سلام مهدی جان..
دیر نیست صبح سپیدی که با ندای "اناالمهدی" جهان بیدار شود..
و عطر بی دریغ نرگس زارها
مدهوشمان نماید
و فوج شاپرکهای خوشبختی،
شاهراه هوا راسپید کند...
من به اشتیاق آن سپیده دمان زنده ام.. .
ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
جریان رودخانه زمان تند است ؛
حتما تندتر از اروندی که
با قوّتِ عشق از آن گذشتید !
زمان سخت شکننده است ؛
ڪاش میشد
از اروند زمان گذشت
و به شما رسید ...
#مردان_بی_ادعا
#رود_اروند
#صبحتون_شهدایی
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#کلام_شهید 🕊🥀
مي گفت: بـاید بـرای خودمـون
تـرمز بــذاریم ...
اگه فلان کار کـه بـه #گناه نزدیکه
ولی حروم نیست رو انجام بـدیم
تـا گنـاه فاصله ای نداریم...!!
🌷شهيد مدافع حرم #شهید_مسعود_عسگری🌷
ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_روز_بیست_و_پنجم_ماه_مبارک_رمضان
#کربلایی_سعید_لیریایی
ــــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#معرفی_شهدا
شهادت در ۲۳ رمضان🕊️🌷
#شهید_محمود_عطایی🌹
▪️تاریخ تولد: ۱۳۴۲
▪️تاریخ شهادت: ۲۳ / ۴ / ۱۳۶۱
▪️محل تولد: کرج
▪️محل شهادت: شرق بصره
#روحمان_با_یادش_شاد
ــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
#معرفی_شهدا شهادت در ۲۳ رمضان🕊️🌷 #شهید_محمود_عطایی🌹 ▪️تاریخ تولد: ۱۳۴۲ ▪️تاریخ شهادت: ۲۳ / ۴ / ۱۳۶۱
راوی 🔰
🌹مادر بزرگوار شهید
محمود چون خود را در قبال خون شهدا و نظام جمهوری اسلامی مسئول میدانست🌷خودش را به حوزه نظام وظیفه معرفی کرد و دفترچه اعزام به خدمت گرفت و بعد خوشحال به منزل برگشت و از آن تاریخ گوش به زنگ رادیو و رسانه های دیگر بود که به محض اطلاع به خدمت اعزام شود✨ در همین اثنا به بیماری دچار شد🥀 و دکترها گفتند که باید مداوا شود✨چون زخم هایش تاول زده بود🥀 تاریخ اعزام او به تأخیر افتاد از این بابت خیلی نگران بود🥀 بالاخره عید همان سال بعد از بهبودی اعزام شد🕊️ و در عملیات رمضان در ماه رمضان شهید شد🕊️ عملیاتی که بچهها با لب تشنه عاشورایی میشدند🥀
عملیاتی که تمام خاطراتشان از رمضان جبهه، از گرما و تشنگی زیاد آن بود🥀 و گرما بیداد میکردسرانجام او در ۲۳ ماه مبارک رمضان🌙در عملیات رمضان، ترکش خمپاره به رخ گلگون او اصابت کرد🥀🖤 با وجود اجازه ی فرمانده به او جهت بازگشت به عقب✨ او به کارش ادامه میدهد✨ اما در اثر شدت ترکش جان به جان تسلیم نمود🥀 و روح پاکش به ملکوت اعلی پرواز کرد🕊️
شهید محمود عطایی
ــــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
📖🕋📖🕋📖
🕋📖🕋📖
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی⬅️ صلوات محمدی ( اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ) ذکر توصیه شده در ماه رمضان، در کانال برگزار میشود
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو
میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️فرصت: از زمان اعلام متن در کانال( اکنون ) تا آخر ماه رمضان
❇️ جهت تعجیل در فرج و سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه
و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده
📣لطفا تعداد صلوات را که می فرستید به آیدی زیر بفرمایید تا آمار در حرم مطهر امام رضا( ع )ثبت شود
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
⬅️ آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد صلوات در ختم دسته جمعی ⬇️⬇️
🆔 @ZZ3362
هدایت شده از 🛡🇮🇷اخبارسپاهسایبری🇮🇷🛡
🔴 پیکر مستشار ایرانی نُجَباء در "خانطومان" شناسایی شد
▪️ بهگزارش فارس، پیکر مطهر شهید مدافع حرم «جواد اللهکرم» پس از چهار سال در قتلگاه خانطومان سوریه تفحص شد و بهزودی به میهن بازخواهد گشت.
