کاش دشت روبه رویت لااقل یک مرد داشت ،
یک سوال مادرانه ، تیر خیلی درد داشت !؟
سفرهی این خانواده شیر میدان پرور است ،
قاسم و اکبر ندارد ، اصغرش هم حیدر است .
هدایت شده از بـ𓂆راےاو
بنا نبود که آفت به باغ ما بزنند
پسر بزرگ نکردم که دست و پا بزند
بـ𓂆راےاو
پاهام نمیکشه ، سمت حرم علی .
42.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اهل خیمه دستامو بگیرید .
بـ𓂆راےاو
#دلی بدنی که چیدمش علی نشد .
02:55 .
صاح الامام : یا ولدی ..
اینا کینه دارن از اسمت علی .
به گمونم برای همینه که ، صد و ده تکه شده جسمت علی ..
تا که از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به مشک ،
گیسویِ دخترکِ منتظرش ، ریخت به هم .
تیـر را با سـرِ زانوش کشید از چشمش ،
حیف از آن چشم ، که مژگانِ ترش ریخت به هم .
کِتف ها را که تکان داد ، حسیـن افتـاد و
دست بگذاشت به رویِ کمرش ، ریخت به هم .
نـه فقط ضرب عمود آمد و ابرو وا شد ..
خورد بر فرقِ سرش ، پشتِ سرش ریخت به هم .
تیر بود و تبر و دِشنه ، ولی مادر دید ،
نیزه از سینه که ردّ شد ، جگرش ریخت به هم .
بـ𓂆راےاو
اهل خیمه دستامو بگیرید .
60.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرمندم و از شرم ، خونی شده اشکم .