❤️رمان نرگس و لاله❤️
#پارت_سوم✨
مدام به خودش نگاه میکرد. آنقدر برایش تازگی داشت که با چادر نرگس سر کلاس نشست. روزهای بعد هم از نرگس اجازه می گرفت و چادرش را سرش میکرد و هر بار سوالی درباره ی حجاب از نرگس میپرسید✍.نرگس هم جواب هر کدام از سوال ها را که بلد بود ، میداد و جواب هر سوالی را که نمی دانست از مادرش می پرسید و روز بعد به لاله میگفت ، تا اینکه یک روز لاله با خوشحالی نرگس را برای جشن تولدش دعوت کرد🥳. نرگس هم از پدر و مادرش اجازه گرفت تا به جشن تولد لاله برود.
پس تصمیم گرفت یک هدیه ویژه برای لاله ببرد🎁
اما هر چه فکر میکرد نمیدانست چه با خودش ببرد؛ به همین دلیل نزد مادرش رفت و از او کمک گرفت.
مامان با توجه به تعریف های روزهای قبل نرگس از ذوق و شوق لاله ، موقع سر کردن چادر ، پیشنهاد داد برای لاله چادر بگیرند، نرگس هم خوشحال شد و گفت : مامان مهربونم چه خوب شد که شما این پیشنهاد رو دادید ، حتما لاله خیلی خوشحال میشه .😝
نرگس همراه مادرش به بازار رفت و پارچه خریدند . بعد مادر نرگس پارچه را به اندازه ی چادر نرگس ، اما کمی بلندتر دوختند ؛ چون نرگس گفته بود که وقتی لاله چادر من رو سر میکنه کمی براش کوتاهه . مادر نرگس بعد از دوختن چادر آن را کادو کرد و به نرگس داد🧚♂.
نرگس برای رفتن به جشن تولد روزشماری می کرد؛
اما روز جشن تولد بابای نرگس لازم بود اضافه کاری بماند و نمیتوانست نرگس را به جشن تولد لاله ببرد ، مامان نرگس هم در بیمارستان شیفت بود👩⚕
چون خانواده ی نرگس با خانواده ی لاله آشنایی نداشتند و نمیدانستند جشن تولد لاله به چه شکل برگزار می شود پدر و مادر نرگس با مشورت هم به این نتیجه رسیدند که _____
ادامه دارد......
کپی ممنوع❌
برای خواندن ادامه ی #رمان 🦚 نرگس و لاله🦚 به کانال زیر بپیوندید🥺
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr