🥀 #باید_شهیدانه_زیست
#شهادت یک واژه و راهِ تمام نشدنی است ...
و آنقدر دست یافتنی است که هرکس می تواند،
آرزویش را داشته باشد
و امیدش را هم به دل، که حتما به آن دست خواهد یافت ...
و اما...هر آرزویی ... بهایی دارد ...
بعضی ها با پول به آرزوهایشان می رسند
و ما با جان ...
و جان دادن، لایق شدن میخواهد
خالص و مخلص شدن میخواهد ...
سختی و درد کشیدن می خواهد!
و همه ی اینها ...
خلاصه می شود در شهیدانه زندگی کردن...
شهیدانه زندگی کنیم شهید می شویم...
🌸 شهدا این گونه زیستند...
🌸 و اینگونه #شهید شدند...
#پنجشنبه_و_یاد_شهدا_با_صلوات
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
13.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سیدی_که_با_پول_روضه_خوانی_زن
#فاحشه_ای_را_نجات_داد
⚫️ماجرای تکان دهنده برخوردسیدمهدی قوام با زن بدکاره درتهران
ـــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🌹بِسـمربـــــِّـ الشـُّـهـداءِوالصِّـدیقیــن🌹 #شهید_حسن_باقری 💐✍100 خاطره کوتاه از شهید قسمت :
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#شهید_حسن_باقری
💐✍100 خاطره کوتاه از شهید
قسمت: 16
86- گردان محاصره شده بود. تانك ها از روي بچه ها رد شدند. فقط هشتاد نفر برگشتند . عصباني عصباني بود. مي گفت « مگه نگفتن اون گرداني كه هشت كيلومتر پيشروي كرده ، سريع بگين بياد عقب؟ گفتيد اومده . چرا فرمانده لشكر و گردان اجتهاد مي كنن گردان بمونه ؟ عمليات تموم شد، يه كلمه به ما نگفتيد بابا اين گردان محاصره س . ما مي گيم ساعت نه و نيم اسم رمز رو مي گيم . نگو دو ساعت و نيم گذشته ،نيرو حركت نكرده ؛ شما هم لازم نمي بيني يه اطلاع بدي . چه قدر تا حالا گفتيم گزارش اشتباه برامون مسئله داره؟» چند لحظه اي هيچ كس حرفي نمي زد . همه ساكت بودند. گفت « از وقتي اين خبر رو شنيدم ، به خدا كمرم شكسته .»
ــــــــــــــ💠💠ــــــــــــ
87- عمليات رمضان تازه تمام شده بود. همه خسته بودند . حسن وسايلش را مي گشت ؛ دنبال چيزي بود . گفتم « چي مي خوايي؟» گفت « واكس . مي خوام كفشامو واكس بزنم، بايد بريم جلسه .»
ـــــــــــــــ💠💠ــــــــــــــ
88- سي چهل درصد نيروهاي تيپ شهيد شده بودند؛ بقيه هم مي خواستند برگردند. اين جوري همه بايد عوض مي شدند؛ چه ستاد، چه طرح و برنامه و چه مهندسي. حسن گفت« خب ، كي مي مونه تو تيپ ؟ اين طوري بايد هر سه ماه يك تيپ درست كنيم،كه فقط اسمش تيپه . بابا! جنگيدن موقتي نيست . بايد با جنگ اخت شد. جنگيدن براي سپاه واجب عيني صد در صده به تك تك شما هم احتياجه . كادر تيپ بايد ثابت باشه. غير از اين راه ديگه اي نيست.»
ـــــــــــــــ💠💠ـــــــــــــــ
89- رفته بوديم شناسايي . فاصله ي ما با نفربرهاي عراقي كمتر از صد متر بود. از بالاي خاكريز خط عراقي ها را نگاه مي كردم . هرچه مي ديدم، مي گفتم . يك دفعه حسن گفت « زود بيا پايين بريم » شصت هفتاد متر دور نشده بوديم كه يك خمپاره خورد همان جا .
ـــــــــــــ💠💠ـــــــــــــــ
90- بايد مي رفت تهران . فرمانده ها جلسه داشند. خانمش را بردند بيمارستان. هرچه گفتم« بمان، امروز پدر مي شي. شايد تو را خواستند.» گفت «خدايي كه بچه داده،خودش هم كاراش رو انجام مي ده.»
