فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخی رسانهها از انفجار یک خودرو در تلآویو خبر دادند.
شدت انفجار زیاد بوده .
خبر از انطرف قطره ای میاید از این طرف مثل رودخانه و دریا میرود!
اگر انفجار در یکی از کشورهای مقاومت بود تا حالا تمام مشخصات خودرو و سرنشینان و حتی نوع بمب و مواد منفجره ای که به کار رفته و ... همه روی خبرگزاریها بود.
چقدر ما دهن لقیم!
#واحدرسانهبسیجوکانونمداحانشهرستاننیشابور
@BASIJMD
هدایت شده از نبرد ما ✍️ سید مسعود موسوی
9.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌جاسوس ناشناختهی کودتای ۲۸ مرداد
♦️ هفتاد سال پیش، کودتای آمریکا و انگلیس، برای سرنگونی مصدق، شکست خورد، و CIA آمادهی لغو عملیات بود، اما جاسوس ۲۸ سالهی انگلیسی، اصرار بر ادامهی عملیات داشت.
♦️نورمن دربیشایر، در ۱۷ سالگی خانه را ترک کرد و با شروع جنگ جهانی دوم، جذب ادارهی عملیات ویژهی ارتش شد، و در سال ۱۳۲۲، با مأموریت دور نگهداشتن آلمانها از میادین نفتی، به ایران آمد.
♦️ ۸ فرزند داربی شایر در تهران، بیروت، نیکوزیا و لندن بزرگ شدند. فرزند اولش میگفت: پدر عجیبی بود، او به فرانسه مسلط بود و توانایی صحبت به فارسی، عربی و آلمانی را داشت.
♦️او زمانی که در تهران بود، ماهی دو بار به دیدار شاه میرفت و توانست طوری در محافل ایران جا باز کند که برای سایر اعضای سفارت انگلیس ممکن نبود!
♦️ در سال ۱۳۳۲، دربی شایر، با وجود سن کم، به دلیل سالها حضورش در ایران و تسلطش به فارسی از سوی MI6 مسئول عملیات سرنگونی مصدق شد.
♦️ زمانی که در CIA از سرنگونی مصدق با کودتا، ناامید شدند، دربی شایر، با اوباش اجارهای، جریان را به نفع انگلیس تغییر داد، تا در ۲۸ مرداد، کودتا عملی شود...
#سواد_امنیتی #امنیت_ملّی #جاسوسی #رصد #کودتا #سرویس_اطلاعاتی #ضدجاسوسی #مقابله_با_نفوذ #امنیت #جنگ_اطلاعاتی
#نبرد_ما
⭕ @nabardema
داستانای واقعیِ این روزا
از بالای پشت بوم ، نِگام از قُلّه ی کوههایِ دوردست به پایین کشیده میشد و چند تا کوچه اونورتر، رو یه ساختمونِ شیک ، سُر میخورد
پرده هایِ قشنگ و چراغایِ روشن
پنجره هایِ بزرگ و سایه ی دو سه تا بچه ی شاد و شنگول که زیرِ نورِ چراغ ، با هم بازی میکردن و بالا پایین میپریدن
از ظاهرِ امر، معلوم بود که خونواده ی شادی دارَن تو اون خونه زندگی میکنن
و من هر وقت به اون خونه زُل میزدم خدا رو شکر میکردم و دعا میکردم که ای کاش ، همه ی بچه های دنیا تو خونه هاشون زیرِ سایه ی پدر مادراشون همینجوری شاد و سرزنده زندگی کنن
دقت کردین بعضی وقتا ذهنتون رو یه چیزی قُفل میکنه و با اینکه اهلِ سَرَک کشیدن تو کارِ دیگران نیستین ولی دوست دارین تَهِش و بدونین ؟
حسِّ من نسبت به اون خونه اینجوری بود !
بدونِ اینکه بفهمم چرا دلم میخواست راجع به اون خونه بیشتر بدونم
روزا میگذشت و احساسِ من نسبت به آدمایِ اون خونه ، احساسِ خوشبختیِ عمیقی بود
خورشید خانم مثلِ همیشه و بدونِ ذرّه ای اِهمال کاری داشت به وظیفه ش عمل میکرد و من کنارِخیابون ، منتظرِ ماشین بودم
صدای ترمزِ ماشینِ جلو پام ، سَرم و از تو گوشی درآورد
داشت دیرم میشد ، بلافاصله دستم و بردم درِ عقبِ ماشین و باز کنم ، نِگام به باندِ بزرگی افتاد که رو صندلیِ عقبِ ماشین بود و صدایِ آهنگِ اونورِ آبی که گوشایِ راننده رو نوازش میداد
در و بستم و گفتم ؛ ممنون سوار نمیشم
راننده که متوجه شده بود برا چی نمیخوام سوار شَم گفت ؛
بفرمایین مثلِ آبجیمین اگه برا ضبطِ خاموشش میکنم
گفتم ؛ صدالبته شمام مثلِ داداشِ بنده هستین ولی یکی از آشناها رو دیدم باهاش کار دارم باید ببینمش
و انگار که واقعاً یکی از آشناها رو دیده باشم با عجله به سمتش حرکت کردم!
