🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 ❣شست باران همه ی کوچه خیابان ها را پس چرا مانده غمت بر دل بارانی من...❣ #شبتون_شهدایی ـــــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88

بسم الله الرحمن الرحیم ⚜امروز دوشنبه ⚜ ☀️ ۱ اردیبهشت ١۳۹۹ خورشيدی 🌙 ۲۶ شعبان ۱۴۴۱ قمری 🎄 ۲۰ آوریل ۲۰۲۰ میلادی 📿 ذکر روز 💯 ☘ یاقاضی الحاجات ☘ #حدیث_روز امام باقر (ع) : 💎به خدا سوگند، شيعه ما فقط كسى است كه #تقوای_الهی دارد و خدا را اطاعت مى كند. كافى، ج 2، ص 74📚 #صبحتون_بخیر ╔═ ⚘════⚘ ═╗ 🌺 @khstiker ╚═ ⚘════⚘ ═╝

بسم رب #الشهدا.. قصه دست های #بسته😔را شنیده‌اید بگذارید تا سندی هم از #پاهای بسته😔 در عملیات خیبر را برایتان روایت کنم عكس منطقه #طلاییه #شهدا_شرمنده_ایم #صبحتون_شهدایی ـــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88

🍁شبے تاریڪ ظلمانے 🌸نجاتم داد گمنامے 🍂گرفت دستم تو بی راهے 🌼نشانم داد یڪ راهے 🍃رهایـے ام ز بدنامے #سالروز_ولادت_شهید_ابراهیم_هادی لطفاما را با نشر پستها حمایت کنید❣ ـــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88

‍ 🌺ابراهیمم تو هنوز گمنامی من هنوز بدنامم.. چه فاصله ایست میان من و تو... 💐 هنوز چشم به راهم تو نجاتم بدهے.. منجے من تویے.. دل از رمل هاے داغ فڪه وحنظله بڪن.. 🌹 به من فرصت دوباره بده میخاهم بی نشان از نشان تو بشوم... هادے راهم باش.... ☘ جز تو هیچ فانوسے سوسه نمیزند در این دنیای تاریڪ ظلمانے.. عشق تو دیگر برایم نام نشانے نذاشته... ڪجایی ای پهلوان همیشه قهرمانم.. 🌼 دستانم رابگیر تامن هم زهرایے بشوم.. مگر عشق را حضرت زهرا(س) معنا نمیڪردی... #سالروز_زمینی_شدنت_مبارک_قهرمان_من ـــــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88

✅ خاطره خوش 🔻 ماه مبارک رمضان ماه انفاق است، ماه ایثار است، ماه کمک به مستضعفان است؛ چه خوب است که یک رزمایش گسترده ای در کشور بوجود بیاید برای ملاقات و همدلی و #کمک_مؤمنانه به نیازمندان و فقرا که این اگر اتفاق بیفتد، خاطره خوشی را از امسال، در ذهن ها خواهد گذاشت. #کمک_مؤمنانه ــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88

🌹شهادت دل بریدن از عواطف است ‌‌ ✍رهبر انقلاب: شهـدای عزیز ما و ایثارگران ما کسانی هستند که از همه‌ی خواسته‌های شخصی خود دل بریدند.این به زبان آسان است. فقط دل بریدن از پول و مال و سرمایه نیست؛دل بریدن از عواطف است. شهید از مهر مادر،از سایه‌ی پدر،از لبخند کودک،از عشق همسر دل میبُرد و به سوی انجام وظیفه حرکت میکند. خدای متعال عده‌ای را انتخاب کرد، رفتند،عده‌ای هم ماندند برای امتحانهای بعدی؛لیکن رتبه‌ی شهید و رتبه‌ی شهادت برای ایثارگران وجود دارد. ۱۳۹۱/۰۷/۲۲‌ ـــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88

