╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 16
🔵 بخش پنجم
اين همان «موتوا قبل ان تموتوا»(27) است يك انسان موحد قبل از اينكه بميرد ميبيند كه «إنْ كُلّ من في السماوات و الارض إلاّ آتي الرحمن عبداً»(28) هم اكنون #ميبيند. چون اگر هم اكنون ديد همه بندهاند، ديگر به غير خدا تكيه نميكند. چون بنده چيزي را مالك نيست و اين عبوديت هم عبوديت مطلقه است نظير ربوبيت مطلقهٴ خداي سبحان است يعني اگر ثابت شد او رب العالمين است بالقول المطلق از اين طرف چيزي براي انسان نميماند الا #عبوديت مطلقه. تفاوت رابطه عبد و مولايِ عرفي با عبد و خدا اين عبوديت مطلقه فقط تنها رابطه بين خدا و غير خدا است و الا بين عبد و مولاي عادي اگر يك عبوديتي هست و يك مالكيتي، گذشته از اينكه يك مالكيت اعتباري است و نه تكويني، محدود هم است يعني عبد بسياري از اوصاف، بسياري از خصايص، بسياري از خاطرات دارد كه مولا از او خبر ندارد فضلاً از اينكه مالك او باشد. بعضي از كارهاي او را كه كارهاي اختياري اوست، مولا مالك است. اما بسياري از شؤون وجودي عبد را مولا مالك نيست. بنابراين بندهاي كه زرخريد مولا است، عبد طلق مولا نيست. زيرا مولا خاطرات او را مالك نيست، حيات او را مالك نيست، ممات او را مالك نيست، اوصاف او را مالك نيست، شؤون نفساني او را مالك نيست، فقط افعال #اختياري او را مالك است كه كجا برود، كجا نرود. چه كار بكند، چه كار نكند. اما انسان كه عبد خداي سبحان است نظير عبد مالك دنيايي نيست كه از بعضي جهات عبد باشد و از بعضي جهات عبد نباشد. كه در كارهاي اختياري انسان بندهٔ خدا باشد و در كارهاي ديگر بندهٔ خدا نباشد. اين است كه دين در همه شؤون راه دارد. آنكه به اين #پايگاه رسيده است ميگويد: «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفاً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»(29)، «إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»(30) يعني عبد #محض است. نظير عبد مولاي عادي نيست كه بعضي از كارهاي او مال مولا باشد و بعضي از شؤون نفساني او مال مولا نباشد. اما اگر چنانچه انسان به اين پايگاه رسيد مييابد كه حيات و ممات من ملك اوست، مربوب اوست. چيزي را انسان مالك نيست. اگر چيزي را مالك نيست بالقول المطلق ميگويد: نعبد، يعني من با همه شؤون وجوديم، ديگر موجودات با همه شؤون وجوديشان، به تعبير جامع عالمين با همهٔ شؤون #وجوديشان، نعبد. تو را عبادت ميكنيم. اين ميشود «ألا لله الدين الخالص»(31)، «فأعبد الله مخلصاً له الدين»(32) كه ديگر انسان چيزي را در بين راه نگذارد، نگويد تو را عبادت ميكنيم براي اينكه به فلان مقام برسيم. چون فلان مقام هم موجودي است ممكن و مربوب و در تحت پوشش ربوبيت او. اگر همه و همه در پيشگاه خدا خاضعاند، نبايد انسان در اين خضوع همگاني يك عده را استثنا بكند. اين نعبد بالقول المطلق ناظر به آن است كه هر موجودي با همه شؤونش#خاضع خداست