ـــــــــــــ💠💠ـــــــــــــ
91- طرف وقتي رسيد كه دفتر مخابرات بسته بود. حالش گرفته شد . با اخم و تخم نشست يك گوشه .
– چرا اينقدر ناراحتي. چي شده ؟
- اومدم تلفن بزنم. مي بيني كه بسته اس.
– خوب بيا بريم از دفتر فرماندهي تلفن كن.
– فرماندهت دعوا نكنه. برات مشكل دست مي شه ها.
– نه ، تو بيا . هيچي نمي گه . دوستيم باهم. مي گفت « مسئول تداركاتم. اگه نرم بچه ها كارشون لنگ مي مونه.»
- نگران نباش . مي رسونمت.
– تو چه كار مي كني اين جا ؟ اسمت چيه ؟
- باقر . راننده ي فرمانده ام . بچه ي ميدون خراسونم.
– اسم تو چيه ؟ بچه ي كجايي ؟ - مهدي. منم بچه ي هفده شهريورم.
– پس بچه محليم. كلي حرف زدند، خنديدند. وقتي مي خواست پياده بشه ، بهش گفت « اخوي ،دعا كن ما هم شهيد بشيم.»
ادامه دارد....
@khamenei_shohada
غلامرضا سال ۶۳ در جبهه غرب و عبدالرضا سال ۶۵ در جبهه جنوب مفقود شدند .
سال ۸۰ بود .
مادرم خیلی بی تابی میکرد . شب جمعه بر مزار شهدای گمنام با ناراحتی گفت :عبدالرضا، غلامرضا شما که بی وفا نبودید؟ چرا خودتان را نشان نمیدهید؟ حتی در گلزار شهدا هم جایی ندارم که بر سرش بنشینم و عقده دل بازگو کنم .
هفته بعد مادرم خوابشان را دید . هر دو در یک دسته زنجیر زنی که فریاد میزدند، ما بی وفا نیستیم .
چیزی نگذشت که کبوترانمان برگشتند . شاید برای آرامش دل مادر بود که سوم خرداد سال ۸۰ ؛اجساد هردو با هم کشف شد و در گلزار شهدا قطعه یک خیبر در کنار هم آرمیدند .
🌷 #شهید_غلامرضا_ذاکر_عباسعلی🌷
ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فتوڪلیپزیبا☝️
تمامی
#مردان
حاضر در
این کلیپ
در گرمای
بالای ۴۰ درجه ی
#مهران
در ۱۲ تیر ۱۳۶۵
زیر
آفتاب سوزان
به #شهادت
رسیدند.....
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
@khamenei_shohada
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
📖🕋📖🕋📖
🕋📖🕋📖
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی سوره توحید در کانال برگزار میشود
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️فرصت تا جمعه شب هفته آینده ، ۳۰ /۳ / ۱۳۹۹
❇️ به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده
📣لطفا تعداد توحید را که می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا آمار ثبت مجموعه یا ضامن آهو شود و جمع آن توسط متصدی آمار در حرم مطهر امام رضا( ع )ثبت شود
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد تلاوت سوره توحید در ختم دسته جمعی 👇👇
🆔 @ZZ3362
متن سوره توحید به همراه ترجمه فارسی ⬇️⬇️⬇️⬇️
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم🌸
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١﴾
اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾
لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾
وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤﴾
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
معنی :
1- بگو خداوند یکتاست
2- خدا بی نیاز است
3- نه زاییده و نه زاییده شده ( فرزند ندارد و فرزند کسی نیست)
4- هیچ کس همتای او نیست
#کرامات_شهدای_دفاع_مقدس
#سردار_شهید_رضا_چراغی
نیت_عاشقانه
روزي از «رضا» پرسيدم: تا به حال چند بار مجروح شده اي؟ تبسمي كرد و گفت: يازده بار! و اگر خدا بخواهد به نيت دوازده امام، در مرتبه ي دوازدهم شهيد مي شوم.»
او همان طور كه وعده داده بود، مدتي بعد در منطقه ي «شرهاني» به وسيله ي تركش خمپاره راه جاودانگي را در پيش گرفت.
راوي : همسر سردار شهيد «رضا چراغي» _ فرمانده ي لشگر محمد رسول الله (ص)
ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🔸«آیههای پرواز»؛ نثر ادبی فرزند شهید برای پدرش
🔹کتاب «آیههای پرواز» نوشته اکرم کیانی روایتگر سفر به سرزمین راهیان نور و نگاشتن نثری شیوا از احوال فرزندی تنها برای پدرشهیدش است که از سوی نشر شهیدکاظمی راهی بازار کتاب شد.
#معرفی_کتاب
ــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_دوازدهــم ✍اولش ترسیدم فکر کردم تنها زن اونجام.اما نب
💐🍃🌿🌸🍃
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_سیــزدهـم(الف)
✍فکر کردم با هم نامزدین انقدر جان فشانی واسه دختری که برادرش دانیاله و خودش تصمیم داره که همرزم داداشش بشه، زیادی زیاد نیست؟
عثمان اخم کرد.
اخمی مردانه:
- من دانیال نمیشناسم،اما سارا رو چرا و این ربطی به نامزدی نداره.
یادت رفته من یه مسلمونم؟
اسلام دینِ تماشا نیست.
رنگ نگاه صوفی پر از خشم و تمسخر شد:
- اسلام؟
کدوم اسلام؟
منم قبلا یه مسلمون زاده بودم،مثل تو ساده و بی اطلاع اما کجای کاری؟
اسلام اصیل ۱۴۰۰ سال قبل، اسلامِ دانیال و فرمانده هاشه !!!
تو چی میدونی از این دین؟؟؟؟
#اسلام از نظر #داعش یعنی خون و سربریدن ...!
صوفی راست میگفت.
اسلام چیزی جز وحشی گری و ترس نشانم نداد...
عثمان با لبخندی بی تفاوت، بدون حتی یک پلک زدن به چشمان صوفی زل زد:
- حماقت خودت، دانیال و بقیه دوستانت رو گردن اسلام ننداز😡
اسلام یعنی محمد(ص) که همسایه اش هر روز روده گوسفند رو سرش ریخت اما وقتی مریض شد،رفت به عیادتش☝️🏻
اسلام یعنی دخترایی که به جای زنده به گوری، الان روبه روی من نشستن☝️🏻
اسلام یعنی، #علی (ع) که تا وقتی همسایه اش گرسنه بود،روزشو باز نمیکرد☝️🏻
اسلام یعنی #حسن (ع) که غذاشو با #سگ گرسنه وسط بیابون تقسیم کرد☝️🏻
من #شیعه نیستم،اما اسلام و بهتر از رفقای داعشیت میشناسم.
تو مسلمونی بلد نیستی،مشکل از اسلامه؟
صوفی با خنده سری تکان داد:
- خیلی عقبی آقا! واسم قصه نگو
عوضی هایی مثه تو،واسه اسلام افسانه سرایی کردن
تبلیغات میدونی چیه؟ دقیقا همون چرندیاتی که از مهربونی #محمد و خداش تو گوش منو تو فرو کردن..
چند خط از این کتاب مثلا آسمونیتون بخون،خیلی چیزا دستت میاد
مخصوصا در مورد حقوق زنان
پدر من هم نوعی داعشی بود فقط اسمش فرق داشت مسلمونا همشون بد اخلاقن....
صوفی به سرعت از جایش بلند شد.
چقدر وحشت زدم کرد؛صدایِ جیغِ پایه ی صندلیش...
⏪ #ادامہ_دارد...
@khamenei_shohada
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃
1_5023816923939340292.m4a
5.97M
🎧 #کتاب_صوتی
« آن بیست و سه نفر »
قسمت سوم
ــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#شب_زیارتی_ارباب
شب جمعه ست دلم کرببلا میخواهد
درحرم حال مناجات و بکا میخواهد
شب جمعه ست دلم شوق پریدن دارد
بوسه بر پهنه ی ایوان طلا میخواهد
یا #امام_زمان ادرکنی
#اللهم_الرزقنا_کربلا❣
ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada