eitaa logo
بسیج ولایت
2.9هزار دنبال‌کننده
115.9هزار عکس
70.1هزار ویدیو
441 فایل
کانال تحلیل سیاسی بسیج ولایت ️ امام خامنه ای:من در جمع شما #پاسداران حقیقتاً بوی #بهشت را استشمام میکنم و خدای متعال شاهد است وقتی شما را می بینم احساس میکنم یکی از اهل بهشت را می بینم!
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال کمیل 🇮🇷
سلام بر آنانی که شبیه ترین ها بودند به مـــــولایشان حسین (ع) ... گاهی #بی_سر ... #بی_دست ... اربا"اربا ... سلام بر #شهدا #سلام_بر_حسین...
khamenei_irسلام-mc.mp3
زمان: حجم: 1.01M
اَلسّلام عَلَیکَ یا اَبا‌عَبدالله امروز را با سلام بر #ارباب_بی‌کفن شروع می‌کنیم با صدای رهبر معظم انقلاب #محرم #سلام_بر_حسین ‌ ❇️ @Basijvelayat1
امام صادق(ع) : ✅هرکس در ایام عزای جد ما حسین(ع)، بر سر در خانه ی خود پرچم مشکی نصب نماید ، مادرم حضرت زهرا(س) هر روز او و اهل خانه را دعا میکند. #سلام_بر_حسین ✋ #سلام_بر_محرم ❇️ @Basijvelayat1
Khamenei.irبی‌خواص؛شبث‌بن‌ربعی.mp3
زمان: حجم: 2.31M
بی‌خواص شبث بن ربعی 🔹خواص چه‌جوری شدند در این پنجاه سال که کار به اینجا رسید؟ #محرم #سلام_بر_حسین #بی‌خواص_شبث‌بن_ربعی ‌ 🏴‌ @Basijvelayat1
khamenei_ir13630720_2595-mc.mp3
زمان: حجم: 3.05M
گفتگوی امام حسین علیه‌السلام و عمر سعد در شب عاشورا به روایت رهبر انقلاب #محرم #سلام_بر_حسین #گفتگوی_امام‌حسین_علیه‌السلام_با_عمرسعد ‌ 🏴‌ @Basijvelayat1
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 زیبای «پیام اربعین» 🔻صحبت‌های مهمی درباره نقش ما در انتقال پیام اربعین حسینی از: 👤 رهبر انقلاب 👤 حجت‌الاسلام 👤 استاد محمد 👤 استاد ▪️مراسمی که تمام نقشه‌های دشمنان را نقش برآب کرد. ▪️حالا که شرایط برای حضورمان در این مراسم و فستیوال بزرگ مهیا نیست، در فضای مجازی پیام اربعین را به گوش جهانیان می‌رسانیم. ╭┅───🇮🇷✊🇮🇷┅╮ https://eitaa.com/Basijvelayat1 ╰┅──────┅
3.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📎هرکس به طریقی ... 🏴پویش جهانی « سلام بر حسین » هرکس به طریقی به تو می پیوندد 📎عکس و فیلمتون رو به این آیدی بدید: @salam_bar_hussain_ad 🔶کانال محتوا ها برگزیده پویش: 🌐 @salam_bar_hussain ╭┅───🇮🇷✊🇮🇷┅╮ https://eitaa.com/Basijvelayat1 ╰┅──────┅
❇️کشتی اش دارد نزدیک می شود.... ✍بچّه که بودیم رسیدن محرم را مادر به ما خبر می داد. 💫بسم الله💫 می گفت و لباس سیاهش را تن می کرد؛یادم نمی رود که هر بار برای دو ماه محرم وصفرش از خدا سلامتی می خواست؛ پارچه ی سیاهی را می بست به چوب پرچم و می داد پسرها آویزانش کنند به در حیاط مان. خاطرات محرّم های بچّگی ام گره خورده با شب های روضه؛ وسط تاریکی کوچه ها بی ترس از سیاهی قایم می شدیم که یکی با جیغ و داد پیدایمان کند.اصلا تاریکی اش پر از هیجان بود. همینکه از کوچه رد می شدند و می رفتند وصدای نوحه خودش را می رساند تا پس کوچه های قایم باشک ما دلمان قرص بود که طوری مان نمی شود.در محل مان خانه ای بود با دروازه ای قدیمی.در چوبی اش را که باز می کردیم راهرویی تاریک ولی بزرگ با طاق بلند گلی داشت.درونی دروازه یک‌ سکو با پله ای بلند داشت که تاریکی و آن همه فضای خالی جان می داد برای بازی. از روضه و سینه زنی فقط صدای مبهم اش یادم مانده؛همان که حواسم بود قطع نشود تا در تاریکی کوچه جانمانم. مزه ی آن بدو بدوها زیر زبانم می ماند تا سال بعد که دوباره از بلندگوی مسجدِ محل صدای روضه بلند شود. نوجوانی که از راه رسید وقت آمدن ماه عزا ناخودآگاه دلم سینه زنی می خواست.تمام بساط عزاداری مان در خانه یک ضبط صوت قرمز بود که صد بار جلو و عقبش می کردم تا "یاران چه غریبانه " را تکرار کند.نوجوانی فصل لذت بردن از تکرارهاست.هر قدر "بنشین تا به تو گویم زینب" را می شنیدم دلزده نمی شدم.یادم نمی آید کسی گفته باشد محرم شده باید روضه بشنوی ؛ همان ناخودآگاهی که آنقدرها هم ناآگاه نیست آرام در گوش دلم نجوا می کرد: بوی محرّم است؛غریبی از پس قرن ها صدایت می زند.جوابش نمی دهی؟ ⬅️میان ما و آن رستاخیزی که هر سال به پا می شود نسبتی است انگار. "پیوندی با غم" که گِل وجودمان را با آن سرشته اند.آن کودکی شیرین که لابه لای روضه ها می دوید داشت مایه اش را برای روزگار نوجواتی جمع می کرد.آن شور که از آسمان می وزید بی آن که بدانیم در تاریکی قایم باشک بازی ها حل می شد و به ریه های مان می رسید.نوجوانی و آن کشش های ناخودآگاه،فراخوان پیوستن به کاروان خوشبختی بود.ما که نه ،ولی دل مان می شنید و بادبان کشتی نجات را می دید؛همان که در امتداد جریان احیاگری از پس قرن ها خودش رسانده بود و به دنیای مان نزدیک می شد.بوی محرّم می آمد؛ همان وقت که صدای تلاطم دریای دنیا بلند شده بود. از آن هوایی که لای شب و روز محرم پخش بود و ریه های بچگی مان ذخیره اش کرد هنوز هم مولکول هایی مانده؛ تقلای مویرگ های ریه هایت را حس می کنی؟دل تنگ دستی اند تا به یاد غریبی به سینه بخورد ؛تشنه ی خونی ابدی اند که در نازکی شان دمیده شود. انگار یکی صدا می زند : برخیز که باز رستاخیز جان ها به پا می شود، خوشبختی نزدیک است، کشتی حسین علیه السلام است که نزدیک می شود. ╭━━⊰• 🇮🇷✊🇮🇷 •⊱━━╮   https://eitaa.com/Basijvelayat1 ╰━━━━━━━━━━╯
7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حقیقتا خیلی زیبا بود👌🏻👏🏻👏🏻👏🏻 اگر امثال فائزه هاشمی و زالومه و مصی، این فیلم رو ببینند قطعا آتیش میگیرن!!👌🏻 دهه نودی‌ها: امام حسین (علیه‌السلام) را با هیچی عوض نمی‌کنم. ╭━━⊰• 🇮🇷✊🇮🇷 •⊱━━╮   https://eitaa.com/Basijvelayat1 ╰━━━━━━━━━━╯
▪️کم کم غروب واقعه از راه می‌رسید ▪️یک زن میان دشت، سراسیمه می‌دوید ▪️این خیمه‌ها نبود که آتش گرفته‌بود ▪️آتش میان سینه‌ی او شعله می‌کشید ▪️راهی نمانده بود برایش به غیر صبر ▪️باید دل از عزیز سفر کرده می‌بُرید😭
9.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️سه ساعتی از روز که هیچ کسی طاقت دیدن آن را ندارد😭
♨️به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.» سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک، همه بودن سروران را سر زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم " أم وهب" را، به پاره تن گفت برو به معرکه با سر ولی میا با سر خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت: به پیشگاه تو آورده ام خدایا سر! میان خاک، کلام خدا مقطعه شد میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ي اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر و جنگ تن به تنِ آفتاب و پیکر او ادامه داشت ، ادامه، سه روز ، اما سر، جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است جدا شده است و نیفتاده است از پا سر صدای آیه کهف و رقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟ به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر حمیدرضا برقعی