صداهایمان
روز بہ روز ضعیفتر مےشود.
عهدهایمان
هم بہ مرور سست تر
بیسیم را بہ زمین بگذار
و دیگر وضع را گزارش مده!
ما بہ اندازه مردانگیتان
#شرمنده_ایم
#دفاع_مقدس
#جزیره_مجنون
#صبحتون_شهدایی
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
💠پاداش مجاهد شهيد در راه خدا، بزرگتر از پاداش عفيف پاكدامنی نيست كه قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی گردد، همانا عفيف پاكدامن، فرشته ای از فرشته هاست.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت474
🎇🌹🕊
🎇🌿🌹
🎇🎇🎇🎇
#معرفی_شهدا
#شهید_ماشااله_بوجاری_آرانی🌷
▫️نام پدر : نصراله
▫️تاریخ تولد: ۱۳۳۰/۱/۰۲
▫️تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۱۰/۰۵
🔰 #فرازی_از_وصیتنامه_شهید
🌷پیامم به امّت شهیدپرور ! ای امّت وای بر کسانی که این سخنان امام را می شنوند امّا به دنبال مال دنیا می روند و خدا را فراموش می کنند . ای ملّت نماز جمعه را اهمیّت دهید که نماز جمعه دشمن شکن است .🌷
❣ای دوستان ! من از شما می خواهم که جبهه ها را پُر کنید و در پشت جبهه از مال و ناموس مردم حفاظت نمایید و در پایگاه ها حضور فعّال داشته باشید .❣
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
قسمت اول.mp3
1.31M
#کتاب_صوتی
🌹خدای خوب ابراهیم🌹
💠 قسمت اول
✅ همه چیز دست خداست
🎧 لطفا با #هدفون گوش دهید...
📖 جهت خرید کتاب، با شمارهی زیر تماس بگیرید.
📱 09103521454
📝 تهیه شده در جبهه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
🆔 @khamenei_shohada
#خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_محمد_رضا_فراهانی
🌸شش روز از جنگ گذشته بود که شهید شد. #خوابش را دیدم. بغلش کردم و پرسیدم:
" سراغ ما رو نمی گیری؟ "
🌸جواب نداد. دوباره گفتم:
" تا نگی اون دنیا چه خبره رهات نمی کنم. "
🌸اصرارم را که دید گفت:
" فقط یه مطلب می گم، اون هم این که ما شهدا، شب های جمعه می ریم خدمت آقا ابا عبدالله. " 🌸
✅ راوی: حاج علی اکبر مختاران
📚منبع: ماه نامه جاودانه ها، شماره ۶، ص۶
📣📣📣📣
📣تـــوجه تـــوجه📣
✅زمان اتمام بنر گیری روز تولد حضرت زینب س
زودتر دوستان رو به چالش دعوت کنید
تنها چهار روز دیگر زمان دارید برای ثبت بنرهای چالش
حدنصاب چهل شرکت کننده هست،کمتر از اون چالش لغو خواهد شد🎁🎁🎁
نگید نگفتیم این هزار مرتبه👉
@chaleshmoshtarak
تفحصیکهبهشهادت سیدعلیختم شد/
شکرگزار #شهادت فرزندانم بودم
مادر شهیدان موسوی گفت:
پسرم داماد سه ماهه بود که برای #تفحص شهدا به دوکوهه رفت.
به او گفتم کمی بیشتر کنار همسرش بماند اما گفت که:
«مادران شهدا چشمانتظار بازگشت پیکر پسرانشان هستند، باید بروم.»
#شهدا_شرمنده_ایم
#شهدای_تفحص
#باز_پنجشنبه_و_یاد_شهدا_با_صلوات
#خاطرات_شهـدا
داستان #تفحص
بعداز حدود 10-11سال پیکرش برگشت ... یک مقدار استخوان،پیچیده در کفن !
می گفت :مدیر کل بنیاد شهید ،آن زمان،آقای اسماعیلی بود...، راجع به این شهید عزیز به او می گوید:"آقا!فردا،در مشهد،روز تشییع این شهیده ! ماشین رو روشن کن و یکسره برو تا مشهد؛ طوری که صبح مشهد باشید ."
واو هم قبول می کند . . .
می گفت : پیکر شهید را داخل ماشین گذاشتیم وحرکت کردیم!به لطف خدا آقای عابدی هم با من همراه شد .
آقای عابدی از کارمندان بنیاد بود که الآن هم در بخش حراست مشغول هستن ؛یک آدم با خدا...جانباز و از جامانده های دوران دفاع ... .علاقه ی شدیدی هم به امام رضا (علیه السلام) دارد ،طوری که گاهی مرخصی می گیرد برای زیارت یک روزه !
