارشو بگیرین ببینیم درمانگاہ لازمہ یا نہ؟!
بہ خودم آمدم و لرزش صدایم را قورت دادم.
_خیلے وقت بود سر ڪوچہ ے اصلے وایسادہ بودم دیدم خبرے ازتون نیس گفتم بیام سمت ڪوچہ تون شاید تو راہ همدیگہ رو دیدیم!
ابرو بالا انداخت و بہ مرد اشارہ ڪرد:مشڪلے پیش اومدہ؟!
شانہ بالا انداختم:اتفاقا میخواستم ازتون بپرسم ایشون مفتش محلتون تشریف دارن؟! یہ ڪارہ جلوے من وایسادن سوال مے پرسن!
حافظ اخم ڪرد و بہ مرد نزدیڪ شد:امرے باشہ؟!
مرد مشڪوڪ نگاهش را میان ما گرداند:بہ خانم گفتم! ایشونم جوابمو دادن!
سپس چشم هاے یخے اش را بہ صورتم دوخت و پوزخند زد:روز خوش بانوے جوان! قطعا این چشم ها و جسارت رو فراموش نخواهم ڪرد!
حافظ بہ سمتش خیز برداشت ڪہ سریع جلویش ایستادم و آرام زمزمہ ڪردم:بذارین برہ!
دندان قورچہ اے ڪرد و گفت:بریم!
عادے با قدم هاے آرام،ڪنار هم راہ افتادیم. نفس در سینہ ام حبس شدہ بود.
آرام پرسیدم:بہ نظرتون دنبالمون میاد؟
_امڪانش هس! میریم خونہ ے ما!
ڪیفم را محڪم چسبیدم،با زبان لبش را تر ڪرد و ڪنار ایستاد تا من جلوتر از ڪوچہ ے فرعے خارج بشوم.
نگاهم را بہ نیم رخش دوختم:شما از ڪجا سر رسیدین؟!
جدے گفت:محراب از دیوارے ڪہ پشت سرتون بود پرید داخل،دیوار خونہ ے مش رضاس! پشت خونہ ے ما.
چند روزے رفتہ مشهد ڪلیدشو دادہ بہ من ڪہ حواسم بہ خونہ و گل و گیاهاش باشه.
با محراب اونجا قرار داشتیم،از موعد قرارمون گذشتہ بود میخواستم برگردم خونہ ڪہ یهو عین عجل معلق از دیوار پرید تو حیاط،گفت ساواڪیا دنبالش ڪردنو شما اعلامیہ ها رو ازش گرفتین. خودمو رسوندم براے ڪمڪ!
پشت دیوار ڪمین ڪردہ بودم ببینم خودش میرہ رد ڪارش یا نہ. آدرس خونہ تونو ڪہ پرسید گفتم بهترہ ندونہ ساڪن این محلین و اسم و فامیل واقعے تون چیہ! بعدم ڪہ وارد عمل شدم.
نفس عمیقے ڪشیدم:عجب!
نزدیڪ خانہ ے شان رسیدیم،خانہ اے با در آبے روشن ڪہ موهایِ طنازش پیچ هاے خوشبوے امین الدولہ بودند!
با آرامش ڪلید را از داخل جیب شلوار جینش در آورد و داخل قفل انداخت.
در ڪہ باز شد با دست بہ داخل اشارہ ڪرد:بفرمایین!
سریع وارد حیاط ڪوچڪشان شدم،پشت سرم آمد.
در را بست و گفت:بهترہ نیم ساعت یہ ساعتے اینجا باشین بعد بیرونو دید بزنم و برین!
نفسم را آسودہ بیرون دادم،خواستم همانجا گوشہ ے حیاط بنشینم ڪہ محراب از داخل خانہ بیرون آمد.
آب دهانم را فرو دادم،نگاهش نگران بود!
از چهارچوب در رد شد و بہ سمتم قدم برداشت.
_رایحہ...خانم!
نفس تازہ ڪردم:من خوبم!
ڪیفم را مقابل صورتش بلند ڪردم:امانتیات اینجاس!
نگاهے بہ ڪیف انداخت و سریع از دستم گرفت.
بہ تخت چوبے گوشہ ے حیاط اشارہ ڪرد:برو بشین!
