eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.4هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
💝🍃💝 🍃💝 💝 ✍ آن مرد رفت؛ وقتی که باران نمی بارید...آسمان نمی غرید و همه ی شهر خواب بودند، به جز من... حالا آن مرد در بود و همه ی قلبم خلاصه میشد در نفسهایش...😞 روزها به جانماز و صدایِ مداحیِ پخش شده از تلوزیون پناه می بردم و شبها به تسبیحِ آویزان از تختم. هر چند روز یکبار به واسطه ی تماسهایِ دانیال با حسام، چند کلمه ی پر قطع و وصل، با تکه ی جدا شده ام، حرف میزد و او از ❤️ میگفت. اینکه جایم خالیست و تنش سالمست... اما مگر این دل آرام میشد به حرفهایش؟ هر روز چشمم به دریچه ی تلوزیون و صحنِ زده ی بود و نجوایی صدایم میزد که بیا... که شاید فرصت کم باشد..‌. که مسیرِ ارزش تماشا دارد...💔 آمد؛ و پروینو فاطمه خانم نذری پزان شان را به راه انداختند. آمد و دانیالِ ، بیرق عزا بر سر در خانه زد و نذرهایِ پسرِ علی(ع) را پخش کرد. عاشورا آمد و مادرِ اهلِ تسنن ام، بی صدا اشک ریخت و بر سینه زد. علی و فرزندانش چه با دلِ این جماعت کرده بودند که بی کینه سیه پوشی به جان می خریدند؟ حسین فرزند علی، پادشاه عالم باشد و دریغش کنند چند جرعه را؟ مگر نه اینکه علی، نان از سفره ی خود میگرفت و به دهانِ یتیمانِ دشمن می نهاد؟ این بود رسم جوانمردی؟ گاه زنها از یک لشگر مرد، مردتر میشوند. به روزهایِ پایانی 🖤 نزدیک میشدیم و من بی قرار تر از همیشه، دلخوش میکردم به مکالمه هایِ چند دقیقه ایم با حسام. حسامی که صدایش معجونی از آرامش بود و من دلم پر می کشید برایِ نمازی دو نفره... و او باز با حرفهایش دل میبرد و مرا حریص تر میکرد محض یک چشمِ دیدنِ صحن و سرایِ ...