بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_هفتاد_ش
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁
@khamenei_shohada
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_هفتاد_هفت 7⃣7⃣
.
سرت راڪمی خـــــم می ڪنی تاراحت عمـــــامه را روی سرت بگذارم..
چقدر بهت میاد!
ذوق می ڪنم😍 و دورت میچرخم..سرتاپایت را برانداز می ڪنم...توهمه عصـــــا بدست سعی می ڪنی بچرخی!
دستهایم رابهم میزنم
ـ وای سیدجـــــان عالی شدی!!!
لبخند دلنشینی میزنی و روب محمد رضا میپرسی
ـ تو چی میگی بابا؟بم میاد یانه؟
خوشگله؟....
اوهم باچشمهای گرد و مژه های بلندش خیره خیره نگاهت می ڪند..
طفلی فسقلی مان اصـــــلن متوجه سوالت نیست!😁
ڪیفت را دستت میدهم و محمد رضارا درآغوش میگیرم.همانطور ڪ ازاتاق بیرون میروی نگاهت ب ڪمد لباسمان می افتد..غم ب نگاهت میدود! دیگر چرا؟...
چیزی نمیپرسم و پشت سرت خیره ب پای چپت ڪ نمیتوانی ڪامل روی زمین بگذاری حرڪت می ڪنم..
سه سال پیش پای آسیب دیده ات را شڪافتند و آتل بستند!میله ی آهنی بزرگی ڪ ب برڪت وجودش نمیتوانی درست راه بروی! سه سال عصـــــای بلندی رفیق شبانه روزی ات شده!
دیگر نتوانستی بروی #دفاع_ازحرم...
زیاد نذر ڪردی...نذر ڪرده بودی ڪ بتوانی مدافـــــع بشوی!..امام رئـــــوف هم طور دیگر جواب نذرت راداد! مشغول حوزه شدی و بلاخره لباس استادی تنت ڪردند!سرنوشتت راخدا از اول جور دیگر نوشته بود.جلـــــوی در ورودی ڪ میرسی #لاحول_ولاقوه_الاباا... میخـــــاانم و آرام سمتت فوت می ڪنم...
ـ میترسم چشم بخوری بخدا! چقد بهت استادی میاد!
ـ آره! استاد باعصاش!!
میخندم😂
ـ عصاشم میترسم چشم بزنن...
لبخندت محو میشود
ـ چشم خوردم ریحـــــانه!..
چشم خوردم ڪ برای همیشه #جامووووووندم...
نتونستم برم!!خداقشنگ گفت جات اونجا نیست...
ڪمدلباسو دیدم ...لباس نظامیم هنوز توشه...
نمیخـــــاهم غصه خوردنت را ببینم.بس بود ی سال نمازشب های پشت میزباپای بسته ات...
بس بود گریه های دردناڪت...
سرت راپایین میندازی.محمدرضا سمتت خم میشود و سعی می ڪند دستش را ب صورتت برساند...
همیشه ناراحتی ات را باوجودش لمـــــس می ڪرد!آب دهانم راقورت میدهم و نزدیڪ ترمی آیم...
♻️ #ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی 💘
#مدافع_عشق
✫┄┅═══════════┅┄✫
🔮ڪانال بصیرتی و شهدایی خامنه ای شهدا
@khamenei_shohada