نمیدونم چطوری وقتی بچه بودم از سعید میترسیدم. یه کتابخونه پر، بهت کتاب قرض میده و شبیه عقب مونده ها رفتار نمیکنه وقتی خرابش میکنی، همیشه خوراکی میاره، خیلی سر از تاریخ در میاره و جوکاش بامزن .
愤怒🥈
نمیدونم چطوری وقتی بچه بودم از سعید میترسیدم. یه کتابخونه پر، بهت کتاب قرض میده و شبیه عقب مونده ها
آدمایی که کتاباشونو نوی نو نگه میدارند و به کسیقرض نمیدن واقعا مفهوم کتابو نمیدونن فقط یک مشت آدم احمقن که اتفاقی کتاب میخونن .
" من کتابام به جونم بستن به کسی قرض نمیدم " + کتابای نوی نو که یه تا ام نخوردن : واقعا کتابو نخوندی با لذت .