خدا من و ببخشه
مجبور شدم دروغ بگم !
فکر کنم فهمیده بود الکی میگم
آخه تا سرِ چهارراه ، پشتِ چراغ قرمز
از آینه ی ماشین نگاه میکرد ببینه راست میگم یا نه!
مجبور شدم تا آخرِ فیلم و بازی کنم
با سرعت پیچیدم تو خیابونِ کناری
اینقد تمیز بازی کردم که خودمم داشت باورم میشد که یکی از آشناها رو دیدم و دارم تو خیابون دنبالش میرم تا بِهِش برسم!
خلاصه سَرِ این فیلم بازی کردن
هم، رام دور شد و هم داشت دیرم میشد
بعدِ چند دقیقه ای دوباره برگشتم به خیابون اصلی و خدا خدا میکردم که سریع یه ماشین پیداشِه
بعدِ نذرِ صلوات ، بالاخره یه ماشین از راه رسید
هنوز حرفی نزده بودم که راننده گفت ؛
تا فلکه ی بعدی بیشتر نمیرم خانوم
گفتم ؛ ممنون ، همینم غنیمته، دیرم شده
به فلکه رسید ، فلکه رو رَد کرد
گفتم پیاده میشم آقا
گفت؛ هوا گرمه ، ماشینم دیر گیر میاد
گرچه رام دور میشه ولی شما رو تا مسیرتون میرسونم
با زبون و قلبم ازش تشکر کردم
کرایه رو بهش دادم ، گفت ؛ کرایه نمیگیرم
گفتم؛ زحمت کشیدین
گفت؛ تا حالا خیلی بیشتر از کرایه م گرفتم !
فقط خانوم یه خواسته ای اَزتون دارم
با تعجّب و تردید گفتم ؛ بفرمایید
گفت ؛ ..
✍ ادامه دارد..
هدایت شده از نبرد ما ✍️ سید مسعود موسوی
🔴 اعلام جرم دادستانی اسرائیل علیه یک صهیونیست به اتهام ارتباط با مامور ایران
🔺دفتر دادستانی رژیم اسرائیل امروز دوشنبه علیه یک صهیونیست، به اتهام ارتباط با مامور جمهوری اسلامی و دریافت ارز دیجیتال از او در ازای همکاری، اعلام جرم کرد.
🔺بر اساس کیفرخواست صادره، اِدِن داباس چندین پروفایل در تلگرام داشته و مامور ایران از طریق تلگرام با او در تماس بوده است.
💠 این موارد و موارد مشابه که از زبان رسانه های دشمن بیان می شود، همه نشان از توانمندی و قدرت اطلاعاتی بالای جمهوری اسلامی ایران است که باعث ایجاد ترس و وحشت و احساس ناامنی و بی اعتمادی در اسرائیل و کشورهای متخاصم می شود.
#سواد_امنیتی #قدرت_اطلاعاتی #وزارت_اطلاعات #سازمان_اطلاعات_سپاه #جنگ_اطلاعاتی #رصد
#اطلاعات_برون_مرزی #ایران_قوی 🇮🇷
#نبرد_ما
⭕ @nabardema
هدایت شده از نبرد ما ✍️ سید مسعود موسوی
♦️وزیر پیشنهادی اطلاعات در جلسه کمیسیون امنیت ملّی و سیاست خارجی مجلس:
با ۵۳ #سرویس_اطلاعاتی خارجی در تقابل هستیم./ کشف ۳۰ بمب آماده انفجار بعد از شهادت آیت الله رئیسی
🔺مشروح نکات مهم مطرح شده توسط حجتالاسلام خطیب در پست بعدی
#سواد_امنیتی #امنیت_ملّی #وزارت_اطلاعات #جنگ_اطلاعاتی #مقابله_با_خرابکاری #رصد
#نبرد_ما
⭕ @nabardema
بعدِ نذرِ صلوات ، بالاخره یه ماشین از راه رسید
هنوز حرفی نزده بودم که راننده گفت ؛
تا فلکه ی بعدی بیشتر نمیرم خانوم
گفتم ؛ ممنون ، همینم غنیمته، دیرم شده
به فلکه رسید ، فلکه رو رَد کرد
گفتم پیاده میشم آقا
گفت؛ هوا گرمه ، ماشینم دیر گیر میاد
گرچه رام دور میشه ولی شما رو تا مسیرتون میرسونم
با زبون و قلبم ازش تشکر کردم
کرایه رو بهش دادم ، گفت ؛ کرایه نمیگیرم
گفتم؛ زحمت کشیدین
گفت؛ تا حالا خیلی بیشتر از کرایه م گرفتم !
فقط خانوم یه خواسته ای اَزتون دارم
با تعجّب و تردید گفتم ؛ بفرمایید
گفت ؛ ..
✍ ادامه دارد..