سپس رو بہ حافظ ادامہ داد:لطفا براش یہ لیوان آب قند بیار!
✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے
🖤⃝⃡🖇️• #مدیر
❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
@Banoyi_dameshgh
❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
هدایت شده از ناشناسے "حــیــدࢪیــۆن"
سلام رفیق جان 😊
ناشناس آوردیم تا بشنویم صداتونو و جوابتونو بدیم حرف ها و سوالاتتو بگو جواب میدیم :
https://harfeto.timefriend.net/16368004806810
جوابتون و از اینجا بگیرید😊👇👇
@HEYDARIYON3134
#تلنگر🌱
استاد مــا میگفتند،
هـر وقت درس رو نفهمیدۍ یــا
حوصلہ درس رو نداشتی؛
بدون اصلے ترین دلیلش گناهہ!
گناه....!
فلذاست ڪه فرمودنــد:
هر روز محاسبہ و مراقبـه ڪنید،
که ببینید آخر کـار چند چندید؟
یه وقت سه هیچ از خودت عقب نیفتۍ!
#کلامبزرگان
✍امام صادق علیه السلام
به راستی که خداوند پدر و مادر را به خاطر شدت محبت به فرزند می آمرزد
📚کافیجلد6صفحه150
~حیدࢪیون🍃
●➼┅═❧═┅┅─── ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت قسمت پنجم (مجروح عملیاتی)👇 🌷عملیات به خوبی انجام شد و با
●➼┅═❧═┅┅───┄
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
قسمت ششم(سفید پوش زیبا)👇
🌷همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست. کمیسیون پزشکی تشکیل شد. عکس ها و آزمایش های متعدد از من گرفتند.
🍁تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده. و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است...
پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد میدانستند اما با اصرار من قرار شد که عمل انجام بگیرد. عمل جراحی من در اوایل اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ دریکی از بیمارستان های اصفهان انجام شد.
🌷با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم. حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم.
🍁تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم. عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد. پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد....
🌷احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند. چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم. چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد. احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود.
🍁با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم. برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم.
🌷از لحظه های کودکی تا لحظهای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت... چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را میدیدم.
🍁در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.بسیار زیبا بود. او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم. با خودم گفتم چقدر زیباست چقدر آشناست. او را کجا دیدم؟!
🌷سمت چپم را نگاه کردم. عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند. عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام از شهدای دوران دفاع مقدس بود. از اینکه بعد از سال ها آن ها را می دیدم بسیار خوشحال شدم.
التماس دعای فرج 🍃🌹
👈 #ادامه_دارد....
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
🕊 @Banoyi_dameshgh
رفاقت با امام زمان...
خیلی سخت نیست!
توی اتاقتون یه پشتی بزارین..
آقا رو دعوت کنین..
یه خلوت نیمه شب کافیه..
آقا خیلی وقته چشم انتظارمونه!
🚛⃟🌵¦⇢ #نیمهشب
🚛⃟🌵¦⇢ #مدیر
ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ
⇢@Banoyi_dameshgh
✍حاج قاسم سلیمانی:
خدا را قسم میدهم به محمد و آل محمد؛
کشور ما را
و رهبر ما را
و ملت ما را
و سرزمین ما را
در کنف عنایت خود حفظ بفرماید.
#شبتون_شهدایی 🌙
#مدیر
سلام دوستان عزیز🌹
قرار بود روزانه ۱۰ صلوات به نیت ظهور اقامون امام زمان بفرستیم❤️
#بسم_الله
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
#حیدࢪیوݩ
﷽
دعای_فرج📜
🌈ٻِسمِ_اللہِ_الرَّحمَڽِ_الڔَّحِیم...✨
✨الهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ
🌈وانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
✨وضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ
🌈واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ
✨الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى
🌈الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
✨محَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ
🌈الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
✨وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ
🌈عنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً
✨كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا
🌈محَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ
✨اكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى
🌈فاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ
✨الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى
🌈ادْرِكْنى اَدرِکنی
✨الساعه الساعه الساعه
🌈العجل العجل العجل یاارحمن راحمین بحق محمد وآله طاهرین
(خواندن دعای فرج
به نیت سلامتی و
~♡ ~ تعجیـل در فرج مولامـون)🌙♥️