بصیـــــــــرت
💐🍃💖 🍃💖 💖 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_دوم ✍ حالا دیگر زندگی طعمش با همیشه فرق داشت... حسام، آ
💐🍃💖
🍃💖
💖
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_نود_و_سوم
✍ کنار یک بستنی فروشی ایستاد و با دو ظرف پر از فالوده برگشت.
مشغول خوردن بودیم که هر از گاهی نگاهی پر تشویش به ساقِ بیرون زده از آستین مانتویم می انداخت.
دلیلش را نمیفهمیدم،پس بی توجه از کنارش عبور کردم.
مدام شوخی میکرد و مهربانی حراج تا اینکه از مراسم عروسی پرسید.
اینکه چه روزی مناسبتر است.
هول شدم.. یعنی حالا باید برایش توضیح میدادم که دوست ندارم عروسی کچل باشم؟
نفسم را با آه بیرون دادم.
کاش اصلا مجلسی به نام عروسی به پا نمیکردیم.😔
انگار نگاهم را خواند:
- سارا خانم.. مادرم فقط منو داره و هزارتا آرزویِ مادرانه واسه عروسیم..پس نمیخوام دلشو بشکنمو تو حسرت بذارمش.
اما شرایط شمارو هم کاملا درک میکنم.
منتظر می مونم هر وقت آماده بودین مجلس رو به پا کنم.. نگران هیچ چیز نباشین.
چقدر سخاوتمندانه به فریادِ نگاه و آهِ بلند شده از نهادم پاسخ داد و بزرگوارانه به رویم نیاورد که مانندِ تمام عروسهایِ دنیا نیستم...
نواده ی علی که انقدر خوب باشد.. دیگر تکلیف حدِ اعلایِ خودش مشخص است.❤️
با ماشین در حال حرکت بودیم که ناگهان توقف کرد و با گفتنِ:
- چند لحظه صبر کنید الان میام
به سرعت پیاده شد.
با چشم دنبالش کردم، وارد یک مغازه شد و چند دقیقه بعد با بسته ای در دست برگشت.
بسته را باز کرد و دو تکه پارچه ی مشکی اما نگین کاری شده را از آن بیرون کشید.
بصیـــــــــرت
💐🍃💖 🍃💖 💖 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_سوم ✍ کنار یک بستنی فروشی ایستاد و با دو ظرف پر از فالو
با تعجب پرسیدم که اینها چیست؟
و او با لبخند پاسخ داد:
- اگه دستتونو بدین،متوجه می شین😊
از رفتارش سر در نمی اوردم.
دستم را به سمتش دراز کردم مچم را به نرمی گرفت و پارچه را به آرامی رویِ ساقِ دستم پوشاند.
این اولین برخورد فیزیکی مان بود و چقدر مردانگی انگشتانش دلچسب، سنجاق میشد به گوشِ حسِ لامسه ام...❤️
با تعجب به ساقِ دستم خیره شدم.
حالا چیزی شبیهِ یک آستینِ کشی رویِ آن را پوشانده بود.
اینکار را در مورد دست دیگر هم تکرار کرد.
به دستانم که حالا توسط این آستین هایِ اضافه و نگین کاری شده؛فقط تا مچشان مشخص بود، نگاه کردم.
- اینا چیه؟
کمی سرش را خاراند:
- والا اسم دقیقشو نمیدونم اما فکر کنم بهش میگن ساق دست...
آستین مانتویم را رویشان کشید و مرتب کرد.
اما دلیل اینکار چه بود؟
- خب به چه درد میخورن؟واسه چی اینارو دستم کردین؟
لبخند بامزه ای روی صورتش نشاند و ابرویی بالا داد:
- آخه آستین های مانتوتون کوتاه بود.
تا دستاتونو یه کوچولو تکون میدادین،ساق تون کاملا مشخص میشد.
متوجه منظورش نمیشدم.
- خب مگه چیه؟
مهربانتر از همیشه پاسخ داد:
- بانوی زیبا حد حجاب گردی صورت و دستها تا مچِ حیفِ که چشمِ هر رهگذری به طلایِ وجودتون بیوفته...