▪️اين پاسدار مجاهد مورخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ در پی حمله ناجوانمردانه و غافلگیرانه تروریستهای تکفیری که از قرارداد آتشبس سوءاستفاده و آن را نقض کرده بودند، به مقام شهادت نائل شد و پیکرش سالها در منطقه مفقودالاثر بود.
🌐به سپاه سایبری بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/3222732831C8c91699db1
❌ برای خبر های بیشتر #کیلیک کنید ☝️🏿
🔴 سردار قاسم سلیمانی: آیا کسی تصور میکند ملت فلسطین میتواند بدون جهاد، بدون ایثار، بدون فداکاری بر جغرافیای ارض خود مسلط شود و دشمن را بیرون کند، امکانش هست بتوان با دیپلماسی فلسطین را به فلسطین برگردوند؟
▪️راهی جز مبارزه وجود ندارد، راهی جز فداکاری و ایثار وجود ندارد، اینجا باید ایستاد، اینجا جاییه که جا دارد فداکاری کرد.
ـــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃 🍃 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_دوم(۱) روزهای هجده سالگیم بود. سال و روزهایی که ققنوس شد و زندگ
🌺🍃
🍃
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_دوم(۲)
✍روزها میگذشت.
دیگر از جنگ و درگیری سابق در خانه خبری نبود. حالا دیگر مادر یک هم تیمی قوی به نام دانیال داشت و پدر توانی برای مبارزه و کتک زدن،در خود نمیدید.
پس آتش بس در خانه برقرار بود.
دیگر برخلاف میل دانیال خودم به تنهایی در میهمانی ها و دورهمی های دوستانمان شرکت میکردم.
و این دیوانه ام میکرد. اما باید عادت میکردم به خدایی که دیگر #خدا داشت.
حالا دیگر دانیال مانند مادر نماز میخواند. به طور احمقانه ایی با دخترانِ به قول خودش نامحرم ارتباط نداشت.
در مورد حلال بودن غذاهایش دقت میکرد و...
که همه شان از نظر من ابلهانه بود.
قرار گرفتن در چهار چوبی به نام اسلام آن هم در عصری که هزاران سال از ظهورش میگذشت، عقب افتاده ترین شکل ممکن بود.
دانیال مدام از کتابها و حرفهایی که از دوستش شنیده بود برایم تعریف میکرد و من با بی تفاوتی به صورت مردانه و بورش نگاه میکردم.
راستی چقدر برادر آن روزهایم زیبا بود. و لبخندهایش زیباتر.
انگار پرده ایی از حریر، مهربانی هایش را دلرباتر کرده بود.
گاهی خنده ام میگرفت، از آن همه هیجان کودکانه اش، وقتی از دوستش تعریف میکرد. همان پسره سبزه ایی که به رسم مسلمان زاده ها، ته ریشی تیره رنگ بر صورت مردانه و از نظر آن روزهایم زشت و پر فریبش، خودنمایی میکرد.
نمیدانم چرا؟
اما خدایی که دانیالِ آن روزها، توصیفش را میکرد، زیاد هم بد نبود شاید فقط کمی میشد در موردش فکر کرد. هر چه که میگذشت، حسِ مَلس تری نسبت به خدای دانیال پیدا میکردم. خدایی که خدایم را رام کرده بود!
حتما چیزی برایِ دوست داشتن، داشت.
و من در اوج پس زدن با دست و پیش کشیدن با پا، کمی از خدای دانیال خوشم آمد.
و دانیال این را خوب فهمیده بود...
گاهی بطور مخفیانه نماز خواندن های دانیال را تماشا میکردم و فقط تماشا بود وبس..اما هر چه که بود،کمی آرامم میکرد.
حالا دیگر کمی با دقت محو هیجانهای برادرم میشدم.
و چقدر شبیه مادر بود چشمها و حرفهایش آرامش خانه به دور از رفتارهای سیاست زده ی پدر برام ملموستر شده بود.
و دیگر از مذهبی ها متنفر نبودم. دوستشان نداشتم، اما نفرتی هم در کار نبود.
آنها می توانستند مانند دانیال باشند، مهربان ولی جسور و نترس و این کام تفکراتم را شیرین میکرد.
حالا با اشتیاق به خاطرات روزمره دانیال با دوست مسلمانش گوش میکردم.
❗️مذهبی ها شیطنت هم بلد بودند...خندیدن و تفریح هم جزئی از زندگیشان بود.
حتی سلفی های بامزه و پر شکلک هم میگرفتند.
کم کم داشت از خدای دانیال خوشم می آمد که ناگهان همه چیز خراب شد...
خدای مادر و دانیال،همه چیز را خراب کرد!همه چیز...
