بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_چهل_دو
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_چهل_و_سوم 3⃣4⃣
باگوشه ی روسری اشڪ روی گونـــــه ام را پاڪ می ڪنم.
دڪتر سهرابی ب برگه ها و عڪسهایی ڪ درساڪ💼 ڪوچڪ ت پیدا ڪرده ام نگاه می ڪند..بااشاره خـــاهش می ڪند ڪ روی صندلی بنشینم.. .من هم بی معطلی مینشینم و منتـــظر میمانم..عینڪ ش راروی بینی جاب جامی ڪند...
_ امم...خب خانوم..شماهمسرشونید؟
_ بله!...عقدڪرده...
_ خب پس احتمـــالش خیلی زیاده ڪ بدونید...
_ چیرو؟😩
بااسترس دستهایم راروی زانوهایم مشت می ڪنم..
_ بلاخره بااطلاع ازبیمـــاریشون حاضرب این پیوند شدید...
عرق سرد روی پیشانی و ڪمرم مینشیند...
_ سرطان خون!یڪی ازشـــایع ترین انواع این بیمـــاری...البته متاسفانه برای همسرشما...ی ڪم زیادی پیش رفته!
حس می ڪنم تمـــام این جمله ها فقط توهم است و بس! یاخـــابی ڪ هرلحظه ممڪن است تمـــام شود...
لرزش پاهاو رنگ پریده صورتم باعث میشود دڪتر سهرابی ازبالای عینڪ ش نگاهی ممـــلو ازسوالش را بمن بدوزد
_ مگه اطلاع نداشتید..❓
سرم راپایین میندازم ،و ب نشان منفی تڪانش میدهم.سرم میسوزدو بیشترازآن قلــ💔ــبم..
_ ینی بهتون نگفته بودن؟....چندوقته عقدڪردید؟
_ تقریبا دوماه...
_ امااین برگه ها....چندتاش برای هفت هشت ماه پیشه!همسرشما ازبیمــــاریش باخبربوده..
توجهی ب حرفهای دڪتر نمی ڪنم.این ڪ تو...توروز خــــاستگاری بمن...نگفتی!! من ... تنها ی چیز ب ذهنم میرسد
_ الان چی میشه؟...
_ هیچی!...دوره درمانی داره!و...فقـــط باید براش دعا ڪرد!
چهره دڪتر سهرابی هنوز پراز سوال و تعجب بود!شاید ڪارتو را هیچ ڪس نتواند بپذیرد یاقبـــول ڪند...
بغض گلویم رافشارمیدهد.سعی می ڪنم نگاهم را بدزدم و هجـــوم اشڪ پراز دردم را ڪنترل ڪنم.لبهایم راروی هم فشارمیدهم ..
_ ینی...هیـــــچ..هیچ ڪاری...نمیشه?..
_ چرا..گفتم ڪ خانوم.ادامه درمان و دعا.باید تحت مراقبت هم باشه...
_ چقد وقت داره؟
سوال خودم...قلـــبم را خرد می ڪند
دڪتر بازبان لبهایش را تر می ڪند و جواب میدهد
ـ باتوجه به دوره درمانی و ...برگه و...روند عڪسها!وسرعت پیشروی بیمـــاری...تقریبا تا چندماه...البته مرگ و زندگی فقـــــط دست خداست!..
نفسهایم ب شماره می افتد.دستم راروی میزمیگذارم و ب سختی روی پاهایم می ایستم.
_ ڪی میتونم ببینمش؟..
سرم گیـــج میرود و روی صندلی میفتم..دڪتر سهرابی از جا بلند میشود و دری لیوان شیشه ای بزرگ برایم آب میریزد..
_ برام عجیبه!..درڪ می ڪنم سخته! ولی شمایی ڪ از حجـــاب خودتون و پوشش همسرتون مشخصه خیـــلی بقول ماها سیمـــتون وصله...امیدوار باشید..ناامیدی ڪار ڪساییه ڪ خــــــداندارن!...
جمـــله آخرش مثل ی سطل آب سرد روی سرم خالی میشود..روی تب ترس و نگرانی ام..
#من_ڪ_خـــدا_دارم_چرانگرانی؟..