شما نابی.. تاج سری..😇
کدوم پادشاهی تاجشو وسط بازار رها میکنه تا هر کس و ناکسی حظ ببره و کیف کنه؟؟
حالا دلیل آن نگاههایِ پر تشویش را میفهمیدم.
شاید اگر یک سال پیش کسی از #حجاب و حدودش میگفت، سر به تنش نمیگذاشتم.
اما حالا با #عشق سر به اطاعت #خدا فرود می آوردم.💖
راست میگفت،من ارزان نبود که ارزان حراج شوم.
وقتی لبخندم را دید بسته ای دیگر را به سمتم گرفت:
- اینم جائزه ی خنده هایِ دلبرونه تون.🙈
مذهبی ها عاشقانه هایشان بویِ هوس نمیداد.
عطرش مثل نسیمِ دریا خنک بود. خنکه خنک...
بسته را باز کردم.
یک روسریِ زیبا و پر نقش و نگار.
دست در جیبش کرد و سنجاقی زیبا و آویزدار از آن در آورد:
- اینم سنجاقش که وقتی لبنانی می بندین،با این محکمش کنید تا یه وقت باز نشه😁
و این یعنی روسریت را زیبا سرکن شبیه به دخترکانِ عروسِ خاورمیانه...
⏪ #ادامہ_دارد...
🎥شکار شکارچی براساس داستان زندگی شهید زرین
🔹۳۰۰۰ شلیک موفق داشت، بهمین دلیل عراقیها به او میگفتند «صیاد خمینی».
🔹در یکی از عملیات موقع دوئل با رقیب بعثی، گلوله از بیخ گوشش گذشت. عکسش توی روزنامه چاپ شد. دیگر امام هم او را میشناخت.
🔹حالا ۳۷سال پس از شهادت زرین، قرار است فیلمش با بازی کامبیز دیرباز ساخته شود، با نام شکار شکارچی
ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#سلام_امام_زمانم 🌼
#صبحت_بخیر_ای_عزیزتر_از_جانم🕊💚
🌼 بوینرگس میدهد هرصبح انگاری که یار
🌻 هر سحر از کوچهی دلتنگیام رد میشود
🌼 هرکه میخواند "فرج"را تا سرآیدانتظار
🌻 شامل الطاف بیپایان ایزد میشود.
🕊 الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَ الْفَـرَج 🕊
#صبحتون_مهدوی 🌼🍃
#التماس_دعای_فرج
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🔹امام خامنهای:
چیزی که قدرتمندترین آدم تاریخ (امیرالمؤمنین) را آن گونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود و الا همه مردم که بی دین نبودن، تحلیل سیاسی نداشتند #جریان_تحریف
#لبیک_یا_خامنه_ای
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
📸 فرماندهان در یک قاب
🔹در تصویر بالا، مجاهدان شهيد «قاسم سليمانی»، «ابومهدی المهندس»، «مهدی الكنانی»، «ابومنتظر المحمداوی» و «ابوطه الناصری» در کنار هم دیده میشوند.
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــ
@khamenei_shohada
توطئه داخلی
🚫 آمریکا نه دخالت نظامی میکند در ایران ، ونه حصر اقتصادی می تواند بکند . توطئه آمریکا این است که در داخل خود کشور ما کاری بکند که ما نتوانیم این راهی که رفتیم برویم .
توطئه داخلی و به دست اشخاصی که در داخل کشور هستند .
امام خمینی (ره)
۱۳۵۸/۱۰/۱۷
#نفوذ
#سرطان_اصلاحات
ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
دلگویه های نبرد کربلای #خانطومان ۹۵
حماسه شانزدهم، هفدهم اردیبهشت ۹۵
۱- شهادت شهید #سید_رضا_طاهر
محمود محمود ، سیدرضا
جانم، جانم
محمود جان، دشمن مارو محاصره کرده، آتش بریزید کمک کنید.
چشم، الان اقدام میشه.
عبدالله، عبدالله، سیدرضا
بفرما بفرما
عبدالله جان، من تیر خوردم، دارم حسینی میشم.
الان بچه ها دارند میرسند، مقاومت کنید.
۲- شهادت #حسین_مشتاقی
سیدرضا، سیدرضا، مشتاق
جانم، بله.
سیدرضا جان، دارم میام، ازکجا بیام؟
مشتاق، نیا، اینجا توی خونه زرد پر از تکفیریهای ملعون هستند.
مشتاق، دارم میام به کمکت،
مشتاق، بچه ها من وارد خونه زرد شدم.
عبدالله، عبدالله، مشتاق.
بفرمایید.
مشتاق، تکفیریها اطراف خونه زرد پرهستند، تانک شون آمد توی خونه زرد،
کمک بفرستید،
محمود، محمود، مشتاق،
جانم، جانم
محمود جان، آتش بریزید، کمک بفرستید،
چشم، الان هم نیروی کمکی میاد وهم آتش میریزم،
ای دوستان، من مشتاقم، زخمی شدم، دارم حسینی میشم، ان شاء الله، دوستان دیدار به قیامت،
درخونه زرد با حماسه سازی شهیدان #سید_رضا_طاهر و #حسین_مشتاقی و یاران #فاطمیون حماسه ای درتاریخ ۱۶ اردیبهشت ۹۵ رقم خورد، با رشادت ها و سلحشوری، این شهیدان، به دشمنان تکفیری تلفات وخسارات سنگینی وارد شد.
روحشان شاد و راهشان پررهرو باد.
#سردار _رستمیان
#فرمانده مدافعان حرم #مازندران
ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقام معظم رهبری:
برخی به اسم اینکه میخواهیم اوضاع را درست کنیم یا طرفدار ضعفا هستیم و... در نقشه دشمن کار میکنند، خودشان ملتفت نیستند؛
کسانی که میگویند دولت باید برکنار شود یا... در نقشه دشمن کار میکنند.
#فتنه_استیضاح
#استیضاح
ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#گذرے_بر_سیره_شهید
✍حسن آقا هر موقع که روز های آخر هفته به محل می رفتند به بهانه ی جلسه #حلقه_صالحین برای بچه های محل هدیه تهیه می کردند ، اعم از خوراکی،هدیه مادی و... .
ایشون پنجشنه غروب ها در محل جلسه ی حلقه صالحین برگذار می کردند وتا قبل از اذان مغرب همراه با بچه ها قرآن تلاوت می کردند و همینطور آن ها را به حفظ_قرآن تشویق می کردند و موقع اذان مغرب هم نماز_جماعت بر پا می کردند.
✍حسن اقا به این معتقد بودند که تنها راه رسیدن به سعادت ازراه قرآن واهلبیت به دست می آید به همین خاطر بچه هارا به قرائت وحفظ ،قرآن و احادیث ائمه تشویق می کرد.وهدف این بزرگوار از انجام این جلسات همین بود.
#شهید #حسن_رجایی_فر🌷
ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
✨🌟 با سلام و عرض احترام خدمت اعضای محترم کانال "شهید هادی شجاع" 🍃🌺 به مناسبت ۲۸ مهرماه، «پنجمین سال
شهید #هادی_شجاع،در ۲۳ آبان ۶۸ در چهار دانگه اسلامشهر تهران متولد شدند.
پدر و عمویشان رزمنده دفاع مقدس بودند به همین دلیل با دفاع و جهاد آشنایی داشتند.
ایشان فوق دیپلم نقشه کشی داشت و وقتی به سن انتخاب شغل رسیدند پاسداری را انتخاب کردند.البته قبل از سپاهی شدنشان به همراه شهید بیضایی و چند تن دیگر تحت نظر سردار شهید محمد ناظری آموزش نظامی دیدند.