ادامه دارد ،،،،،،،
۱
🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴
بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_چهل_دو
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_چهل_و_سوم 3⃣4⃣
باگوشه ی روسری اشڪ روی گونـــــه ام را پاڪ می ڪنم.
دڪتر سهرابی ب برگه ها و عڪسهایی ڪ درساڪ💼 ڪوچڪ ت پیدا ڪرده ام نگاه می ڪند..بااشاره خـــاهش می ڪند ڪ روی صندلی بنشینم.. .من هم بی معطلی مینشینم و منتـــظر میمانم..عینڪ ش راروی بینی جاب جامی ڪند...
_ امم...خب خانوم..شماهمسرشونید؟
_ بله!...عقدڪرده...
_ خب پس احتمـــالش خیلی زیاده ڪ بدونید...
_ چیرو؟😩
بااسترس دستهایم راروی زانوهایم مشت می ڪنم..
_ بلاخره بااطلاع ازبیمـــاریشون حاضرب این پیوند شدید...
عرق سرد روی پیشانی و ڪمرم مینشیند...
_ سرطان خون!یڪی ازشـــایع ترین انواع این بیمـــاری...البته متاسفانه برای همسرشما...ی ڪم زیادی پیش رفته!
حس می ڪنم تمـــام این جمله ها فقط توهم است و بس! یاخـــابی ڪ هرلحظه ممڪن است تمـــام شود...
لرزش پاهاو رنگ پریده صورتم باعث میشود دڪتر سهرابی ازبالای عینڪ ش نگاهی ممـــلو ازسوالش را بمن بدوزد
_ مگه اطلاع نداشتید..❓
سرم راپایین میندازم ،و ب نشان منفی تڪانش میدهم.سرم میسوزدو بیشترازآن قلــ💔ــبم..
_ ینی بهتون نگفته بودن؟....چندوقته عقدڪردید؟
_ تقریبا دوماه...
_ امااین برگه ها....چندتاش برای هفت هشت ماه پیشه!همسرشما ازبیمــــاریش باخبربوده..
توجهی ب حرفهای دڪتر نمی ڪنم.این ڪ تو...توروز خــــاستگاری بمن...نگفتی!! من ... تنها ی چیز ب ذهنم میرسد
_ الان چی میشه؟...
_ هیچی!...دوره درمانی داره!و...فقـــط باید براش دعا ڪرد!
چهره دڪتر سهرابی هنوز پراز سوال و تعجب بود!شاید ڪارتو را هیچ ڪس نتواند بپذیرد یاقبـــول ڪند...
بغض گلویم رافشارمیدهد.سعی می ڪنم نگاهم را بدزدم و هجـــوم اشڪ پراز دردم را ڪنترل ڪنم.لبهایم راروی هم فشارمیدهم ..
_ ینی...هیـــــچ..هیچ ڪاری...نمیشه?..
_ چرا..گفتم ڪ خانوم.ادامه درمان و دعا.باید تحت مراقبت هم باشه...
_ چقد وقت داره؟
سوال خودم...قلـــبم را خرد می ڪند
دڪتر بازبان لبهایش را تر می ڪند و جواب میدهد
ـ باتوجه به دوره درمانی و ...برگه و...روند عڪسها!وسرعت پیشروی بیمـــاری...تقریبا تا چندماه...البته مرگ و زندگی فقـــــط دست خداست!..
نفسهایم ب شماره می افتد.دستم راروی میزمیگذارم و ب سختی روی پاهایم می ایستم.
_ ڪی میتونم ببینمش؟..
سرم گیـــج میرود و روی صندلی میفتم..دڪتر سهرابی از جا بلند میشود و دری لیوان شیشه ای بزرگ برایم آب میریزد..
_ برام عجیبه!..درڪ می ڪنم سخته! ولی شمایی ڪ از حجـــاب خودتون و پوشش همسرتون مشخصه خیـــلی بقول ماها سیمـــتون وصله...امیدوار باشید..ناامیدی ڪار ڪساییه ڪ خــــــداندارن!...
جمـــله آخرش مثل ی سطل آب سرد روی سرم خالی میشود..روی تب ترس و نگرانی ام..
#من_ڪ_خـــدا_دارم_چرانگرانی؟..
♻️ #ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی 💘
#مدافع_عشق
#سالروز_ولادت
🕊محل تولد قزوین
🕊تاریخ تولد ۱۳۳۸/۱۰/۰۵
استان محل شهادت بصره
🔰 #فرازی_از_وصیتنامه
#شهید_محمد_سعید_امام_جمعه_شهیدی
❣ولایت فقیه را باید از دل و جان بپذیریم.❣
ختم #صلوات به نیت شادی روح شهید عزیز سهم هرکس ۱۴ صلوات تقدیم به ساحت مقدس آقا امام زمان
#شبتون_شهدایی