eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.4هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید داوود احمدی بیغش 💠تاریخ تولد :1342/03/01 �تاریخ شهادت : 1366/12/15 �محل آرامگاه :مرکزی - شازند - توره آخرین بار که به جبهه رفت اسفند 1366بود. او به جبهه سومار رفت. چند روز بعد، پس از شناسایی منطقه دشت سومار، طی چند مرحله به همراه فرمانده قرارگاه و فرمانده لشکر ذوالفقار برای بررسی نهایی جوانب مختلف انجام یک عملیات، در 15 اسفند 1366 عازم منطقه مذکور شدند، اما در حین شناسایی، جمع چند نفری آنها مورد حمله خمپاره دشمن قرار گرفت و به سبب اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر، داود احمدی به شهادتــــــــ🕊🌷ـــــ رسید. پیکر شهید احمدی بیغش در 16 اسفند 1366 به شهر اراک منتقل و در 17 اسفند 1366 در زادگاهش، روستای توره به خاک سپرده شد.
🌹میان دار هیئت بود. موقع سینه زنی آنقدر ابوالفضل ابوالفضل می گفت که از حال می رفت.🌹 💠عملیات والفجر ۸ مجروح شده بود و به شیراز منتقلش کرده بودند. حافظه اش، حتی اسم خودش را از یاد برده بود. به هیچ اسمی عکس العمل نشان نمی داد. اما وقتی اسم ابوالفضل برده می شد، سینه می زد، خیال می کردند ابوالفضل اسمش است. اتفاقی رفتم ملاقاتش، شناختمش. عباس مجازی از بس با اسم حضرت ابوالفضل (ع) سینه زده بود، شده بود ملکه ذهنش. حتی فراتر از اسمش. راوی: سردار شهید حسن طوسی کتاب خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۷۵ 🌹 🌹 ـــــــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــــــ
💠خدایا ! نگذار دروغ بگویم ، زیرا دروغ ظلم کثیفی است. خدایا ! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم ،  زیرا تهمت ، خیانت ظالمانه ای است. خدایا ! ارشادم کن که بی انصافی نکنم ، زیرا کسی که انصاف ندارد ، شرف ندارد. خدایا ! معرفتمان ده که بس بی معرفتیم. صبرمان ده که بسیار عجولیم. بصیرتمان ده که ببینیم انچه نادیدنی است. کورمان کن که نبایسته ها را نبینیم و جز تو منظر نظر نباشد. بینشی عطا کن که اهل ثمر شویم. و فکری ببخش تا به عظمتت پی ببریم و معرفتی یابیم. دستی ببخش تا دستگیر باشد ، و جز تو به سوی کسی دراز نشود. قدمی عطا کن که در راه تو بپیماید. و قدرتی که در خدمت تو باشد. پیامبر گرامی اسلام: هر کس صادقانه آرزوی شهادت کند ، خداوند به او ثواب آن را عطا خواهد کرد ، هر چند به شهادت نرسد. راه کاروان عشق از میان تاریخ میگذرد و هر کس در هر زمان بدین صلا لبیک گوید از ملازمان کاروان کربلاست. تمام خاک را گشتم به دنبال  صدای تو                   ببین باقی است روی لحظه هایم رد پای تو  خادم الشهداء : کربلایی حجت الله رحیمی 🕊🌷