زندگی شهدا را الگوی خود قرار دادند و وقتی خبر شهادت شهید بیضایی را شنیدند با بغض گفتند: باید انتقام شهید بیضایی رو از تکفیری ها بگیریم و عکس ایشان را به دیوار منزل خود زدند و از مادرشان خواستند هرگز آن را برندارند.
در ۵ مهر ۱۳۹۴ عروسی کردند و درست ده روز بعد،در ۱۵ مهر عازم سوریه شدند و در تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۹۴ در اثر اصابت تیر به قلب و دستشان ،در حالی که فقط ۲۳ روز از عروسی شان میگذشت،به شهادت رسیدند.
مزار این شهید بزرگوار در امام زاده عباس(ع)شهر چهار دانگه اسلامشهر قرار دارد.
روحش شاد و یادش گرامی🌹🌹🌹
ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃💖 🍃💖 💖 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_سوم ✍ کنار یک بستنی فروشی ایستاد و با دو ظرف پر از فالو
💐🍃💖
🍃💖
💖
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_نود_و_چهارم
✍ حالا دیگر روزهایِ زندگیم، معمولی و روتین نمی گذشت.
پر بود از شبیه به هیچ کس نبودن.
مدام حسرت میخوردم که ای کاش سرطان و مرگ،فرصتِ بیشتری برایِ ماندن کنار این مرد جنگ ارزانیم کند.😔
مردی که لباسش از زره بود و قلبش از طلا...
به کمر سلاح می بست و با دست باغی از عشق میکاشت...
این بود اعجازِ #شیعه، و پدر در گرمابه و گلستانش، رفاقت میکرد با ابلیس...
اسلام چیزی جز انسانیت نبود و شیعه شاهی جز علی...💚
علی خط به خطِ نفسهایش انسان نوازی میکرد..
چه بر پیشانیِ دوست، چه بر قلبِ دشمن.
بیچاره پدر که بوته ی احساسش را سوزاند و کینه ی پر حماقت به جایش نشاند.
اصلا مگر میشود #علی را شناخت و دوستش نداشت؟؟
و چیزی که در این بین سوال میشد بر لوحِ افکار، مطالبی بود که از بعضی شیعیان در مورد عدم برادری و #وحدت بینِ #شیعه و #سنی، در شبکه هایِ اینترنتی میخواندم و تعجب، آفت میشد در جانم.
مگر میشد پیرو علی باشی و رسمِ بد دهانی و آزردن بدانی؟
مگر میشد شیعه ی امیر بود و دل خنک کرد به کشتارِ مظلومانِ سنی در یمن و فلسطین و سوریه؟
بصیـــــــــرت
💐🍃💖 🍃💖 💖 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_چهارم ✍ حالا دیگر روزهایِ زندگیم، معمولی و روتین نمی گذ
اصلا مگر امکان دارد که سنگ مولا را به سینه زد و دهان باز کرد به زنا زاده خواندنِ هر چه پیروِ اهل سنت است؟
دلی که علی پادشاهش باشد، زبان قلاف میکند و پنجه مشت...❤️
علی، ابن ملجم را دایه گی کرد.
پیرو اهل سنت که دیگر جای خود دارد.
اگر حرامزاده ای هم باشد از قبیله ی #وهابیت است.
نه مادر و برادرِ سنی من، که حب علی لقمه به لقمه در کام جانشان نشسته بود.
من معنی برادری را بینِ پنجه هایِ گره خورده ی حسامِ علی پیرو، در انگشتانِ دانیالِ سنی دیدم.
در بند پوتینی که هر دو گره زدند و عزم ایستادن کردن در مقابل حیوان صفتانِ #داعشی.
در زندگیِ من که حسامِ شیعه نجاتش داد و عملیاتی که دانیالِ سنی انجامش...
این بود رسمِ برادریِ شیعه و اهل سنت…
روزها می دویید و کام عمرم ملس میشد به شیرینیِ محبتهایِ حسام و تلخ از مرگی که عطرِ کافورش را در چند قدمی ام حس میکردم...
حسام یک روز در میان بعد از کار، قبل از رفتن به خانه خودشان، به دیدنم می آمد و چشمه ای جدید از محبتش را ارزانی ام میداشت.
و صبورانه، صبر به خرج میداد محضِ تحملِ کج خلقی هایِ منوط به روزهایِ بی حالی و دردم.
هربار که بی قراریم را میدید، صوتِ قرآنش را مسکنی میکرد بر بی تابیم...
و من قطره میشدم از فرطِ خجالت که او سالم است و جوانی هدر میدهد به پایِ نفس هایِ یکی در میانم.
مردهایِ مذهبی عاشقترند اما فقط
مهربانی شان گره خوردست با حجب و حیا💖
مدتی به همین منوال گذشت و از نبض نبضِ احساسم، آذین بستم خاطراتم را...
تا اینکه به ایام #محرم نزدیک میشدیم و به واسطه ی حضورِ پروین در خانه، مدام تلوزیون روشن بود و نوایِ عزاداری در فضا می پیچید.🏴
⏪ #ادامہ_دارد.
🔻 قدردانی مقام معظم رهبری از نیروی انتظامی
🔹 فرمانده معظم کل قوا در پیامی به مناسبت هفته نیروی انتظامی از زحمات و تلاشهای کارکنان خدوم این نیرو قدردانی کردند.
✍ متن پیام حضرت آیت الله خامنهای که به فرمانده نیروی انتظامی ابلاغ شد، به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سردار اشتری؛ سلام من را به همه کارکنان خوب و زحمت کش و خدوم نیروی انتظامی برسانید.
مردم عزیز ما قدر دان زحمات و تلاشهای بی وقفه خدمتگزاران به خود و کشور هستند.
و امروز اقتدار و مهربانی را توأمان در نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران احساس می کنند و از ابتکارات ناجا در برخورد با منکرات استقبال می کنند.
۲۹ مهر ۱۳۹۹
@khamenei_shohada
❣#سلام_امام_زمانم❣
🍂شیعه از هجرِ رُخت جامِ بلا می نوشد...
🍂خرّم آن سینه که در وصلِ شما می کوشد...
🍂بارالها ..همه یِ عمر سلامت دارش...
🍂کوثری را که از ان آبِ بقا می جوشد...
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#پروفایل_رهبرانه
لبیک یا خامنه ای
ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🔻بدرقۀ شهید امر به معروف
🔹مراسم تشییع پیکر مطهر شهید امر به معروف « #شهید_محمد_محمدی » با حضور جمعی از مردم و مسئولان در تهران در حال برگزاری است.
🔹این شهیدِ مدافع نوامیس شامگاه ۲۷ مهر امسال در درگیری با ۷ نفر از اراذلواوباش محله تهرانپارس تهران مورد ضربوجرح با چاقو قرار گرفت و به شهادت رسید.
@khamenei_shohada
🌹💠 حضرت امام خامنه ای :
در #فضای_مجازی اگر آدم درست وارد بشود ، خوب است اما اگربرود #غرق بشود نهخوب نیست. جای خطرناکی است؛ خیلی باید آدم مراقب باشد.
ـــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🌺در ایام جنگ معلمی داشتم که خیلی بر من وهمکلاسی ها تاثیر داشت. بسیاری از شاگردان او اهل نماز، جبهه و.. شدند.یک روز به ایشان گفتم: خداروشکر که شما معلم ما هستید.
🌺دبیر ما گفت: دعایش را به شهید #ابراهیم_هادی بکن. او مرا به اینجا کشاند!!بعد ادامه داد. ما با اصغر وصالی رفیق بودیم. اما در مراحل سخت
گزینش اول انقلاب رد شدیم.
🌺توی مراسم ختم شهید وصالی بود که ابراهیم را دیدم.از او خیلی خوشم آمد و سلام کردم.
🌺ابراهیم که تا حدودی مرا میشناخت
جواب سلام را داد و پرسید:چه می کنی؟گفتم: گزینش سخت دانشگاه
تربیت معلم مرا رد کرده!از فردا
صبح ابراهیم به دنبال کار من افتاد.
🌺قبلا مدتی با گزینش آموزش و پرورش همکاری داشت. به خاطر سخت گیری بیش از حد گزینش اول انقلاب از آنها جدا شده بود.خلاصه اینکه ما امروز،بهبرکتزحمات و پیگیری این شهید بزرگوارمعلمهستیم🌺
@khamenei_shohada
#بزرگ_مرد_کوچک
●يك اسلحه به غنيمت گرفته بود. با همان اسلحه، هفت عراقے را اسير ڪرده بود. احساس مالکيت میڪرد. به او گفتند بايد اسلحه را تحويل دهی. میگفت به شرطی اسلحه را می دهم کہ دستِ کم يك نارنجك به من بدهيد.
●پايش را هم ڪرده بود در يك ڪفش كه يا اين يا آن ، دست آخر يك نارنجك به او دادند. يكے گفت: « دلم برای اون عراقی های مادر مرده می سوزه ڪه گير تو بيفتند.» بهنام خنديد و رفت ...
✍ راوی : همرزم شهید
●ولادت : 1345 مسجدسلیمان
●شهادت : 1359 خرمشهر
#شهید #بهنام_محمدی
ــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃💖 🍃💖 💖 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_چهارم ✍ حالا دیگر روزهایِ زندگیم، معمولی و روتین نمی گذ
💝🍃💝
🍃💝
💝
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_نود_و_پنجم
✍ حالا من هم #شیعه بودم اما مریدی که غریبی میکرد و گنگ، تماشا...
گاهی پای تلوزیون می نشستم و به #پیاده_روی مردم خیره میشدم.
اینها به کجا میرفتند..؟
این همه عشق دقیقا از کدام منبع انرژی ساطع میشد که دل، پا خسته کند برایِ رسیدن به معشوق...؟
امیر مهدی و دانیال گوشه ای از سالن به بحث در مورد مسائل کاری مشغول بودند و من هر از گاه گوش تیز میکردم که حرف از رفتن به ماموریت نباشد، که اگر باشد ریه تنگ میکنم، محض مردن.
تلوزیون مستندی از #پیاده_روی_میلیونی به سویِ #کربلا را پخش میکرد.🖤
به طرز عجیبی دلم پرنده شد، بال گشود و میل پریدن کرد.
چقدر تا مرگ فاصله داشتم؟
یعنی می تونستم برایِ یکبار هم که شده قدم زدن در آن مسیر را امتحان کنم؟
با افکاری پیچیده و درگیر به اتاقم رفتم...
در اینترنت پیاده روی عاشقان حسینی را سرچ کردم.
عکسها هوایی ات میکرد.............
این همه یک رنگی از کدام جعبه ی مداد رنگی به عاریت گرفته شده بود؟
چند ضربه به در خورد و حسام وارد شد
لبخند زد و کنارم نشست:
- خانم اینجوری شوهر داری نمیکننا..
منو با اون برادرِ اژدهات تنها گذاشتی اومدی اینجا؟
لب تاپ را به سمتش چرخاندم:
- اینا رو ببین.. خیلی خوبه...
نمیشه ما هم بریم؟
نگاهش که به عکسها افتاد، مردمک چشمانش سراسر برق شد...
بصیـــــــــرت
💝🍃💝 🍃💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_پنجم ✍ حالا من هم #شیعه بودم اما مریدی که غریبی میکرد و
- دعوت نامه ات که امضا بشه رفتی...
ساده لوحانه و عجول گفتم:
- خب بیا بگیریم، دوتایی بریم... حسام من خیلی دلم میخواد برم.. تا به حال همچین چیزی ندیده بودم.
لبخند زد:
- والا ارباب خودش باید بطلبه😊
نطلبه تا خودِ مرزم بری، برت می گردونن...
واسه خودمم پیش اومده.
با تعجب نگاهش کردم:
- واااه… حرفا میزنیاااا.. خب ویزا می گیری، میری دیگه.. بطلبه دیگه چه صیغه ایه
با انگشت ضربه ای به بینی ام زد:
- صیغه ی طلبیدن،صیغه ی عجیبیه...
