eitaa logo
خبرگزاری بسیج طرقبه شاندیز
942 دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
4.7هزار ویدیو
100 فایل
کانال پوشش خبری و رسانه‌ای برنامه‌ها و فعالیت‌های ناحیه مقاومت بسیج طرقبه شاندیز. راه ارتباطی Basij_TorShandiz ارتباط با ادمین @shaban_gh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 💯خاطرات شهدا در مورد انتخابات 📗📘📙(برگرفته از کتاب اثر انگشت) ╭─┅─🪴─┅─╮ به خبرگزاری بسیج طرقبه شاندیز بپیوندید https://eitaa.com/Basij_TorShandiz https://rubika.ir/Basij_TorShandiz ╰─┅─🪴─┅─╯
🌴🌹🥀🌷🥀🌹🌴 در عين صلابتی كه داشت، زماني كه پا به حرم مطهر مي‌گذاشت، واقعا با كمال خضوع و خشوع وارد می‌شد. همیشه برای كشيك از درب طلا می‌آمد . قبل از آن‌جا كنار درب طلا، روبه‌روی ضريح مطهر ايستاده بودم كه ایشان آمد . سلام و احوالپرسی كردم . گفت : اجازه می‌دهی آقای اسلام‌ فر بايستم؟ گفتم : اختيار داريد ، شما هر زمان كه تشريف بياوريد در خدمت هستيم . چوب‌پَر را به ايشان دادم و پست را تحويل گرفت . او اين كلام را به من گفت : شايد اين آخرين پستم باشد در اينجا . واقعا به ايشان الهام‌ شده بود و به اين رسيده بود كه اين سفر آخر است و اين زيارت كه الان آمده ، زيارت آخری است و اين آخرين خاطره من از اوست . راوی : حسين اسلام‌فر خادم حرم رضوی شادی روح و ╭─┅─🪴─┅─╮ به خبرگزاری بسیج طرقبه شاندیز بپیوندید https://eitaa.com/Basij_TorShandiz https://rubika.ir/Basij_TorShandiz ╰─┅─🪴─┅─╯
بهش گفتم : « توی راه ڪہ بر میگردی ، یہ خورده ڪاهو و سبزے بخر . » گفت : « من سرم خیلے شلوغہ ، مےترسم یادم بره . روی یہ تیڪہ ڪاغذ هر چے مےخواهے بنویس بهم بده . » همون موقع داشت جیبش رو خالے میڪرد . یہ دفترچہ یادداشت و یہ خودڪار در آورد گذاشت زمین ؛ برداشتمشون تا چیزهایے ڪہ مےخواستم ، براش بنویسم ، یڪ دفعہ بهم گفت : «ننویسےها ! » جا خوردم ، نگاش ڪہ ڪردم بہ نظرم عصبانے شده بود ! گفتم : « مگہ چے شده ؟!» گفت : « اون خودڪارے ڪہ دستتہ ، مال بیت المالہ .» گفتم : « من ڪہ نمےخوام ڪتاب باهاش بنویسم ! دو-سہ تا ڪلمہ ڪہ بیش تر نیست .» گفت : « نہ...!!» ╭─┅─🪴─┅─╮ به خبرگزاری بسیج طرقبه شاندیز بپیوندید https://eitaa.com/Basij_TorShandiz https://rubika.ir/Basij_TorShandiz ╰─┅─🪴─┅─╯