#ادامہ_دارد
ــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
28.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
آسی و رو سیاه ولی بنده ام هنوز
پروردگار یوسف تنها درون چاه...
فریادرس ترین به غم بی پناه ها...
پروردگار یونس عمق آب ها...
پروردگار مردم شب های #انتظار ...
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
ــــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
روایت شلمچه.mp3
2.58M
#سخنرانی
حاج حسین یکتا
به وقت شلمچه🥀
دلتو بسپار به شهدا
#در_ثواب_نشر_شریک_باشیم
#شبتون_شهدایی
ــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🖼 لوح | سردار سلیمانی مهرماه سال گذشته در جواب به نامهی ابوخالد، فرمانده کل گردانهای عزالدین قسام فلسطین:
دفاع از فلسطین عزت و شرف میآورد.
مهرماه ۱۳۹۸
#وفاء_لشهید_القدس
#قدس_خونبهایت
#صبحتون_شهدایی
ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_روز_بیست_و_ششم_ماه_مبارک_رمضان
#کربلایی_سعید_لیریایی
ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🔰 رهبر انقلاب: آمریکاییها از عراق و سوریه اخراج خواهند شد ▪️عملکرد بلندمدّت آمریکا موجب منفور شدن
✍رهبر معظم انقلاب:
مسئلهی حجاب و حیای اسلامی در دانشگاهها که من نسبت به این مسئله دغدغه دارم و خواهش میکنم که هم مسئولان دانشگاهها و رؤسای دانشگاهها، هم مدیران وزارتهای مربوط به دانشگاهها، هم خود دانشجوها ــ بخصوص دخترخانمها ــ به مسئلهی حجاب، به مسئلهی فاصلهگذاری بین زن و مرد که در اسلام وجود دارد توجّه کنند، به آن اهمّیّت بدهند، موازین شرعی را در دانشگاه رعایت کنند.
ــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#عملیات_شناسی
🍃آغاز عملیات : ۵/۳/۱۳۶۰
🍃پایان عملیات: ۳۱/۲/۱۳۶۰
🍃مکان عملیات :سوسنگرد-تپههای الله اکبر
🍃فرماندهی مشترک : (ارتش، سپاه، ستاد نیروهای نامنظم)
امروز ۳۱ اردیبهشت سالروز عملیات متوسط امام علی (ع) در غرب سوسنگرد به طور مشترک است.
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
#عملیات_شناسی 🍃آغاز عملیات : ۵/۳/۱۳۶۰ 🍃پایان عملیات: ۳۱/۲/۱۳۶۰ 🍃مکان عملیات :سوسنگرد-تپههای الله
این عملیات در شمال و غرب سوسنگرد اجرا شد.
عملیات اصلی در شمال کرخه روی تپه های الله اکبر به اجرا درآمد.
در این عملیات یگان های لشکر ۹۲ اهواز از مقابل و نیروهای سپاه و ستاد جنگهای نامنظم دو جناح دشمن را روی تپه های الله اکبر تحت فشار قرار داند که منجر به عقب نشینی نیروهای عراقی شد.
فرماندهی این عملیات را فرمانده لشکر ۹۲ اهواز،مسعود منفرد نیاکی به عهده داشت.
ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برگزیده فرمایشات مقام معظم رهبری با عنوان دفاع از حقیقت، به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی درباره مبارزه با رژیم مجعول صهیونیستی در آستانه روز قدس
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایتی کوتاه از زندگی شهید
مدافع حرم علی اصغر شیردل
💠انتشار به مناسبت سالگردشهادت #شهید_علی_اصغر_شیردل
#صلوات
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
05.mp3
4.14M
❣#دستنوازششراحسکردی؟
يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ،
تنها گناه ما طمع #بخشش تو بود...
ما را کرامت تو #گنهکار کرده است!
#استادفاطمینیا
#شرحابوحمزهثمالی
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🌸 محاسبه ی نفس
مصطفی دو زانو نشست ، سرش را انداخت پایین، زل زد به مهرش، دانه های تسبیح را یکی یکی از لای انگشت هایش رد می کرد، گفت: ساعت یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم، بر می گردم کارهایم را نگاه می کنم
از خودم می پرسم : کارهایی که کردم برای خدا بود یا برای دل خودم؟!
خاطره از شهید مصطفی ردانی پور
ـــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 #شهید_حسن_باقری 💐✍100 خاطره کوتاه از شهید قسمت :
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#شهید_حسن_باقری
💐✍100 خاطره کوتاه از شهید
قسمت : 11
51- زمين زير گلوله هاي توپ مي لرزيد . رو به رو ؛ رديف تانك هاي عراقي . گوشه ي خاكريز با چند تا بسيجي نشست دعاي توسل خواند.
