eitaa logo
برای توجّه
320 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
5هزار ویدیو
26 فایل
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرّحیمِ لاحَولَ وَ لاقُوَّه اِلّا بِاللّهِ العلیِّ العظیم و صلّی اللهُ علی محمّد و الهِ الطّاهرین وَجعَلنی مِمَّن تَنتَصِرُ بِهِ لِدینِک وَ لا تَستَبدِل بِی غَیری 💥مطالب را کپی کنید و نشر دهید ثوابش به شما هم می رسد. @barayetvajoh
مشاهده در ایتا
دانلود
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 18 🔵 بخش سوم دعوت انبياء به توحيد عبادي و اين حرفِ همهٔ انبياست. منتها قرآن اين را بازتر و روشنتر ذكر كرده است. همهٔ انبياء وقتي قومشان را به عبادت دعوت مي‌كنند به توحيد عبادي دعوت مي‌كنند. اول سخن از الله است بعد سخن از عبادت. در سورهٔ اعراف نمونه‌هايي از اين را ملاحظه مي‌فرماييد؛ آيهٔ 65 سورهٔ اعراف اينچنين است: «و الي عاد اخاهم هودا قال يا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غيره أفلا تتقون»(7) اين «اعبدوا الله»(8) گرچه لسانش حصر نيست، اما «ما لكم من اله غيره»(9) حصر عبادت در آن خداي سبحان است. و اين «ما لكم من اله غيره»(10) مفسر خوبي است براي جملهٔ مباركهٔ «لا اله الا الله»(11) چون «لا اله الا الله»(12) دو قضيه نيست؛ يك قضيهٴ سلبي و يك قضيهٴ اثباتي، يك امر سلبي و يك استثناء. چون «لا اله الا الله»(13) به اين معنا نيست كه ما دو مطلب را از نو بخواهيم بحث كنيم يكي نفي آلهه و طاغوت، يكي اثبات خداي سبحان. چون (الا) به معناي غير است. اين «لا اله الا الله»(14) يك جمله است و نه دو جمله. يك قضيه است و نه دو قضيه. اين يك ادعاست و نه دو ادعا. محتواي اين كلمهٔ مباركه اين است كه غير از الله‌اي كه او را پذيرفته است و مفروغٌ عنه است و بحثي در او نيست، ديگران نه. نه اينكه از اول بخواهيم ما دو چيز بحث كنيم يكي نفي آلهه و يكي اثبات خدا كه بگوييم خداياني نيست، خدايي الله است كه آلهه را نفي كنيم و الله را اثبات كنيم چون اين الا به معناي غير است. وقتي «إلاّ» به معناي غير شد مجموعاً يك جمله است و ادعا و محتوا. يعني غير از الله‌اي كه مفروغ عنه هست و ثابت است و بحثي در او نيست، ديگران نه. نه اينكه ديگران نه و خدا آري كه تازه بخواهيم خدا را اثبات كنيم كه إلاّ اثبات باشد و اثبات دليل بخواهد. «لا اله الا الله»(15) نه يعني دو قضيه سلبي و اثباتي. كه يكي را سلب بكنيم و يكي را اثبات بكنيم. «لا اله الا الله»(16) به اين معنا است: غير از الله‌اي كه فطرت پذيرفته است و شك بردار نيست و مفروغ عنه است، ديگران نه. چون «أ في الله شك فاطر السموات و الارض»(17) بنابراين اين كلمهٔ طيبه مي‌شود يك قضيه و آن قضيه اين است: غير از خدايي كه فطرت قبول دارد، ديگران نه. اين معنا را سخنان انبياء بيان مي‌كند. همهٔ انبياء تعبيرشان اين است: مي‌گويند: «يا قوم اعبدوا الله ما لكم من إله غيره أفلا تتقون»(18) يعني غير از الله‌اي كه وجودش مفروغ عنه است، اله ديگري نيست. اين تنها سخن هود نيست در همين سورهٔ اعراف، جريان صالح را كه ذكر مي‌كند در آيهٔ 73، آن هم لسانش اين است:‌ «يا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غيره»(19) يعني از الله‌اي كه مفروغ عنه است آلهه ديگري نيست. در همين سورهٔ اعراف آيهٔ 85 جريان شعيب را كه مطرح مي‌كند،‌ مي‌فرمايد: «و الي مدين أخاهم شعيباً قال يا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غيره»(20) حرف همهٔ انبياء اين است. منتها جريان انبياء ديگر در سور ديگر است. همه آمدند گفتند: غير از الله‌اي كه وجودش مفروغ عنه است و نيازي به بحث ندارد ديگران نه، نه آمدند كه بگويند: خدايي هست و آلههٴ ديگر نيست. كه يكي را اثبات كنند بقيه را نفي كنند. مي‌گويند آن يكي كه مورد همهٔ‌ شماست و مي‌پذيرد،‌ غير از آنكه در داريد،‌ ديگري نيست. كه لا اله غير الله. آنوقت اين غير صفت اله خواهد بود. وقتي غير صفت اله شد، اين كلمهٔ طيبه يك جمله است و است. و يك داعيه. اين كه همهٔ‌ انبياء شد به طور صريح در قرآن به رسول خدا اينچنين دستور مي‌دهد؛ آيهٔ 14 سورهٔ زمر، فرمود: «قل الله اعبد مخلصاً له ديني»(21) اين «قل الله اعبد»(22) همان لسان «اياك نعبد»(23) است كه تقديم مفعول بر فعل براي حصر است. «قل الله اعبد»(24) نه قل اعبد الله. «قل الله اعبد مخلصاً له ديني»(25) كه اين مخلصاً‌ همان معنايي كه از حصر فهميده مي‌شود،‌ تأكيد مي‌كند