🧊 رمان نرگس و لاله 🧊
#پارت_34
به همین خاطر وقتی او آمد مامان دست هایش را باز کرد و گفت : گل لاله ی من بیا بغل مامان🥲🫂
لاله با ذوق پرید تو بغل مامان و روی پای مادرش نشست . مامان گفت: آروم ، الان میفتم و سوژه ی خنده ی بقیه میشیم ، امشب کم بهمون خندیدن؟😂
لاله مامان را بوسید😘 و گفت : مامان بخدا نمیخواستم باعث ناراحتی شما و بابا بشم🥺 شما همیشه به من حق انتخاب دادید ، الآن هم بهم حق انتخاب بدید که خودم انتخاب کنم🙂 . حجاب اون قدرا هم که فکر میکردم آسون نیست،سختی داره😕 به من اجازه بدید که خودم رو امتحان کنم .
اگه تونستم با این سختی ها بجنگم و پیروز بشم حجابم رو نگه میدارم .
اگه نتونستم و شکست خوردم حجابم رو کنار میذارم🤧
مامان لاله گفت : این چه حرفیه که میزنی ! پیروزی ای درکار نیست .
از الآن بگم ، حجاب همه اش شکسته ، چه بتونی تحمل کنی چه نتونی ، در ضمن من به شدت با این رفتارت مخالفم😠
_لاله : مامان جون من نمیخوام باعث ناراحتی شما بشم . اگه این موضوع این قدر برای شما ناراحت کننده ست ، باشه ، من دیگه حجاب نمیکنم ؛ چون نمیخوام شما رو ناراحت ببینم اما چون خدا رو خیلی دوست دارم حاضر نیستم خدا ازم ناراحت بشه😞 .........
ادامه دارد ...
کپی ممنوع❌
برای خواندن ادامه ی #رمان 💞 نرگس و لاله 💞 به کانال زیر بپیوندید🥺
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr