هدایت شده از Khamenei.ir
فک کن بری #سوریه......
به همه بگی فردا #میرم پیش بی بی......
بری تو #صحن.......
پرچم یا #عباس............
سربند کلنا #عباسک یا زینب.......
بری تو #حرم رو به روی ضریح.... ..
#دست تو بزاری رو #قلبت با زبون بی زبونی بگی..
خانوم جات اینجاست اونجا #چیکار میکنین...
بگی خانوم اجازه #میدین برم دفاع کنم از #حرمتون......
بعد............
یه #پلاک..............
یه #لباس #ارتشی................
یه #کلاشینکف...............
یه #کلت................
یه #کلش............
یه #بیابون...............
بیابون ن #بهشت...............
پشتت يه #گنبد...........
انگار #خانوم داره نگات میکنه......
خانوم #نگات میکنه...........
حس میکنی #کنارته...............
بهت :افتخار میکنه بهت #لبخند میزنه......
یه نگاه به #پشت سرت به پرچم یا #عباس میندازی
میگی #ارباب تا اسم شما رو گنبد هست.......
مگه کسی #میتونه به #حرم چپ نگاه کنه..
خم شی بند پوتینتو سفت میکنی....
#سربندتو #سفت میکنی...
#کلشتو سفت #میچسبی...
#کلشتو میگیری میگی یا عباس.......
بعد از اینکه چندتا #داعشی حرومی رو به #هلاکت رسوندی
ببینی یه #ضربه خورده به قلبت...........
#قلبت شروع میکنه به سوختن.....
از خون دستت میفهمی #مجروح شدی....
میگی بی بی ببخشید شرمندم......
#دیگه توان ندارم........
دوستات جمع شن دورت #نفسات به شمارش میوفته
چشمات تار ميبینه..........
بی بی بیاد بالا سرت برا #شفاعت........
خون زیادی ازت رفته....... .
دوستات پاهاتو بلند کنن تا خون به #مغزت برسه...
اما ميگی پاهامو بذارین #زمین سرمو بلند کنین...
بی بی اومده میخوام بهش #سلام بدم......
چند دقیقه بعد چشماتو ببندی.......
چند روز بعد به #خانوادت خبر بدن شهید شدی.......
عجب رویایی.......
اللهم الرزقنا شهاده فی سبیلک بحق بی بی زینب
@NHSIRAN
فقط یک آرزو دارم....!!!
گفت:
«توی دنیا بعد از شهادت فقط یک #آرزو دارم: اونم اینکه تیر بخوره به #گلوم»
#تعجب کردیم
بعد گفت:
«یک صحنه از #عاشورا همیشه قلبمو آتیش می زنه؛ بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر»
والفجر یک بود که #مجروح شد. یک تیر تو آخرین حد بردنش خورده بود به گلوش.
وقتی می بردنش عقب، داشت از گلوش #خون می آمد.
می گفت: آرزوی دیگه ای ندارم مگر #شهادت.
#شهید_برونسی
#شما_هم_به_بسیج_ولایت_بپیوندید
╭┅───🇮🇷✊🇮🇷┅╮
@Basijvelayat1
╰┅──────┅
سردار نوعی اقدم: من فرمانده و قهرمان! جنگ قره باغ هستم/علی اف دروغ می گوید که می خواهد قره باغ را آزاد کند.
علی اف بیاید تهران، از رهبری کمک بخواهد، قره باغ را آزاد کنیم.
📍سردار نوعی اقدم، در یادواره شهدای عملیات غرورآفرین کربلای پنج، در مسجد لطفعلی خان ارومیه:
برخی جوانان که اطلاع ندارند از من می پرسند چرا به کمک #سوریه رفتید اما در جنگ #قره_باغ به کمک آذربایجان نرفتید؟، در جواب صراحتا گفتم و باز هم می گویم من فرمانده و #قهرمان_جنگ قره باغ هستم.
فرمانده عملیاتی که برای آزادسازی قره باغ انجام شد من بودم و در آنجا #مجروح شده ام.
در جنگ قره باغ، من اشغالگران مسلح ارمنی را کشتم و در رود ارس ریختم و محوطه ای اشغالی را به آذربایجانی ها بازگرداندم.
طرح #آزادسازی_قره_باغ ظرف ۴ ماه را آماده کردم و تحویل حیدر علی اف دادم. طرحی که مورد تایید مسئولین خودمان هم بود اما علی اف در خفا با آمریکا و رژیم صهیونیستی زد و بند کرد تا این طرح اجرا نشود.
الان هم می گویم الهام علی اف تو دروغ می گویی که به دنبال آزادسازی قره باغ هستی، تو به بهانه اشغال آنجا وضعیت فوق العاده اعلام کردی تا مخالفینت را سرکوب کنی؛ اگر راست می گویی بیا به ایران و از رهبر ما اجازه بگیر تا ما قره باغ را ظرف ۴ ماه آزاد کنیم.
جمهوری آذربایجان دست به دامان آمریکا شد، قره باغ در اشغال باقی ماند.
#شما_هم_به_بسیج_ولایت_بپیوندید
╭┅───🇮🇷✊🇮🇷┅╮
@Basijvelayat1
╰┅──────┅