eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
69 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 یک عده جنایتکار 🔹یک عده معدود ، آن جنایتکاری که اگر وجودش محفوظ می‌ماند مثل یک غده سرطانی جامعه را فاسد می‌کرد، این عده معدود را وقتی که دادگاههای اسلامی حکم به اعدام کرد و اعدام کرد، سر و صدا از اطراف بلند شد: ما را به عنوان هیتلر خواندند! 🔺 ما را به عنوان [دیکتاتور] خواندند. قضیه را می‌دانند؛ لکن دنبال این‌اند که یک چیزی از ما پیدا بکنند یکی را هزار تایش بکنند. و ما باید مراقب باشیم. 📅 امام خمینی(ره) | ۱۲ تیر ۱۳۵۸ ـــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
🍃به نام خدا به یاد خدا و برای خدا 🌹 سلام بر رهروان 💟 25تیرماه سالروز ضربت خوردن ♥️ بسیاااار نزدیک ... ✨شهدا بهترین قهرمان و الگو هستن برای نسل امروز :) بیایید یه نیت قشنگ کنیم 🌸و حداقل 5 نفر با 💓 آشنا کنیم. هم در فضای مجازی و هم در فضای حقیقی ☺️ همونطور که می‌دونین اگه تنها یک فدم برای شهدا🌷برداریم؛ شهدا هزاران هزار برابر جبران می‌کنن 💕 پس بسم الله ... ✋ ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
به شهید ابراهیم هادی گفتم: ابراهیم، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده. تو راه که میومدی دوتا دختر پشت سرت داشتنداز تو حرف می‌زدند. جلسه بعد رفتم تا ابراهیم را دیدم خندم گرفت. پیراهن بلند پوشیده بود و شلوارگشاد! و بجای ساک ورزشی لباس‌ها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود. ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پیدا شدن شهید مفقودالاثر در منطقه فکه ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_سی_و_یک ✍ نشستن در یک تاکسی زرد،آن هم در کشوری که کابوسِ حاکم
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 (الف) ✍در همهمه ی فکری خودم و مادر،‌راهی هتل شدیم. ذهنم میدانی جنگ زده بود برای بافتن و رشته کردن. اینجا هتلهایش هم زیبا بود و من گیج ماندم از آن همه تلاش غولهای قدرت برای سیاه نمایی پیرمرد راننده لبخند زد، دربان هتل لبخند زد، مسئول رزرو لبخند، کارگر ساده که حامل چمدانها بود لبخند زد، اینجا جنس لبخند آدمهایش فرق داشت. اینجا لبریز بود از مسلمانان ترسو... در اتاقم را محکم بستم و برای اطمینان بیشتر یک صندلی پشت آن قرار دادم. من حتی از لبخند مسلمان ترسو هم میترسیدم دانیال همیشه میخندید بعد از چند ساعت استراحت نافرجام به سراغ متصدی هتل رفتم. باید چند کارگر برایم پیدا میکرد تا آن خانه ارواح،بازیافت میشد. چند لغت فارسی را کنار یکدیگر چیدم نمیداستم میتوانم منظورم را برسانم یا نه اما باید تلاشم را میکردم. متصدی جوانی خوش چهره بود با رنگی آسیایی مقابلش ایستادم با مهربانی نگاهم کرد. جملاتِ از پیش تعیین شده را گفتم. لبخندش پر رنگتر شد احتمالا نوعی تمسخر،مطمئنا کلماتم معنی خاصی را انتقال نداد. پرسید میتوانم انگلیسی صحبت کنم؟و من میتوانستم. این ملت با زبان بین الملل هم آشنا بودند یعنی اسلام جلویشان را نمیگرفت کمی عجیب به نظر میرسید... ماجرای خانه را برایش توضیح دادم و او قول داد تا چند نفر را برای این کار پیدا کند. فردای آن روز آدرس را به کارگران دادم و به همراه مادر راهی خانه شدم این خانه و حیاتش اگر زیر خروارها خاک و برگ هم دفن میشد،‌جای تعجب نبود. دوری چندین ساله این تبعات را هم داشت. دو کارگر نظافت حیات و دو کارگر نظافت داخل خانه را به عهده گرفتند. وقتی درِ‌چفت شده را به سختی باز کردم مقداری خاک به سمتم هجوم آورد و من ترسیدم. زنده به گوری کمترینِ‌ لطف این دیار و مردمانش است! خاطرات کودکی زنده شد. درست در لابه لای مبلهای تار بسته از عنکبوت و زیر سیگاریِ دفن شده در غبار پدر. اینجا فقط دانیال میخندید و من می دویدم،او به حماقتم در دلبستگی و من در پی فرار از وابستگی مادر. با احتیاطی خاص وسایل را زیرو رو میکرد. گاه لبخند میزد،گاه میگریست. ادامه دارد ......
🌼جمله‌ای که «سردار سلیمانی» روی دست‌های شهید نوشت ✍️تصویری که مشاهده می کنید دست نوشته سردار اسلام حاج قاسم سلیمانی است که در دیدار با خانواده شهید حسین بواس این جمله را روی تصویر شهید نوشت: بسمه تعالی. فدای این دست هایی که در راه خدا داده شد...... ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊️بسم رب الشهدا والصدیقین🕊️ می‌خواستند تسبیحش را بگیرند. خندید..🌷 گفت: آدم که در میدان جنگ تفنگش را به دیگری نمی‌دهد..!!🌷 چند ساعت بعد، یک‌نفر از طرف او برای همه انگشتر آورد..🌷 ـــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو مال منی و من گـدایت شده ام دلتنگِ شنیدن صـدایت شده ام تو رفته ای و هنوز من خوبم، شکر چیزی نشده، فقط فـدایت شده ام پ.ن: وداع تلخ و جانگداز دردانه های شهید مدافع حرم با پدرشان در معراج الشهدا تهران ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
به بهانه سالروز تولد (شناسنامه ای) رهبر انقلاب اسلامی در ۲۴ تیر ۱۳۱۸ و همزمان با روز زیارتی (ع) پوستر گرافیکی "حضور" با تصویر امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای در حرم رضوی منتشر شد ـــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
🔸ماجرای حضور شهید حاج قاسم سلیمانی در داخل ضریح مطهر امام رضا (ع) به منظور غبارروبی چه بود؟ آیت الله رئیسی: 🔹 یک بار که حاج قاسم به بارگاه حضرت رضا (ع) مشرف شد همزمان با غبارروبی بود. 🔹 همیشه فقط علما می توانستند داخل ضریح مطهر حضور پیدا کنند. روزی که حاج قاسم آمده بود بعد از اینکه مراسم این غبار روبی تمام شد، حال ارتباط با حضرت رضا پیدا کرد و اشک می ریخت. 🔹 غبارروبی که تمام شد به ذهنم آمد آقایی که اینجا ایستاده است و برای امام رضا اشک میریزد به حرم اهل بیت عالی خدمت کرده است، نه فقط در مشهد بلکه در منطقه. حاج قاسم سلیمانی خادم واقعی حضرت رضا(ع) است. 🔹 در آن زمان به ذهنم رسید برای اولین بار این رسم را که همیشه علما داخل ضریح می آیند با حجت و فلسفه نقض کنم. به دوستان گفتم به حاج قاسم بگویید داخل ضریح مطهر بیاید، حال معنوی عجیبی داشت. از جاهایی که ایشان از حضرت رضا طلب و آرزوی شهادت کرد همان جا بود. ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
❂◆◈○ ❂○° خاطره ای ناب از حاج احمد متوسلیان و عمليات فتح المبين °○❂ 💠 عمليات ، اولين عمليات بزرگي بود كه به ۲۷ واگذار شد. قبل از شروع عمليات، قرار بر اين شد گروهي براي شناسايي به منطقه اعزام شوند تا بتوانيم باشناخت بيشتر و حساب شده به دشمن ضربه بزنيم. 🔸كار شناسايي به پايان رسيد، تمامي برادران به خصوص و متفق القول شدند كه بايد فكري به حال توپخانه دشمن كرد . دشمن با داشتن قبضه هاي فراوان در عقبه خود، مي توانست بر روي بچه ها آتش بريزد و تلفات زيادي بگيرد . اين مساله تنها گره كور عمليات بود كه مي بايست هر چه سريعتر فكري به حال آن مي شد . عاقبت پس از مشورت قرار شد گردان براي از كار انداختن و محاصره توپخانه دشمن وارد عمل شود . ساعتي از رفتن نيروها مي گذشت و ما هيچ اطلاعي از آنها نداشتيم : و ساكت و آرام در گوشه اي از سنگر نشسته و به نطقه دوري خيره شده بودند. شايد به وسعت كار عمليات فكر مي كردند يا شايد هم ... 📞 ناگهان صداي خش خش بيسيم بلند شد و كسي از آن طرف با جملات رمز چيزي گفت : بود. آنچه كه از اين مكالمه متوجه شد اين بود: "ما راه را گم كرديم نمي توانيم پيش برويم . اصلا در اين تاريكي نمي شود جايي را ديد". ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــــ @khamenei_shohada