#عملیات_شناسی توضیحات کامل این عملیات به پست جدید ریپلی شده تسخیر غول «بازی دراز» به روایت فرمانده فاتحان عملیات #شهید_محسن_وزوایی در مصاحبه مطبوعاتی‌اش می‌گوید: از عقب نشینی دشمن خیلی خوشحال شدیم و فریاد الله اکبر سر دادیم و با بی‌سیم به فرماندهان ارشد اطلاع دادیم که بازی دراز آزاد شد. #سالروز_عملیات_بازی_دراز و یاد و خاطره همه رزم آفرینان وشهدای این عملیات گرامیباد ـــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88

سردار سرتیپ پاسدار #شهید_عباس_کریمی_قهرودی فرمانده لشكر ۲۷ محمد رسول الله(ص) اهل كاشان بود و لبخند زيبا هميشه بر چهره اش نمايان😄 از زماني كه احمد متوسليان در غرب كشور با ضد انقلاب درگير بود هميشه حاج عباس او را همراهي مي كرد🤝. لشكر 27 محمدرسول الله هم كه شكل گرفت باز پاي كار ماند #سالروز_ولادت ــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88

بخشی از #دستنوشته های #شهید_عباس_کریمی_قهرودی خدایا! به صدق علی ما را در زمره صادقین قرار بده.🤲 به پاکی علی دامن ما را از لوث گناهان پاک گردان.🤲 خدایا! ملل اسلامی را در هر نقطه ی جهان پیروز گردان.🤲 نقشه ها و توطئه های استعمارگران و بیگانگان را به خودشان بازگردان.🤲 برادران مسلمان لبنان را پیروز گردان. گام های ما را در طریق ایمان استوار گردان🤲. ما را به معارف اسلام آشنا فرما.🤲 صفوف مسلمانان را فشرده تر بگردان🤲 و من یتوکل علی الله فهو حسبه خودمان را بررسی کنیم، ببینیم کجا بودیم، چه بودیم، از کجا آمده ایم و به کجا می رویم. ما که نیروی این انقلاب هستیم، باید برای آن خون بدهیم. #سالروز_زمین_شدنت_مبارک ـــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88

💞🧡💞🧡💞🧡💞🧡💞🧡💞🧡💞 #رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا #قسمت_سی_و_چهارم ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ . ﺩﺭﺗﻤﺎﻡ ﺭﺍﻩ ﺫﮐﺮ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ . ﺳﯿﺪﻣﻬﺪﯼ ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﻡ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ . – ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﮐﻪ ! ﻣﯿﺮﻡ ﻭ ﺯﻭﺩ ﻣﯿﺎﻡ . ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣﺖ . ﺑﺎﺷﻪ؟ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ . ﺣﺮﻑ ﺩﻟﺶ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻮﺩ . ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺶ ﻗﺮﻣﺰ ﺍﺳﺖ . ﭼﻤﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﺶ ﺩﺍﺩﻡ . ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻣﯽ ﺭﻓﺖ، ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ . ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﯾﺶ ﻫﺎﯾﺶ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪ . ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺑﻐﺾ ﺁﻟﻮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ! ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺶ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ . ﺣﺮﻓﯽ ﺩﺭ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﮔﻔﺘﻢ : ﺳﯿﺪ ! ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ . ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻢ . ﺑﺎ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﺮﺩ . ﻫﺮﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ . ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺻﻼ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺒﻮﺩ، ﺑﻐﺾ ﺑﻮﺩ . ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻨﻢ . ﻓﻘﻂ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ : ﻣﻨﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ؛ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ! ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩ، ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﺎﻧﻪ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪ ﺣﺎﻝ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ … # ﻣﺎ _ ﻧﻤﮏ _ ﺧﻮﺭﺩﻩ _ ﻋﺸﻘﯿﻢ _ ﺑﻪ _ ﺯﯾﻨﺐ _ ﺳﻮﮔﻨﺪ # ﭘﺎﺳﺒﺎﻧﺎﻥ _ ﺩﻣﺸﻘﯿﻢ _ ﺑﻪ _ ﺯﯾﻨﺐ _ ﺳﻮﮔﻨﺪ … #ادامه_دارد... 📚 #از_داستانهای_نازخاتون http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88