سیدجمال احمدپناهی روي سخنم با شماست، اي مسئولين،، كاري نكنيد كه اين امت خداي ناكرده پشت كند به شما. اينقدر اين ملت مظلوم و رنجديده را با اعمال خود ناراضي نكنيد. كساني كه دست به اين اعمال مي‌زنند، به دو دسته‌اند: دسته‌اي دشمن هستند و در ادارات نفوذکرده اند، بايد جوابگوي خون شهیدان باشید مسئولين محترم به درد اين امت رنج كشيده برسيد، حال كه زمام امور را به‌دست گرفته‌ايد، كوتاهي نكنيد، و در انجام مسئوليت شرعي و قانوني خود بكوشيد، نقاط ضعف را بشناسيد و در موردش به نقاط قوت بيانديشيد. هسته‌هاي كور ضدانقلاب را بشناسيد و در نطفه خفه‌شان كنيد. از قهر اين ملت بترسيد. ملت همان ملتي است که شاه و آمريكا و ديگر مزدوران منطقه را به بند درآورده، كاري نكنيد كه شما هم مورد اين خشم قرار گيريد. البته منظورم اين است كه به فكر باشيد تاقبل از به‌وجود آمدن چنين مسئله‌اي، مواظب وقايع آن باشید ـــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــــــ
شهیــــ🌷ــد سید حسن نقشه چی پس از تحصیلات ابتدایی و راهنمایی در رشته برق در هنرستان فنی شهید محمد نراقی ادامه تحصیل داد . 🌷در دوران انقلاب در راهپیمائیها حضوری فعال داشت دانش آموزی فعال و پرتلاش بود و در جلسات مذهبی و مسجد حضوری مداوم داشت . پس از پیروزی انقلاب به سپاه پیوست .پس از مدتی از محافظین رئیس جمهور شهید رجایی بود .مدتی نیز محافظ آیت اله امامی کاشانی بود .🌹 🇮🇷عاشق انقلاب و امام بود .می گفت : عظمت امام را ما نمی توانیم درک کنیم ، بلکه بعد از قرنها متوجه شخصیت و ابعاد وجودی این داشمند و حکیم فرزانه خواهیم شد و درخصوص انقلاب می گفت : این انقلاب خدائی است .دست اشخاص در آن جائی ندارد .به برپایی نماز جماعت اهمیت می داد و داشتن حجاب توصیه اکید وی بود.🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
🔰 که حضرت زهرا به او قول شهادت داد 🔰 💠روایتی بسیار خواندنی🌹 🎙 راوی: شاید جزو معدود افرادی بودیم که تا آخرین دقایق شهادت شهید برونسی در کنار ایشون بوديم خب ایشون آدمی نبود که فلسفه خونده باشه عرفان خونده باشه فقه وتفسیرو اصول..اینا باشه نبود یه آدم عالیه خاکی ..بنا , کارگر یک مقدار طلبگی خونده بود حکمت بود در برونسی معرف بود ولو تحصیلات و مدرک نبود .ولی حکمت داشت قرآن که میخوند حقیقتامیخوند ایمان داشت و مکاشفاتی که داشت که سه چهارنمومنش رو همون زمان جنگ شنیدم که قبل از ایشون گفت : اونجا که به من قول داده که من می شم و تو بچه های دیگه مشهور بود که گفته : اگه من تو این عملیات نشم تو مسلمونی خودم شک می کنم. ـــــــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــــــــــ
سلام بر آنهایی که رفتند و مثل ارباب بی کفن جان دادند. من خاک پای شهدا هستم. شهدایی که برای دفاع از اسلام رفتند و جان عزیز خود را بر طبق اخلاص نهادند. خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد که بهترین مرگ هاست. در کفنم یک سربند یا حسین (ع) و تربت کربلا قرار بدهید. تا میتوانید برای ظهور حضرت حجت (عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست. امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهـــــــ🌷ــدا پایمال شود. 🌹🕊 ـــــــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