♻️ #ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی 💘
#مدافع_عشق
#سالروز_ولادت
🕊محل تولد قزوین
🕊تاریخ تولد ۱۳۳۸/۱۰/۰۵
استان محل شهادت بصره
🔰 #فرازی_از_وصیتنامه
#شهید_محمد_سعید_امام_جمعه_شهیدی
❣ولایت فقیه را باید از دل و جان بپذیریم.❣
ختم #صلوات به نیت شادی روح شهید عزیز سهم هرکس ۱۴ صلوات تقدیم به ساحت مقدس آقا امام زمان
#شبتون_شهدایی
هدایت شده از بصیـــــــــرت
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
کانالهای وابسته به کانال استیکروتحت حمایت کانال امام خامنه ای شهدا
http://eitaa.com/joinchat/3683975181Cd7403b6b80
♨️کانال شهدا استیکر👆👆
💮🔱💮🔱💮🔱💮🔱💮🔱💮🔱
https://eitaa.com/serchsticker
💯بانک جستجوی استیکر👆👆
💮⚜💮⚜💮⚜💮⚜💮⚜💮⚜
http://eitaa.com/joinchat/3120431120Cf5d865eec7
♨️گالری قاب عکس و المان های طراحی پوسترها💯👆👆
💮⚜💮⚜💮⚜💮⚜💮⚜💮⚜
@khamenei_shohada
سلام آقا
دوباره #جمعه و
دل در هوای دیدنت
دائم تلاطم می کند
دست و پای خویش را
گاهی
چنان گم می کند
که فقط #یابنالحسن یابن الحسن
شاید که آرامش کند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صبح_آدینه_تون_امام_زمانی
❣هرانسانے
لبخندے از
خداوند است ...
سلام بر شهیــ🌷ــدان
ڪہ زیباترین
لبخند خداوندگارند...
#شهید_عباسعلی_کشاورزیان
🌷نام پدر :محمدعلی
🌷تاریخ تولد :۱۳۳۵/۰۵/۰۱
🌷محل تولد :دامغان
🌷تاریخ شهادت :۱۳۶۰/۱۰/۰۶
🌷محل شهادت :گيلان غرب
🌷نام عملیات :مطلع الفجر
#سالروز_شهادت
بصیـــــــــرت
❣هرانسانے لبخندے از خداوند است ... سلام بر شهیــ🌷ــدان ڪہ زیباترین
🔰 #فرازی_از_زندگینامه
🌷🕊بعد از اخذ دیپلم به دانشکده ی افسری رفت و موفق شد مدرک کارشناسی خود را از این دانشکده بگیرد.
در زمان جنگ تحمیلی در منطقه ی گیلان غرب خدمت می کرد و در جبهه ی حق علیه باطل می جنگید تا دست استکبار را از کشورش کوتاه کند او در زمان اعزامش ازدواج کرده بود و نامزد داشت.و در طول مدت خدمتش در جبهه یک بار هم مجروح شده بود و در زمان شهادتش ترکش در پایش بود.🕊🌷
🌼وی در تاریخ ۱۳۶۰/۱۰/۰۶ در منطقه ی گیلان غرب،فرماندهی یک تیپ تکاور را به عهداه داشت و در حین انجام وظیفه بر اثر اصابت ترکش،به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پیکر مطهرش در روستای وامرزان به خاک سپرده شد🌼
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
#شهید_عباسعلی_کشاورزیان
🔰🔰🔰🔰
#تم و والپیپر دخترونه پسرونه ، مذهبی، شهدایی و استیکرهای رایگان❣
http://eitaa.com/joinchat/3683975181Cd7403b6b80
#معرفی_شهید
#شهید_حمید_تقوی_فر
تاریخ تولد: ۱۳۳۸
محل تولد: اهواز
محل شهادت: سامرا
درجه: سرتیپ پاسدار
پدر وی نیزدر سال 62 و در عملیات خیبر و برادر حاج حمید در سال 64 در عملیات آزادسازی فاو در جزیره مجنون به شهادت رسیدند.
پدرش قبل از شهادت میگفت: حاج حمید مشوق من برای رفتن به جبهه است. با آغاز جنگ، حاج حمید پدرش را برای رفتن به جبهه تشویق کرد و خودش هم همیشه در جبهه حضور داشت.
بصیـــــــــرت
#معرفی_شهید #شهید_حمید_تقوی_فر تاریخ تولد: ۱۳۳۸ محل تولد: اهواز محل شهادت: سامرا درجه: سرتیپ پاس
#راوی_همسر_شهید🌷
🔰برخورد با بانوی آمریکایی و همسر ایرانیاش
اوایل ازدواجمان 💍بود. تازه به کیانپارس اهواز اسبابکشی کرده بودیم که خبردار شدیم در روستاهای اطراف، سیل آمده است. 🌊
من به همراه همسرم و تعدادی از خواهران سپاه و یکی از دوستان حاج حمید به همراه همسر آمریکاییاش به کمک سیلزدگان رفتیم.
آن روز تا شب مشغول کمک به سیلزدگان بودیم.🥀 زمانی که خواستیم به خانه برگردیم، حاج حمید دوستش رضا و خانم آمریکاییاش به نام شرا را به اصرار به خانه ما آورد. 🌾
👈من از حاج حميد پرسیدم چرا اینقدر اصرار کردید؟ گفت این بنده خدا جایی را ندارد برود. اگر ما از آنها حمایت نکنیم، نه تنها ایرانیبودن ما،
بلکه دین و مسلمانی ما نیز زیر سؤال میرود.👉
#شهید_حمید_تقوی_فر