به این راحتیا نمیشه صرفش کرد...
نمونه اش خودم که لب مرز پاسپورتم گم شد و اجازه ندادن که برم کربلا...
تا آقا امام حسین زیرِ نامتو امضا نزنه، همه ی دنیا هم جمع شن، نمیتونن بفرستنت حرمش...😞
چیز زیادی از حرفهایش متوجه نمیشدم.
او از دعوتی ماورایی حرف میزد که برایِ منه تازه مسلمان ملموس و قابل درک نبود.
دستی به محاسنش کشید:
- اما ظاهرا آقا طلبیده...
از چه حرف میزد؟
با چشمانی پر سوال خیره اش شدم.
انگار جملاتش را مزه مزه میکرد تا خوب بیانشان کند.
تعللش نگرانم کرد.
منظورش را پرسیدم و او دستانم را در مشتش گرفت.
کلماتش شمرده شمرده و با آرامش بیان شد:
- راستش سارا خانم...من باید برم ماموریت...
دنیا بر سرم آوار شد.
آخرین بار دو روز در سوریه گم شد و من به جایِ مادرش جان به لب شدم.
اخم هایم را در هم کشیدم...
با انگشت اشاره گره پیشانیم را باز کرد:
- اینجوری اصلا خوشگل نمی شینا😊
و نرم و مهربان ادامه داد:
- من یه نظامی ام.. و شما تاجِ سرِ یه مردِ نظامی..
چند روز دیگه باید برم عراق..
تأمین امنیت کربلا تو این ایام رو دوش بچه های سپاهه…
از سراسرِ دنیا #زائر میاد..
پیاده و سواره.. چشم خیلیا به این جمعیت میلیونیه...
باید امنیتِ حریم #امام_حسین رو حفظ کرد.. نباید خار به پایِ زوار بره.
منم امسال طلبیده شدم.. باید برم.
عصبی و پر تشویش بودم.
عراق؟ امنیت؟ در چند قدمیِ داعشیان؟
ناخودآگاه جواب دادم:
- منم میام.. منم با خودت ببر..
🖤عاشق که دل سپرده باشد با پا میرود
وقتی سر سپرده شد، جان بر کف می گیرد🖤
حسام دل داده بود یا سر؟
⏪ #ادامہ_دارد...
در این مقطع زمانے
ڪه همگے استڪبار و گردنڪشان ستمگر
ڪمر به همت تضعیف و تسلیمساختن انقلاب و نظاماسلامے
با تمامے شیوههاے فرهنگے، تبلیغے،
جنگ نرم و تسخیر ڪردن فڪر و ذهن جوان ما دارند،
همگے ما باید در فتنهها از مسیر حق منحرف نشویم
و چشم به چراغبان و روشناے راه این مسیر،
مقام عظماے ولایت باشیم.
✍🏼فرازے از وصیتنامه شهید #مسـلم_نصــر
ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
#پوستر
💠شهید امر به معروف #شهید_محمد_محمدی 💠
باید امر به معروف و نهی از منکر را میان خودتان اقامه کنید، رواج دهید و نسبت به آن پایبند باشید. اگر نکردید، خدا اشرار و فاسدها و وابستهها را بر شما مسلّط میکند.
حضرت امام خامنه ای
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
✨🌼السّلام عَلیکَ یا بَقیهَ اللهِ فِی الارضِه
یا صاحِبَ الزّمان مَهدی زهرا سَلامُ اللهِ عَلیها🌼
ـــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نفس های تو بند است مرا هر نفسی
سایه ات کم نشود از سرمان حضرت یار
صبحت بخیر حضرت دلبر
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
ارزش شهدای شما خیلی بالا است چون اینها شهیدان دفاع از حریم اهلبیتند؛ خیلی مهم است.
امام خامنه ای" مدظله العالی"
#پنجشنبه_و_یاد_شهدا_با_صلوات
ــــــــ🕊🌹ـــــــــــ
@khamenei_shohada