◉✧بَــصیرَت؏َمار وار✧◉ 🇵🇸
🌹 رمان نرگس و لاله 🌹 #پارت_41 لاله و نرگس هر دو بی تاب این روز بودند🤤 صبح توی مدرسه همدیگر را ملاق
❤️🩹 رمان نرگس و لاله ❤️🩹
#پارت_42
+ نرگس : مامان بریم🤩
_ مامان نرگس : زوده🥲
+ نرگس : مامان چی بپوشم ؟ با خودمون چی ببریم ؟ وقتی رفتیم اونجا اجازه هست برم تو اتاق لاله و ...🤗
_ مامان نرگس : نرگس جون دیگه داری کلافم میکنی🙄 دخترم ، عزیزم سر راه میریم خرید ، یه هدیه میگیرم با خودمون میبریم🎁🛍
مامان جون ، الهی فدات شم عصر میریم ، درست نیست الآن بریم، شاید در حال استراحت باشن😴
ما قراره ساعت 4 اونجا باشیم ، ساعت 3 از خونه بزنیم بیرون ، ان شاءالله ساعت 4 اونجاییم😘
لباس هم اگر دوست داری اون لباس آبی آسمونیه رو بپوش . درباره ی رفتن به اتاق لاله هم اگه ازت دعوت کرد باشه میتونی بری ؛ ولی مامان یادت نره که شما اونجا مهمانی ، بدوت اجازه به وسایل لاله نباید دست بزنی🥰
.... ⏰
بالاخرل صدای زنگ خانه لاله اینا به صدا درآمد و لاله با خوشحالی در را باز کرد😍
ادامه دارد ...
کپی ممنوع❌
برای خواندن ادامه ی #رمان 🍒 نرگس و لاله 🍒 به کانال زیر بپیوندید🥺👇🏻
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr