eitaa logo
بسیج و کانون مداحان نیشابور
851 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
70 فایل
کانال رسمی بسیج و کانون مداحان نیشابور
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴تقدیم به روح شهید و همراهان ایشان خوش‌بخت کسی که با ولایت باشد چون شمع، چراغِ راه وحدت باشد خوش‌بخت کسی که بعد عمری خدمت پایان مسیر او شهادت باشد ✍ او رفت و به سرمنزل مقصود رسید او رفت و به آنچه لایقش بود، رسید هر کس وسط راه بماند، مانده‌ست... آن مرد که یک لحظه نیاسود، رسید ✍ با معجزه‌ای، به درد پایان بدهیم مردانه به کار عشق، سامان بدهیم پروانه‌شدن مسیر آسانی نیست باید که به رسم عاشقان "جان" بدهیم ✍ بر جانِ عطشناکِ بشر، باران است سرسبزترین مرحله‌ی عرفان است ای کاش در آغوش بگیرد ما را هرچند«شهادت هنرِ مردان است» ✍ رفتی و به دل شبیه یک آه شدی رفتی و به ما چراغ این راه شدی مصداق "رِجالٌ صَدَقوا" گردیدی رفتی و مهاجر الی الله شدی ✍ ما منتظریم از آسمان برگردی در سبزترین بهارمان برگردی وقتش که رسید در کنار سردار با دولت صاحب‌الزمان برگردی ✍ بر صورت باغ تا شقایق خندید غم اشک شد و از آسمان باز چکید در سینه‌ی ملت شهادت، ایران یکبار دگر داغ رجایی جوشید ✍ یک عمر شریف و با صلابت بودی دلداده و عاشق ولایت بودی آخر به مراد دل رسیدی سید آنقدر که تشنه‌ی شهادت بودی ✍ ای اشک! روان شو! خبر از یار نیامد مرهم به دلِ غم‌زده، این‌بار نیامد گفتند که ایران حرمِ آلِ رسول است ای اهلِ حرم! میر و علمدار نیامد @BASIJMD
🔸مفاخرۀ مهر و ماه🔸 در روايات ناب معصومين در احادیث نغز اهل ولا شرح نورانی مفاخره‌ای‌ست آیه آیه تمام نور هدی روزی از روزها که در صحرا فاطمه با علی سخن می‌گفت از کرامات خالق یکتا از عنایات ذوالمنن می‌گفت ناگهان حین خوردن خرما چید مولا رطب ز باغ جنان نور حق جاری از لبانش شد با گل خنده گفت: فاطمه جان! هیچ دانی مرا نبی خدا دوست دارد چو جان شیرینش بی‌گمان او نمی‌دهد ترجیح هیچ‌کس را به یار دیرینش گفت زهرا: نمی‌شود هرگز که تو باشی عزیزتر از من میوۀ قلب او منم زهرا کی به جز فاطمه‌ست پارۀ تن؟ هر دو رفتند با لبی خندان نزد خورشید عشق، پیغمبر گفت زهرا: پدر بگو امروز من گرامی‌ترم و یا حیدر؟ گفت پیغمبر امین با او: تو و حیدر که روح و جان منید همۀ هستی‌ام شما هستید که شما نور دیدگان منید دوست دارم تو را حبیبۀ حق بیشتر از همه در این دنیا نزدم اما علی عزیزتر است از تمام جهان و ما فیها گفت مولا به فاطمه: بنگر که گذشته شکوه من از حد مادرم کیست؟ سورۀ تقوا مادرم فاطمه‌ست، ‌بنت اسد گفت زهرا به همسرش حیدر: مادر من خدیجۀ کبراست آن‌که در جانفشانی و ایثار بی‌بدل، بی‌نظیر، بی‌همتاست گفت مولا علی: انا بن صفا حیدرم! افتخار پرچم دین خانۀ کعبه زادگاه من است خادمم کیست؟ جبرئیل امین گفت زهرا: منم ملیکۀ عرش سورۀ رحمت خدای کریم دختر خَاتَمُ النَّبِیینَم آن‌که دارد همیشه خلق عظیم گفت مولا: که بوده پرچم دین دم به دم روی شانه‌های علی «وَ أنَا الضَّارِبُ عَلَى التَّنزِیل» چه کسی می‌رسد به پای علی؟... شیرمرد جدال باطل و حق قهرمان شجاع مکه منم تیغ من تیغ عدل و انصاف است سرور اوصیا، ابالحسنم گفت زهرا: که در شب معراج پدرم رفت سوی عرش خدا نسبت قرب او و حضرت حق «قابَ قَوسین» بود «اَو اَدنی» منم آن بانویی که بسته شده عقد من در حضور رب جلیل خادمانم ملائک جنت هم‌کلامم فرشتۀ راحیل... گفت مولا: منم همان حیدر که به اصحاب کهف گفته سخن بهترین بندۀ خدا علی‌ام از نبی‌ام من و نبی‌ست ز من روز محشر ولایتم، میزان مرتضایم، قسیم جنت و نار بر مدار دو چشم من گردد آسمان و زمین و لیل و نهار... نامم از نام حق گرفته شده ربّ من «عالی» است و من «علی»‌ام سرّ آیات حاء و میم کتاب آیه آیه حقیقت جلی‌ام گفت زهرا: منم که روز ازل سورۀ رحمت آفریده شدم بانوی بهترین زنان جهان من همانم که برگزیده شدم هل أتی، کوثر و مباهله‌ام طاء‌ و سین کتاب ربّ ودود آیه در آیه حسن و روشنی‌ام آفتاب بهشت صبح وجود ربّ من «فاطر السماوات» است نامم از نام اوست «فاطمه»‌ام من پناه تمام اهل جهان در صف حشر و روز واهمه‌ام... مرتضی گفت: بر روی آدم باب توبه به لطف من وا شد فاطمه گفت: از تفضل من زیر برگ نجاتش امضا شد گفت مولا: منم سفینۀ نوح کشتی‌ام کشتی نجات بشر گفت زهرا: منم صراط نجات رهروان من‌اند اهل نظر گفت مولا: که سورۀ طورم گفت زهرا: کتاب مسطورم مرتضی گفت: مصحف نورم فاطمه گفت: بیت معمورم... گفت حیدر: منم چو جان نبی گفت کوثر: منم چو روح رسول گفت مولا: منم صحیفۀ حق گفت زهرا: منم حبیبه، بتول مرتضی گفت: رستگاری خلق بسته بر رشتۀ ولای من است فاطمه گفت: روشنای بهشت جلوۀ نور ربنای من است گفت پیغمبر خدا: زهرا! بوسه زن بر سر علی و ببین که هزاران ملک به یاری او آمدند از بهشت و عرش برین فاطمه رو به سوی حیدر کرد گفت: عشقت همه وجود من است همۀ هستی‌ام فدای تو باد که ولای تو تار و پود من است ولی‌الله رو به فاطمه گفت: عشق تو در گل و سرشت من است تویی امید و آرزوی دلم با تو این زندگی بهشت من است با حدیث مفاخره دل ما شد پر از نور ایزد ازلی متبرک به نام فاطمه شد لحظه لحظه به یُمن نام علی... ✍
شهید او رفت و به سرمنزل مقصود رسید او رفت و به آنچه لایقش بود، رسید هر کس وسط راه بماند، مانده‌ست... آن مرد که یک لحظه نیاسود، رسید ✍
این روزها که می‌گذرد، غرق حسرتم مثل قنوت‌های بدون اجابتم! بسته‌ست چشم‌های مرا غفلت گناه تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم! یک گام هم به سوی شما برنداشتم ای مرحبا به این همه عرض ارادتم! خالی‌ست دست من، به چه رویی بخوانمت؟ دل خوش کنم به چه؟ به گناهم؟ به طاعتم؟ من هر چه دارم از تو، از این دوستیِ توست خیری ندیده‌ای تو ولی از رفاقتم بگذر ز رو سیاهی من، أیها العزیز! حالا که سویت آمده‌ام غرق حاجتم بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم با گوشه‌چشم خود بِرَهان از اسارتم آن روز می‌رسد که فدایی تو شوم؟ من بی‌قرار لحظۀ ناب شهادتم ✍
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ پای علمت هر قدمی خون شهیدی‌ست خون شهدا آبروی عصر و زمانه‌ست
یاور مظلوم‌ها هر کسی باشد صدای حق، صدای فاطمه‌ست آیه «ثُمَّ اسْتَقامُوا» ماجرای فاطمه‌ست هر طرف مانده‌ست مظلومی میان شعله‌ها ای مسلمان! - هان به پا خیز! - این ندای فاطمه‌ست تا همیشه «مثل زهرا پای حق می‌ایستیم» هر کسی شد یار حق، یارش خدای فاطمه‌ست وقت پیکار است با خصم خدا و خصم خلق کشتن مرحب به شوق مرحبای فاطمه‌ست گوش کن از غزه و لبنان و صنعا بشنوی این طنین انقلاب بچه‌های فاطمه‌ست راه قدس از خاک پاک کربلا خواهد گذشت کربلا آیینۀ عزم و وفای فاطمه‌ست «مادرم مظلومه بود و یاور مظلوم‌ها» اولین مظلوم عالم مرتضای فاطمه‌ست دست مولا بسته شد با ریسمان فتنه‌ها ناجی اُمَّت ید مشکل‌گشای فاطمه‌ست شد طواف فاطمه در کوچه‌ها دور علی بیت زهرا مروه و مسجد صفای فاطمه‌ست شد علمدار علی، زهرای هجده ساله‌اش محسن شش‌ماهه پشت در فدای فاطمه‌ست فاطمه عزم سفر دارد از این خاک غریب آرزوی مرتضی اما شِفای فاطمه‌ست کاشف الکرب علی لبخند زهرا بود و بس بعد از این بیت علی، ماتم‌سرای فاطمه‌ست ✍🏻 🏷 | |
با این‌همه دِين، یا قَدیمَ الاحسان! با اشک دو عِین، یا قَدیمَ الاحسان! ما آمده‌ایم تا ببخشی ما را امشب به «حُسین»، یا قَدیمَ الاحسان!
آیه آیه همه‌جا عطر جنان می‌آید وقتی از حُسن تو صحبت به میان می‌آید جبرئیلی که به آیات خدا مأنوس است بشنود مدح تو را، با هیجان می آید می‌رسی مثل مسيحا و به جسم کعبه با نفس‌های الهی تو جان می‌آید بس که در هر نفست جاذبه‌ی توحیدی‌ست ریگ هم در کف دستت به زبان می‌آید هر چه بت بود به صورت روی خاک افتاده‌‌ست قبله‌ی عزت و ايمان به جهان می‌آيد.. با قدوم تو برای همه‌ی اهل زمين از سماوات خدا برگ امان می‌آيد نور توحيدی تو در همه‌جا پيچيده‌ست از فراسوی جهان عطر اذان می‌آيد عرشِ معراج سماوات شده محرابت ملکوتی‌ست در این جلوه‌ی عالم‌تابت خاک از برکت تو مسجد رحمانی شد نور توحید به قلب بشر ارزانی شد خواست حق، جلوه کند روشنی توحیدش قلب پر مهر تو از روز ازل بانی شد ذکر لب‌های تو سرلوحه‌ی تسبیحات است عرش با نور نگاه تو چراغانی شد قول و افعال و صفاتت همه نور محض‌اند نورت آئينه‌ی آئين مسلمانی شد به سراپرده‌ی اعجاز و بقا ره یابد هر که در مذهب دلدادگی‌ات فانی شد خواستم در خور حُسن تو کلامی گویم شعر من عاقبتش حسرت و حیرانی شد اي که مبهوت تو و وصف خطی از حُسنت طبع صد مولوی و حافظ و خاقانی شد «از ازل پرتو حُسنت ز تجلي دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد» جنتی از همه‌ی عرش، فراتر داری تو که در مصحف خود سوره‌ی کوثر داري دیدن فاطمه‌ات دیدن وجه الله است چه نیازی‌ست که تا عرش قدم بر داری جذبه‌ی چشم تو تسخیر کند عالَم را در قد و قامت خود جلوه‌ی محشر داری عالم از هيبت تو، شوکت تو سرشارست اسداللهی چون حضرت حيدر داری حَسنين‌اند روی دوش تو همچون خورشید جلوه‌ی نورٌ علي نور، مکرر داری اهل بیت تو همه فاتح دل‌ها هستند روشني‌بخش جهان، قبله‌ی دنيا هستند اي که در هر دو سرا، صبح سعادت با توست رحمت عالمي و نور هدايت با توست چشم امید همه خلق و شکوه کرمت پدر امتی و اذن شفاعت با توست با تو بودن که فقط صرف مسلمانی نيست آنکه دارد به دلش نور ولايت، با توست بی ولای علی اين طايفه سرگردانند دشمني با وصی‌ات، عين عداوت با توست بايد از باب ولای علی آيد هر کس در هوای تو و در حسرت جنت با توست ساليانی‌ست دلم شوق زيارت دارد يک نگاه تو مرا بس، که اجابت با توست کاش می‌شد سحری طوف مدينه آنگاه نجف و کرب و بلا و حرم ثارالله ✍
شب جمعه کنار شش‌گوشه دل من حالت عجیبی داشت می‌شنیدم صدای قلبم را چشم من حس بی‌شکیبی داشت حرمش از ملائکه پر بود انبیا در طواف شش‌گوشه و ثواب هزار حج را داشت به خدا هر طواف شش‌گوشه شب جمعه ضریح اطهر او غرق نور حضور فاطمه بود به خودم آمدم و فهمیدم بر لبم این نوا و زمزمه بود: «شب‌های جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا گردد به دور خیمه‌ها گوید حسین من چه شد نور دو عین من چه شد...» سمت پایین پا که می‌رفتم ناگهان چشم‌های من تر شد آنقدر اشک ریخت تا آخر روضه‌خوان علی اکبر شد یک به یک گفت روضه‌ها را تا پای شش‌گوشه از نفس افتاد آه گویا کنار پیکر او حضرت عشق ناله سر می‌داد: «جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید...» از نگاه پر از تلاطم من زمزم عشق و اشک جاری شد آه از خیمه تا کنار فرات عطش و داغ مشک جاری شد خنکای شریعه هم می‌خواند دم به دم از غریبی سقا هم‌نفس با صدای موج فرات مادری دم گرفته بود آنجا: «سقای دشت کربلا اباالفضل دستش شده از تن جدا اباالفضل...» آن طرف‌تر نگاه می‌کردم شِکوِه و اشک، ناله و گله را می‌شنیدم کنار غربت تلّ دم به دم ضجه‌های سلسله را ناگهان در حوالی گودال محفل گریه‌های زینب شد زینب آمد کنار شش‌گوشه کربلا کربلای زینب شد رفت قلبم کنار بالا سر آه انگار سر به پیکر نیست همهٔ کائنات می‌لرزند گوش کن این صدای خواهر نیست؟ «این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست...» بانگ ندبه مرا به خود آورد صبح جمعه رسیده بود از راه دل من داشت «العجل» می‌خواند در کنار ضریح ثارالله ✍
مولا یا امام رضا(ع).mp3
زمان: حجم: 2.72M
علیه‌السلام فرمودند: رأيتُ أبي عليه‌السلام في المَنامِ فقالَ: يا بُنَيَّ، إذا كُنتَ في شِدّةٍ فأكْثِرْ أنْ تقولَ: «يا رئوفُ يا رحيمُ». پدرم را در خواب ديدم فرمود: پسرم! هرگاه در سختى و گرفتارى بودى جمله «يا رئوفُ يا رحيم» را فراوان بگو. 📗 مهج الدعوات، ص۳۹۷ 🔹يا رئوف🔹 اگه به سختی دچار شدی اگه بی صبر و قرار شدی اگه غمی تو دلت نشست اگه یه وقتی دلت شکست اینو گفته آقام از قدیم که باشه چراغ زندگیم تا نفس داری صدا بزن بگو یا رئوفُ یا رحیم «يا رئوفُ یا رحیم» رئوف، هیچ وقتی ما رو دست خالی رد نکرده رئوف، هیچ کسی رو با خسته‌حالی رد نکرده «مولا یا امام رضا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شده پر از غم نگاه من شده حریمت پناه من دلم شکسته آقای من خبر داری از دعای من خونهٔ امیده این حریم نمی‌ذاری نا امید بشیم صدای تپش قلبمون شده یا رئوفُ یا رحیم «یا رئوفُ یا رحیم» آقا، من اومدم با دست خالی برنگردم آقا، نگاه مهربونته دوای دردم «مولا یا امام رضا» شاعر و نغمه‌پرداز:
نبرد آخر جنگ ما آغاز شد، روز نبرد آخر است آی صهیون حرامی! وقت فتح خیبر است گور خود را کنده‌ای بنشین و میدان را ببین می‌رسد سجیل‌ها از راه و صبح محشر است گوش کن تا بشنوی فریادهای فتح را گوش کن! هرچند می‌دانم که گوش تو کر است! نالۀ مظلوم را یک عمر نشنیدی، دریغ پیک مرگت را ببین اکنون که در پشت در است ذوالفقار است این که می‌آید برای انتقام این خروش خون اولاد شهید حیدر است مرگ در بستر برای ما همیشه ننگ بود پس شهادت آخرین اوراق سرخ دفتر است ✍🏻 🏷 👊🇮🇷👊🇮🇷👊🇮🇷👊 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅عدد 🌹 🌹