🔆علی‌رضا از سربازهای باصفا و مخلص لشگر ۲۷ بود، 😎 با صدای خوبی که داشت به خصوص بعد از نماز جماعت و زیارت عاشورا شروع به مداحی می‌کرد و بچه‌ها را به فیض می‌رساند.🌹 با این‌که محل اصلی خدمتش واحد لجستیک لشگر در پادگان دوکوهه بود اما هربار که به فکه می‌رفت، انگار تکه‌ای از قلبـــ💔ـ خود را آن‌جا می‌گذاشت،‌ و با حسرت وصف‌ناشدنی از گروه تفحص می‌خواست که او را نیز به آن‌جا منتقل کنند. و او نیز تفحص‌گر شود. پس از پیگیری‌های مداوم و پرس‌وجو متوجه شد که گروه تفحص‌ نیروهای سربازش را از لشگر می‌گیرد و او باید از مسئول لجستیک موافقت‌نامه بگیرد تا بتواند به جمع تفحص‌گران نور بپیوندد⛏. یکی دو روز گذشت. ⌛️ آن روز که به همراه سید به پادگان دوکوهه رفتیم علی‌رضا را دیدم که از شادی چشمانش برق می‌زد 🤩برگه موافقت‌نامه را جلوی سید گرفت و گفت:«آقا سید تموم شد».🥀 انگار تمام دنیا را به او داده بودند. با خوشحالی سوار ماشین 🚕شد و همراه آنان به فکه رفت او می‌توانست در کمال آرامش خدمتش را بگذراند و به تهران برگردد ولی در جمع تفحص‌گران به جست و جوی پاره‌های پیکر شهدا پرداخت، تا مادران شهداء را راضی نماید.🕊🌷 راوی:هم‌رزم شهید @khamenei_shohada
فرمانده گردان در عملیات طریق القدس (فتح بستان) از تاریخ ۲۸/۲/۱۳۶۰ تا ۲۲/۵/۱۳۶۰، ـ که بعد از آن به خاطر اصابت ترکش به ران چپ، یک هفته در بیمارستان یزد بستری بود ـ فرمانده ی محور چزابه از تاریخ ۲۳/۹/۱۳۶۰ تا ۲۰/۱۲/۱۳۶۰، که پس از آن به مدت ۱۵ روز جهت معالجه و جراحی ترکش ها به تهران اعزام گردید. و بالاخره فرماندهی محور چزابه از تاریخ ۲۰/۱۲/۱۳۶۰ تا ۱۳/۱/۱۳۶۰ به عهده ی ایشان بود.🕊🌹 هر چند که فردی خطاکار و معصیت کارم و او خالقی یکتا و بزرگ،به امید میروم و به این آرزو زنده‌ام تا امانتی که نزدم دارد انشاءا… ایندفعه تقدیمش خواهم کرد و افتخار میکنم که هدفم الله ،مکتبم اسلام و کتابم قرآن و مرجعم روح خدا امام خمینی نائب به حق حضرت مهدی (عج) است و خوشحالم که خدا در این معامله خیلی به ما ارفاق کرده و بهترین خریدار است که هر کس در این معامله پشیمان شود بطور حتم بدانید که ضرر کرده است :ان الله من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه. ـــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
برشی از کتاب در بخشی از این کتاب به نقل از یکی از همرزمان شهید بهمنی آمده است: «مهاجمان از جبهه النصره در نزدیکی ما یک خمپاره زدند که موجش ما را گرفت. چند ساعتی گذشت تا اینکه از بچه‌ها خبر گرفتم و پرسیدم؛ نیروهای ما کدام سمت هستند؟ جانشین گردان گفت؛ «عمار فلان جا افتاده!» به سرعت دویدم جایی که عمار بود. بالای سرش که رسیدم، دیدم غرق در خون است و صورتش زخمی است. ترکش به قسمت گیجگاهش اصابت کرده بود و صورت خونینش محل دقیق برخورد ترکش را نشان نمی‌داد» ــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️این فیلم مربوط به زمانیست که به دختر شهید "ابراهیم عشریه" خبر شهادت بابایش رو دادند.( فروردین ۹۵) از این شهید والا مقام سه فرزند دختر به یادگار مانده است. 💐 ــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
درباره سردار ناظری گفته است: «بزرگترین ویژگی محمد ناظری این بود که در این سال‌ها از ابتدای انقلاب تاکنون هیچ تغییری در ایشان ایجاد نگردید. همیشه پرکار و در صحنه و هر جای انقلاب که نیاز بود مسئولیت سخت‌ترین کار‌ها را به عهده می‌گرفتند. علی‌رغم جایگاه و سنشان همچنان در صحنه بوده و تا آخرین لحظات عمر مشغول به خدمت بودند. ما جهاد مهمی را به یاد نداریم که محمد ناظری در آن شریک نبوده باشند. بنده از سال ۵۸ که نیروی آموزشی ایشان بودم تاکنون تغییر یا خستگی در ایشان ندیدم.» ــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــ @khamenei_shohada
مردم کردستان به پاس زحمات یکی از شهدای دفاع مقدس لقب « » را به او دادند. در سال ۱۳۳۳ در روستای دره‌گرگ از توابع بروجرد متولد شد و در یکم خرداد سال ۱۳۶۲ در جبهه های جنگ علیه باطل به درجه رفیع شهادت ناءل آمد ــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
خاطرات سفر مشهد خیلی بیاد موندنی بود... خوب یادمه... یه روز که از سر کار برگشته بود خونه... بچه ها دویدن سمتش و بغلش کردن... محمد هم شروع کرد به بالا رفتن از سر و کول باباش... سفره ناهارو که انداختم... دست کرد جیبش و یه دستمال سفید درآورد... با نگرونی نگاش کردم و گفتم : "سرماخوردی…؟❤" خندید و گفت : "نه خانومم...💕 یه چیزی واستون آوردم..." مات و مبهوت نگاش میکردم که... دستمالو باز کرد... دیدم سه تا دونه برنج... پیچیده لای دستمال...! یه دونه شو داد به من...❤ یه دونه شو به پسر بزرگمون... یه دونه شم داد دست محمد پسر کوچیکمون... ذوق زده بود و با شعف گفت: "بخورید که آقا خیلی دوستتون داشته...❤" تازه فهمیدم که قضیه چیه... برنج نذری گرفته بود... با تعجب پرسیدم... "حالا چرا سه تا دونه…؟!" با لبخند قشنگی گفت... "تبرّكی میدادن تو حرم... منم ۴ تا دونه گرفتم... یکیشو خودم خوردم... سه تاشم آوردم واسه شما...❤ پیش خودم گفتم... بیشتر نگیرم که برسه به کسایی که مثه ما دنبال نذری بودن..." گفتم: "حالا چرا اینقد کم...؟!" خندید و گفت: "ای بابا…مهم نیّته خانوم ...💕 کم و زیادش فرقی نداره... نذری گرفتن یعنی همین... نه اینکه اونقد بخوری که سیر شی..." . (همسر شهید مهدی خراسانی) ـــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــــــ
هنوز آب وضویش خشک نشده بود که شهیـــــــ🌹ــــد شد غواص کربلای۵ که در خانه ملت به شهادت رسید شهید حجت‌الاسلام سید مهدی تقوی از رزمندگان تخریب‌چی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) جزو همان غواصان کربلای ۵ بود، وی جانباز شیمیایی هشت‌ساله دفاع مقدس است. که با وجود سن کم و دستکاری شناسنامه وارد جبهه شده بود از اینکه از قافله شهدا جا مانده بسیار ناراحت بود؛ اما هیچ‌گاه دست از مبارزه در میدان علم و فرهنگ بر نداشت و همواره دغدغه‌های فرهنگی داشت، تا جایی که معتقد بود کار در این زمینه سخت‌تر از حضور در میدان جنگ سخت است و می‌گفت: «باید ماند و کارهای سخت‌تر کرد.» او ماند و در این جبهه مبارزه کرد و اما در نهایت تقدیرش این بود که بماند و بر جنازه رفقای شهیدش اشک غربت بریزد تا بالاخره پس از ۳۰ سال آرزوی دیرینه‌اش توسط فرزندان حرمله برآورده شده و در ۱۲ رمضان یا همان هفدهم خرداد سال ۹۶ با لب تشنه و در خانه ملت در جریان حمله تروریست‌های تکفیری به مجلس به شهادت رسید و پر بکشد.
🔰آقا مهدی انتخاب پدر شهیدم بود خانم مداح همسر محترم شهید از نحوه آشنایی با شهید مهدی اسحاقیان روایت عاشقانه های ناتمام را این گونه بیان کرد💞: آقا مهدی متولد 2 فروردین 58 بود و از کودکی با معنویات انس عجیبی داشت و به همین دلیل عضویت در گروه بشارت و تدوین خاطرات شهدا برایش فرصت ایده آلی بود که او را همراه شهدا کند. با خانواده شهدا ارتباط عجیبی داشت و سه سال قبل « کتاب معمای عشق 1 » را که روایت زندگی شهدای امام زاده دُرچه بود را با همکاری گروه به چاپ رسانید. زمانی که برای تدوین کتاب « معمای عشق 2» به خانه ما آمدند، مادرم گفته بود که شهید محمد باقر دو دختر دارد و همان شب فکر اینکه آیا می شود داماد این خانواده شوم از ذهنش عبور کرده بود و بعد از جلسه، بر سر قبر پدرم زیارت عاشورا خوانده بود و شاید آن شب دختر آخر خانواده را از پدرم خواستگاری کرد.💍💍 ـــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ @khamenei_shohada
هنگام اعزام به سوریه همه مایحتاج منزل به غیر از خرما را خریده بود، گفتم: حسن آقا فقط خرما نخریدید که اون رو خودم تهیه می‌کنم،🌹 با هم خداحافظی کردیم و رفت، اما چند دقیقه بعد برگشت، دو جعبه خرما خریده بود، گفت: فاطمه خانم، اینم آخرین خرید من برای شما و بچه‌هام.🌹 قرآن آوردم و گفتم: حالا که برگشتید، از زیر قرآن رد شید، گفت: اول شما و بچه‌ها رد شید، رد شدیم، گفتم: حالا نوبت شماست، گفت: می‌ترسم نکنه خداوند حاجت دل من را ندهد، گفتم: به خاطر دل من از زیر قرآن رد شید، از زیر قرآن ردشون کردم و همسفر زندگی‌ام را به خدا سپردم و گفتم: خدایا هرچه خیر است، برای من بفرست.🌹 همیشه می‌گفت: دوست دارم با زبان روزه و تشنه‌لب مثل آقا اباعبدالله (ع) شهید شم، همان شد که ایشون می‌خواست، در ماه رمضان اعزام و با زبان روزه و بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد.🌹 راوی همسر محترم شهید 🌺 ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
متولد ۱۳۳۳ تهران بود و در سال ۱۳۵۲ به دانشگاه فردوسی مشهد وارد شد و موفق به اخذ مدرک دکترای داروسازی در سال ۱۳۵۸ گردید.🌹 وی در دوران جوانی به دلیل ارتباط با شخصیت‌هایی چون و و فعالیت‌های مبارزاتی با رژیم پهلوی توسط ساواک دستگیر شد اما به دلیل اینکه ساواک مدرک معتبری علیه او نداشت، آزاد گردید.🌹 دیالمه به همراه افرادی چون هاشمی‌نژاد، کامیاب و واعظ طبسی، شورای اولیه حزب جمهوری اسلامی را در خراسان تشکیل دادند و از جمله افرادی بود که به شدت با افکار گروهایی چون منافقین و خطی مشی سیاسی ـ مذهبی بنی‌صدر مخالفت می‌کرد. وی با ارائه مدارک جهت اثبات عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر به عزل وی کمک کرد. دیالمه به عنوان نماینده مردم مشهد در دوره اول وارد مجلس شورای اسلامی شد و هفتم تیرماه در حادثه بمب‌گذاری منافقین در دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید.🌹 ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
قسمتی از شهید سیداحمد کریمیان بدین شرح است: ما خون سرخ خود را زیر درختی که امر ولایت فقیه باشد می ریزیم تا این انقلاب توسط خون سرخمان به تمام کشورهای اسلامی و ستمدیده انتقال یابد تا مردم رنج کشیده از یوغ استعمارگران غرب و شرق بیرون بیایند و زیر پرچم لااله الاالله خدمت کنند .🌹 شهادت هجرتیست زیبا از خود گذشتن و به خدا پیوستن است هجرتی که از شناختن روح آغاز می شود تا آن جا که به دیار خدا می رود . 🌹 عزیزان به یاد خدا باشید که یاد خداوند به دلها آرامش می دهد وجود امام خمینی نعمتی است که ما را به راه راست هدایت کرد و توانستیم خون خود را مانند امام حسین (ع) در راه دین و ارزشهای انسانی هدیه کنیم. سفارش شهدا و مفقودان را از یاد مبرید. ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ @khamenei_shohada
🔰سرباز (عج) ابراهيم در اكثر مواقع لباس خاكي رنگ مي‌‌پوشيد و هميشه سعي داشت با لباس سپاه از پادگان خارج شود. آنقدر تواضع در وجودش بود كه حتي در پوشيدن لباس مراعات مي‌كرد. يك روز دژبان مقابل درب جلوي ما را گرفت و گفت:«برادر! چون شما سرباز هستيد, نمي‌توانيد از پادگان خارج شويد.» من فوراً در مقابل احمد پوري ايستادم و گفتم: «ايشان كارمند رسمي سپاه است, و ليكن لباس خاكي رنگ پوشيده است.» اما ابراهيم بدون آنكه ناراحت شده باشد, گفت: «ايشان راست مي‌گويند, من سربازم سرباز حضرت وليعصر (عج)». راوي:دوست شهيد  ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ @khamenei_shohada
ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ شهید اجاقی زندگی خود را سراسر در جهاد در راه خدا گذرانید و در عملیات های زیادی شركت كرد و شجاعانه برای حفظ نظام اسلامی و حفظ ارزشهای والای اسلامی جنگید و بارها نیز مجروح گردید و كم كم دنیای فانی برایش كوچك می نمود و آهنگ رفتن می كرد. در آخرین حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل، در عملیات کربلای یک در منطقه قلاویزان شرکت کرد و سرانجام در تاریخ 16/4/1365 سرود شهادت سرود و در هوای تفدیده مهران به جوار دوستان شهیدش پر كشید. این جمله از شهید گرانفدر میباشد : آنقدر به جبهه می روم تا مرحمت خدا شامل حالم شود و شهید شوم. ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ @khamenei_shohada
ـــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ مادر شهید نقل می کند « وقتی حنیف سر نماز می ایستاد بسیار گریه می کرد تا اینکه روزی متوجه گریستن بیش از حد حنیف شدم خود را به حیاط منزل رساندم و دستانم را به طرف آسمان بلند کردم و گفتم خدایا فرزندم هر چه که می خواهد به وی عطا کن و وقتی که از خودش پرسیدم، که پسرم از خدا چه می خواهی که اینقدر ناله می کنی شهید فرمودند مادر جان من از خداوند می خواهم که مرا به هدف والای خود برساند و آن هم در راه خدا می باشد وعاقبت شهادت نصیبش شد ــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ @khamenei_shohada
ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ 🌷 در يك خانواده مذهبى در شهرستان آمل چشم به جهان گشود، شهيد از همان اوايل كودكى در كنار كمك به خانواده خود تحصيلات خويش را نيز ادامه ميداد از سال 56 عشق به رهبرى در وجودش شعله ور گرديد . دراكثر تظاهرات ها و راهپيمايى ها شركت مينمود پس از انقلاب و وقوع جنگ تحميلى و دعوت امام از جوانان كشور جهت اعزام به جبهه مخصوصا خدمت مقدس سربازى در تاريخ 21 مهر 66 جهت سربازى به لشكر 21 حمزه خود را معرفى و در رسته پياده آموزش ديد، در طول خدمت سربازى هميشه مطيع و فرمانبردار فرماندهان مكتبى خود بود و از زير هيچ فرمانى شانه خالى نمى نمود تا اينكه در تاريخ ۱۹ تير ۹۴ در منطقه در حين اجراى عمليات كه توسط يكى از يگانهاى عملياتى لشكر 21 حمزه انجام ميگرديد به درجه رفيع شهادت نائل گرديد كه هم اكنون مرقد وى در شهر آمل از افتخارات آن ديار مى باشد. ـــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
یا ایها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فداخلیفی عبادی و ادخلی جنتی شهید نظر می افکند به وجه ا... امام خمینی شهید در معنی لغت به معنای شاهد و گواه و ما می خواهیم بدانیم که شهید در یک جامعه چه رکنی را دارد وقتی که در جامعه آیه شریفه ان اکرمکم عندا... مفهوم شد خود بخود یعنی آیه (یا ایها الانسان انک کاوح الی ربک کدحا تفهیمم خواهد شد وقتی می گوییم شهید نباید در افکار محدود خود جسم مرده وبی جانی را ترسیم کنیم بلکه کاملا عکس آن است کسی را باید بنگریم که با نفس عماره و هوای نفس خویش دست و پنجه نرم کرده و بر آنان غالب گشته است و این غلبه است که به او درجه شهادت یعنی درجه پیامبران و امامان رسانیده است این شهید است که خود را به دریای پر امواج و پر تلاطم دنیا و هوای نفس می زند و با او به ستیزه برمی خیزد و بعد از غالب شدن او و مغلوب شدن هواهای دنیوی افق درخشان و پر نور عدالت و رستگاری را پیش چشم خود می بیند به وجه ا... نظر می افکند حوریان بهشتی با عطر و مشک و عنبر بر بالین او فراخوانده می شوند و به او خوش آمد اینان به ندای ا... پاسخ مثبت داده اند که (فقایلوهم حلی لاتکون یتنه) جنگ و ستیزه کنید تا آنجا که هیچ اثری از کفر و فتنه در عالم نماند اینان کسانی هستند که بدین منظور به میدان آمده اند می کشند و کشته می شوند که این شهادت هدیه ایی است والا و مقدس از طرف معبودشان به آنان اما با آن همه آیت و نشانه که خداوند برای انسانها قرار داد باز این انسان متکبر و خودخواه تجربه و تعقل نکرده است که این همه از برای من نازل شده اینها از برای من متکبر و بی عقل شهادت را و مردم را برای خدا و گسیختن از دنیای مادی را قبول نموده اند حماسه های امام سومش را حسین بن علی (ع) در صحرای گرم و سوزان کربلا را بیاد نمی آورد که با 70 نفر از اصحابش با دو طفل بزرگ و کوچکش با پسر برادرش در روبروی خصم می ایستد و ندا می دهد (اگر دین محمد با کشته شدن من بر پای می ماند پس ای شمشیرها مرا در خود برگیرید)
🔰حکایت عجیب مادران شهدا مادری که هویتش را عوض کرد تا فرزندانش به سوریه بروند. ✍مادر مصطفی و مجتبی بختی مصطفی و مجتبی که مدت ها تلاش کردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب س به سوریه برسانند هر بار به دلیلی دچار مشکل می شدند عاقبت تصمیم می گیرند هویت ایرانی خود را تغییر دهند و از طریق تیپ فاطمیون به آرزوی سخت خود دست پیدا کنند اما حکایت که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها برای این دو برادر رقم خورد. . . . مادر شهیدان می گوید : آنها برای اینکه بتوانند خود را افغانستانی معرفی کنند از مهاجرین پرسیده بودند چه اسم هایی بگذارند که طبیعی تر باشد. خودشان را پسرخاله معرفی کرده بودند یعنی من با نام سکینه نوری خاله مصطفی بشیرزمانی و مادر مجتبی جوادرضایی بودم. اسم پدرشان را هم گذاشته بودند جمعه خان. بچه ها چون منو افغانستانی معرفی کرده بودند اگر تماس می گرفتند باید با لهجه افغانستانی حرف می زدم با من تمرین کرده بودند. یک روز زنگ زدند و گفتند : خانم شما جواد رضایی می شناسید. گفتم :بله مادرش هستم. با کمک الهی تونستم با لهجه افغانستانی صحبت کنم. آنقدر نقشم را خوب بازی کردم که متوجه نشدند. من آگاهانه راضی به رفتنشان شدم. می دانستم ممکن است شهید شوند، سرشان را ببرند و بدنشان را تکه تکه کنند. اینها همه را می دانستم بعد گفتم راضی به رضای خدا پسرانم فدای بی بی زینب س و هردو با هم فدای حضرت زینب شدند.