ـــــــــــــ💠💠ــــــــــــــــــ
52- می گفت: امام صادق اشاره مي كرد، اصحابش مي رفتند توي تنور داغ . بسيجي ها هم اين جوري اند . منطقه ي دشمنه ، تاريكه ، سي كيلومتر پياده روي داره ، با همه ي موانع . اما بسيجي ها مي رن . هر جا حرف بسيجي ها بود، مي گفت «اين ها پديده ي جديد خلقتند .»
ــــــــــــــ💠💠ــــــــــــــــ
53- ديشب رفته بودند شناسايي . امشب مي گفتند « ديگه نمي ريم. فرماده گردان گفته يه شب بريد ، اونم براي اين كه شب حمله گردان رو ببريد.» سرشان داد كشيد « پس فردا عمليات داريم. حرف گردان و تيپ نيست، حرف اسلامه.شما شرعا مسئوليد امشب هم خلاف كرديد نرفتيد. بريد واقعا استغفار كنيد. حالا پاشيد زودتر راه بيفتيد، به بچه ها برسيد!»
ــــــــــــــ💠💠ـــــــــــــ
54- حسن بهش گفته بود برود خط ، ولي تازه بيدار شده بود و خواب آلود حرف مي زد. از دستش عصباني بود. مي گفت «چي بهت بگم ؟ اعدامت كنم ؟ يا گوشت رو بگيرم بگم آقا برو گم شو؟ چه قدر بگم فلاني برو دنبال فلان كار؟ وقتي نمي ريد، خودم مجبورم برم. هي بايد بگم آقاي ايكس برو با آقاي ايگرگ هماهنگي كن. تو رو به امام زمان باهم بسازيد ! تو كوتاه بيا. بذار بگن فلاني كوتاه اومد . اصلا بابا ما به بهانه ي جنگ وگردان وخاك ريز باهم رفيق شديم تا همديگه رو بسازيم.»
ـــــــــــ💠💠ــــــــــــ
55- پشت بيش تر نامه هايي كه مي رسيد نوشته بود« اهواز – گلف – حسن باقري .» بچه هايي كه مرخصي مي رفتند خيلي براش نامه مي نوشتند.
ـــــــــــــــــ💠💠ـــــــــــــــ
56- مي گفت « فرمانده تيپ گفته توپ صد و هفت نداريم كه بديم . حالا چه كار كنيم؟» تند گفت « يعني چي كه نداريم؟ اگه مي خوان گربه برقصونن، ما هم بلديم. بابا جنگه ، سمج باشين. برو به اون فرمانده پدر سوخته بگو اگه ندي ، گردان براي عمليات نمي آرم .اون وقت ببين داره بده يا نه؟ »
ــــــــــــــــ💠💠ـــــــــــــــــــ
57- تير بار عراقي ها همه را كلافه كرده بود. آمده بود پشت خاكريز نقشه را پهن كرده بود و فكر مي كرد.كسي باور نمي كرد فرمانده لشكر آمده باشد خط.
ـــــــــــــ💠💠ــــــــــــــــــ
58- برگشتني موتورش خراب شد. بيابان و گرما كلافه ش كرده بود. بايد زودتر فرم هاي شناساييش را مي نوشت. حسن گزارش را كه مي خواند ، زير چشمي نگاهش كرد. برگه ها را پس داد و گفت « معلومه خسته بودي . دوباره بنويس ، ولي اين دفعه با حوصله ، با دقت.»
ـــــــــــــــ💠💠ــــــــــــــــــ
59- از سنگرش خوب مي شد، عراقي ها را شناسايي كرد. ولي دو پاش را كرده بود توي يك كفش كه « نه . نمي شه .» جوشي شدم داشتم مي گفتم « بابا! اين فرمانده ته حسن...» ، كه آستينم را كشيد و گفت« ولش كن! مي ريم يه جا ديگه بذار راحت باشه.»
ــــــــــــــ💠💠ــــــــــــــــــ
60- عصر بود كه از شناسايي آمد.انگار با خاك حمام كرده بود. از غذا پرسيد. نداشتيم. يكی از بچه ها تندي رفت ، از نزديكي شهر چند سيخ كوبيده گرفت . كباب ها را كه ديد ، داد زد « اين چيه ؟» زد زير بشقاب و گفت« هرچي بسيجي ها خورده ، از همون بيار. نيست، نون خشك بيار.»
ادامه دارد.....
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada