eitaa logo
◉✧بَــصیرَت‌؏َمار وار✧◉ 🇵🇸
229 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
66 فایل
حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ... خــ‌داوند‌براے ماکـافیست وچـه‌خــوب یار و پشتیبانی براےماست [آل‌عمران۱۷۳] <هُـوَ‌ا‌‌لــــرَزاق> تبادل : @Naghash111  برای‌یاری مهدےزهرا(؏ج) بصیرت؏مـار‌گونه واستقامت اشتــ‌روار لازمـ است.✌️🏻🇮🇷 کپی؟ حلالت🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂💜 رمان نرگس و لاله💜🍂 + مادر نرگس : خدای من شما دارید من رو تهدید میکنید؟😅 من فکر میکردم مهمون شما هستم و خودم رو برای آشنایی با یک دوست خوب آماده کرده بودم🙂 راستش اصلا تصور چنین برخوردی رو نداشتم😔 _ مادر لاله : خانم هر چی رو که باید میگفتم ، گفتم و چیزی رو که شما باید میشنیدید ، شنیدید🦻 نیازی به گفتوگوی بیشتر نمیبینم😒 + مادر نرگس : بله ، من حرف های شما رو شنیدم ؛ اما شما حرف های من رو نشنیدید ! من این حق رو برای خودم قائلم که برای شما نکاتی رو توضیح بدم و قضاوت رو به خودتون واگذار کنم🙂 پس لطفا چند لحظه تحمل کنید و به صحبت های من گوش کنید همینطور که من به صحبت های شما گوش دادم💖 مامان لاله سکوت کرد و چیزی نگفت ....... مادر نرگس وقتی سکوت مادر لاله را دید صحبت هایش را ادامه داد : + مادر نرگس : اول درباره ی چادر دخترخانمتون ، ایشون برای جشن تولدشون دختر من نرگس رو دعوت کرده بودن✉️ توی این مواقع رسم هستش که مهمونا با خودشون کادو میارن🎁 و سعی میکنن با کادوهاشون اون شخص رو خوشحال کنن😍 نرگس هم همین فکرو داشت ؛ چون لاله جون از چادر نرگس خوشش آمده بود ما تصمیم گرفتیم یه چادر هدیه بدیم بدون هیچ فکر خبیثانه ای ....... ادامه دارد ... کپی ممنوع❌ برای خواندن ادامه ی 🎀 نرگس و لاله 🎀 به کانال زیر بپیوندید🥺👇🏻 https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr