◉✧بَــصیرَت؏َمار وار✧◉ 🇵🇸
🍔 رمان نرگس و لاله 🍔 #پارت_38 لاله تمام ماجرای شب قبل را برای نرگس تعریف کرد. نرگس به خاطر سختی ها
🍍رمان نرگس و لاله 🍍
#پارت_39
از آن طرف لاله وقتی به خانه رسید مثل همیشه گفت :
_ لاله : سلام مامان خوبم . ناهار چی داریم😍
+ مامان لاله : علیک سلام گل لاله ام ، هر چی تو دوست داشته باشی😉
_ لاله : وای مامان یعنی هیچی درست نکردی؟😟 دارم از گرسنگی میمیرم😣
+ مامان لاله : نگران نباش ، الان تماس میگیرم هر چی دوست داری پیک بیاره😋
بعد از ناهار و نماز و استراحت ، لاله به سراغ درسهاش رفت که مامان در زد و اجازه گرفت تا وارد اتاق لاله بشود 🚪وقتی مامان وارد شد دید لاله درحال درس خواندن است✍ پس از این موضوع استفاده کرد و گفت : آفرین دخترگلم ، میبینم که حسابی درس خون شدی ، توی درسهات کی کمکت میکنه که اینقدر مشتاق و درس خون شدی؟😁
_ لاله : دوست خوبم نرگس🥰
+ مامان لاله : همین دوستت که میری خونشون؟
_ لاله : بله ، یه مامان مهربون داره که هر وقت بتونه توی درس ها بهمون کمک میکنه🥳
+ مامان لاله : راستی نگفتی برای کادوی تولدت کدوم دوستت بود که زحمت کشیده بود و با اینکه نیومده بود جشن تولد ولی برات کادو آورد؟
_ لاله : دوست خوبم نرگس💗
ادامه دارد ...
کپی ممنوع ❌
برای خواندن ادامه ی #رمان 📿 نرگس و لاله 📿 به کانال زیر بپیوندید🥺
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr