بصير
💠 جاماندگان کربلا 1 🔷 اشک های کوفیان نه به آن نامه فرستادنها و نه به آن جنگاوریها در سپاه عمر سع
💠 جاماندگان کربلا ۵
🔷 قرآن ناطق تنها ماند
🔸از خاندان بنیهاشم و بزرگان قریش بود، به هنگام حرکت چند بار سعی کرد امام (عليه السلام) را منصرف کند و نتیجهای نگرفت.
✨عبدالله بن جعفر و محمد بن حنفيه و عبدالله بن عباس - اینها كه عام نبودند، همه دينشناس، آدمهاى عارف، عالم و چيزفهم بودند - وقتى به حضرت میگفتند كه :
👈 «آقا! خطر دارد، نرويد» میخواستند بگويند وقتى خطرى در سر راه تكليف است، تكليف، برداشته میشود.
💠 آنها نمیفهمیدند كه اين تكليف، تكليفی نيست كه با خطر برداشته شود.
🌹در آخر هم امام حسین(علیهالسلام) بهسوی کربلا رفت؛
🔹ولی ابن عباس امام(عليه السلام) را تنها گذاشت، او ماند که در مدینه تفسیر قرآن تدریس کند؛ [غافل از اينکه #سر_مبارک_قرآن_ناطق را خواهند بريد و آن را بر بالاي #ني کنند!!!!]
📚(کتاب ۷۲ سخن عاشورایی، از بیانات رهبر انقلاب، صفحات ۵۱،۸۸،۹۶،۱۱۶،۱۲۸،۱۷۹)
https://eitaa.com/Basir_MN
بصير
💠 جاماندگان کربلا 1 🔷 اشک های کوفیان نه به آن نامه فرستادنها و نه به آن جنگاوریها در سپاه عمر سع
💠 جاماندگان کربلا ۷
🔷خیلی دیر، خیلی دور
🔸«طرماح بن حکم» در مسیر کوفه با امام حسین(علیهالسلام) ملاقات کرد.
👈 طرماح میگفت کاش به سمت یمن بیایید که امام (عليه السلام) جواب دادند که با مردم آن منطقه (کوفیان) عهد و پیماندارم و باید پیش همانها بروم.
🌹وقتی امام (عليه السلام) فرمود:
اگر قصد یاری داری شتاب کن، خدا تو را ببخشاید،
🔸طرماح میگوید که آنجا فهمیدم به یاری من احتیاج دارند.
⭕️ اما میخواست به شهرش برگردد و سفارشات کارهای اقتصادیاش را انجام دهد، برای خانوادهاش آذوقه فراهم کند و آنوقت خودش را به یاری امام برساند.
🔸کارهایش که تمام شد، با خانواده خداحافظی کرد و وصیتنامهاش را هم نوشت، در مسیر کوفه بود که سماعه بن زید را دید.
🔹سماعه پرسید: به کجا میروی؟
🔸طرماح هم گفت به یاری پسر پیامبرم میروم.
🔹سماعه حرف آخر را همان اول زد و گفت:
👈بنشین که دارند #سرها را میبرند، دیگر #دیر شده است.
📚( ترجمه نفس المهموم صفحه ۱۷۶)
https://eitaa.com/Basir_MN
امسال که حاج قاسم نیست
روضه عباس را دانسته تر
گریه میکنیم...
#علمدار💔
#شب_تاسوعا❤️
#ما_ملت_امام_حسینیم💚.
https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد
#علمدار_نیامد 😭😭😭
#شب_تاسوعا #انکسر_ظهری
#اخا_ادرک_اخاک 😭
#حضرت_عباس (عليه السلام)
#ویدیو_استوری 🎞
┄┅┅❅🖤❅┅┅┄.
https://eitaa.com/Basir_MN
🏴 تصویری ویژه از رهبر انقلاب در ابتدای مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی علیهالسلام در حسینیه امام خمینی(ره)
۹۹/۶/۷.
https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببينيد| روضه حضرت عباس علیهالسلام از زبان رهبر انقلاب .
https://eitaa.com/Basir_MN
🏴قمر بنی هاشم (عليه السلام)
🌹 امام #سجاد(عليه السلام) فرمود:
به راستی برای عمویم #عباس در بهشت درجه ای است که همه #شهدا به آن غبطه می خورند.
📚شیخ صدوق، خصال، ص۶۸
🌹 امام #صادق(عليه السلام):
عمویم #عباس بصیرتى نافذ و ایمانى محكم داشت. همراه برادرش #حسین(عليه السلام) #جهاد كرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت .
https://eitaa.com/Basir_MN
💎 دو عملی که هیچکدام به تنهایی پذیرفته نمیشوند
🌸 امام رضا علیهالسلام:
لاَ تَدَعُوا اَلْعَمَلَ اَلصَّالِحَ وَ اَلاِجْتِهَادَ فِي اَلْعِبَادَةِ اِتِّكَالاً عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ لاَ تَدَعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ اَلتَّسْلِيمَ لِأَمْرِهِمْ اِتِّكَالاً عَلَى اَلْعِبَادَةِ فَإِنَّهُ لاَ يُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُونَ اَلْآخَرِ
⚠️ مبادا اعمال نيك را به اتكاى حب و دوستى آل محمد صلّى اللّه عليه و آله رها كنيد و مبادا دوستى آل محمد را به اتكاى اعمال صالح از دست بدهيد زيرا هيچ كدام از اين دو به تنهائى پذيرفته نميشود.
📚 بحارالأنوار (جلد ۷۵) / ترجمه خسروی، ج ۲، ص ۲۹۵
https://eitaa.com/Basir_MN
دولت بر لبه پرتگاه بود؛
چه کسی روحانی را نجات داد؟
♦️آنها همان هایی هستند که روحانی در سخنرانی 23 تیر 78 از آنها به عنوان اجیر شدگان آمریکا و اسرائیل نام برد اما سال 92 و 96 از روحانی حمایت کردند. این جماعت گفتند حمایت از نامزد و دولت اجاره ای، برای انباشت ناکارآمدی و رساندن کشور به نقطه جوش است.
🔹همین متظاهران به حمایت، شش ماه پس از انتخابات 96 و آشکار شدن نارضایتی عمومی از عملکرد دولت، پیشقدم فضاسازی درباره لزوم استعفای دولت و رئیس جمهور شدند و حال آن که خود، متهم اول ناکارآمدی بودند.
♦️آنها این رفتار را درست زمانی مرتکب شدند که مزدوران آمریکا (بعثی های هسو با دختر صدام در عراق، و عناصر وابسته به سمیر جعجع و ولید جنبلاط در لبنان)، آشوب در دو کشور عضو محور مقاومت را کلید زده و برای برکناری دولت مستقر فشار می آوردند.
🔹در شرایط پیچیده ای که دشمن، فاز جدید شبیخون را آغاز کرده بود؛و در حالی که در برخی مقاطع، محبوبیت روحانی در نظرسنجی ها به زیر 10 درصد رسیده بود، بخش عمده ای از متنقدان انقلابی، بر مبنای رعایت مصالح کشور، جانب مدارا و مراعات دولت را در پیش گرفتند.
♦️کسی که دولت را از سقوط نجات داد، رهبر حکیم انقلاب بود. و گرنه حتی مجلس دهم نیز که اکثریتش حامی دولت بود- پس از طرح 5 سؤال از رئیسجمهور و قانع نشدن از 4 پاسخ- تا مرز استیضاح روحانی پیش رفته بود.
🔹در کنار نصیحت ها و تذکرات دلسوزانه، حمایت هایی که رهبر انقلاب نسبت به دولت فعلی -چه در زمینه مسیرهای دشوار تامین کسری بودجه و چه حمایت های سیاسی و معنوی- انجام دادند، کم سابقه بوده است.
♦️در مقابل، حامی نمایانی که همزمان با بعثی ها و جعجع ها، تا مرز فشار برای استعفای دولت پیش رفتند، سابقه دارند. همان ها که از دولت خاتمی و مجلس ششم برای ایجاد حاکمیت دوگانه حمایت کردند؛ اما سر بزنگاه با شعار خروج از حاکمیت، دولتمردان و نمایندگان اصلاح طلب را برای استعفا تحت فشار گذاشتند.
🔹آیا در پس همه این تجربه ها، امثال روحانی عبرت کافی آموخته و دوست و دشمن واقعی را شناخته اند تا دیگر به دشمن و نفوذی های آن اعتماد نکنند؟ آیا به منطق حکیمانه مقتدای انقلاب بر می گردند تا در سال پایانی، صبوری نجیبانه مردم را جبران کنند؟
✍️محمد ایمانی
https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روضهخوانی حاج محمود کریمی در منزل سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
#ما_ملت_امام_حسینیم .
https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 آب به خیمه نرسید فدای سرت...
#ما_ملت_امام_حسینیم.
https://eitaa.com/Basir_MN
🔴 معروفترین شعار شهید رجایی چه بود؟
از معروفترین شعارهای رجایی در بسیاری از سخنرانیهایش، شعار:«این است شعار ملی، خدا، قرآن، خمینی» بود.
📚 (دولتهای شهید رجایی شهید باهنر و آیتالله مهدوی کنی، ص85)/بنیاد تاریخپژوهی .
https://eitaa.com/Basir_MN
🔴 مقلدِ امام بودن؛ تعهد شهید رجایی
🔻سالگرد شهادت محمدعلی رجایی و یاران
#شهید_رجایی درباره مقلد امام بودن جملات و عبارتهای مهمی دارد که به آن ایمان کامل داشته است:
«آنچه من تعهد دارم و آنچه وزرا با من تعهد کردهاند، #مقلد_امام بودن است»؛
«ما در جامعه یک #حزب هستیم که رهبر آن امام است»؛
«انقلابی کسی است که تفکر امام را در همه ابعاد قبول داشته باشد».
📚(دولتهای شهید رجایی شهید باهنر و آیتالله مهدوی کنی، ص86) / بنیاد تاریخپژوهی .
https://eitaa.com/Basir_MN
🚨قاتل رجایی و باهنر هنوز زنده است
او هنوز زنده است،آخرین باری که در انظار عمومی ظاهر شد، در مراسم ختم پدرش در لندن در سال 1377 بود. بعد از آن هم گزارشهایی در دست است که او را همراه مریم رجوی در اردن دیدهاند. او مرتکب جرم بسیار بزرگی شده است که احتمالا تا آخر عمرش هم همچنان محتاج مجاهدین خواهد ماند. کشمیری جرائم زیادی دارد؛ اما شاید بزرگترین آنها فریب دادن مرحوم رجایی باشد. رجایی به این آدم اعتماد کرده بود
ترکیب جلسه شورای عالی امنیت ملی اینطوری بود: رئیسجمهور، نخستوزیر، وزیر کشور، رئیس شهربانی، رئیس اطلاعات نخستوزیری (هنوز وزارت اطلاعات تشکیل نشده بود) و چندتایی از فرماندهان نظامی که آن روزها به خاطر شرایط جنگی، تعدادشان از مواقع معمول بیشتر هم بود.
جلسه آن روز، روز سهشنبه هشت شهریور دستور خاصی نداشت. فقط قرار بود هر کسی گزارش حوزه مسوولیتش را بدهد. سر میز رجایی نشسته بود و سمت چپ او باهنر نشسته بود.
در ورودی پشت سر باهنر بود و کنار در هم میزی که رویش فلاسک چایی و وسایل پذیرایی بود. بعد از باهنر، صندلی وزیر کشور آقای مهدوی کنی بود که هنوز نرسیده بود.
کنارش سرتیپ هوشنگ وحید دستجردی نشسته بود و بعد بقیه فرماندهها. خسرو تهرانی، مسوول اطلاعات نخستوزیری دقیقا روبهروی رجایی در آن سر میز نشسته بود. سمت راست رجایی هم منشی جلسه نشسته بود، مسعود کشمیری.
کشمیری بعد از قرآن خواندن رجایی بلند شد و رفت برای رجایی چایی ریخت. بعد همینطور که وحیددستجردی داشت گزارش حوزه شهربانی را میداد، آمد و با باهنر شوخی کرد. بعد رفت و در گوش تهرانی چیزی گفت و از اتاق رفت بیرون. کشمیری دیگر هرگز برنگشت.
«جلسه علنی داشتیم و لایحه بازسازی مطرح بود. ساعت سه بعدازظهر- هنگامی که عازم رفتن به جلسه علنی بودم، صدای انفجاری شنیدم. معلوم شد در نخستوزیری بوده. دود و آتش بلند شد.
از پنجره دفترم نگاه کردم. گفتند اتاق جلسات دولت است. فوراً خبر رسید که جلسه شورای امنیت بوده وآقایان رجایی و باهنر هم حضور داشتهاند. یک ربع بعد، بهزاد نبوی آمد که خودش در نخستوزیری بوده؛ سخت ناراحت و شوکه بود.
گفت: «آقایان باهنر و رجایی شهید شده و عدهای نجات یافتهاند... خبرهای متناقض میرسید. عدهای مدعی بودند که بعد از انفجار،آقایان رجایی و باهنر را در حال انتقال به بیمارستان زنده دیدهاند و عدهای میگفتند: اشتباه میکنند؛ آنها در آتش سوختهاند.
رئیس شهربانی سرهنگ وحید [دستگردی]، معاون ژاندارمری سرهنگ ضیایی، و معاون نیروی زمینی تیمسار شرفخواه و سرهنگ کتیبه مجروح و بستری بودند.کلاهدوز، مسوول سپاه پاسداران و تهرانی سالم درآمده بودند. اما تهرانی کمی سوخته بود.» این روایتی است که آن شب هاشمیرفسنجانی در دفتر خاطراتش نوشت.
آن شب خیلیهای دیگر هم خواب نداشتند. یکیشان یوسف کلاهدوز که نیمههای شب زنش را بیدار کرد و از او خواست خوب ردیف دندانهایش را نگاه کند و مشخصات آنها مثل دندانهای پرشده یا روکشدار را به خاطر بسپارد.
کلاهدوز دیده بود که بعد از انفجار، کسی قادر نبوده جسد سوخته رجایی و باهنر را بشناسد و عاقبت همسرهایشان از روی روکش دندانهایشان آنها را شناسایی کرده بودند.
بمب در نزدیکترین فاصله نسبت به رجایی و باهنر کار گذاشته شده بود. بقیه اعضای جلسه کمی سوختگی داشتند؛ اما بدن رجایی و باهنر طوری سوخته بود که حتی نمیشد تشخیص داد کدام بدن برای کدامیکی است.
این شدت سوختگی در سر میز باعث شده بود که فکر کنند کشمیری هم که سر میز و کنار رجایی بوده، بدنش مثل آن دو نفر سوخته و قابل تشخیص نیست؛ بهخصوص کسی که خودش را جای همسر او معرفی میکرد هم همان روز عصر خودش را به نخستوزیری رسانده بود و دنبال جسد همسرش میگشت.
عاقبت بخشهایی از بدنهای سوخته و متلاشی را در کیسه کردند و رویش نوشتند؛ «شهید مسعود کشمیری.» خیلیها شک نداشتند که کشمیری هم شهید شده .
https://eitaa.com/Basir_MN
کشمیری اول در معاونت سیاسی ـ اجتماعی وزیر مشاور در امور اجرایی (که حالا شده معاونت اجرایی رئیسجمهور) کار میکرد. قبلش هم در اطلاعات نیروی هوایی بود. بهزاد نبوی، وزیر مشاور اجرایی تعریف میکند که کشمیری در تنظیم صورتجلسهها خیلی دقیق بوده و برای همین او را برای منشیگری جلسات شورای عالی امنیت ملی انتخاب کردهاند.
کشمیری صدای آرامی داشت؛ یک ریش محرابی قشنگ و مراقبت شدید نسبت به مسائل شرعی. در جیبش همیشه دوتا خودکار میگذاشت؛ یکی برای کارهای شخصی و یکی هم برای کارهای اداری؛ یعنی نمیخواست برای کار شخصی از خودکار بیتالمال استفاده کند. یک بار یکی از کارمندهای نخستوزیری را دعوا کرده بود که چرا جمعهها میرود کوه و نماز نمیآید؟ مقید به نماز اول وقت بود. رجایی هم از این اخلاقهای کشمیری خیلی خوشش میآمد و پشت سر او نماز میخواند.
اولین بار موسی زرگر نماینده تهران شک کرد. فردای روز انفجار وقتی تابوتهای شهدا را بردند مجلس تا از آنجا تشییع کنند،دکتر زرگر آن کیسه را که رویش نوشته بودند «شهید مسعود کشمیری» دید، پرسید که پس استخوانهایش کو؟ گفتند در انفجار سوخته و دکتر توضیح داد که در بدن استخوانهایی هست مثل استخوان جمجمه که حتی اگر 24 ساعت هم توی آتش بماند، باز از بین نمیرود.
توی بهشتزهرا هم نماینده پزشکی قانونی شک کرد و گواهی فوت را صادر نکرد. توی تمام مسیر تشییع اما آن جمعیت انبوه یک میلیونی در کنار رجایی و باهنر برای کشمیری هم شعار داده بودند و خوانده بودند «کشمیری چی شد؟ شهید شد.» دفتر نخستوزیری عاقبت بیانیهای داد که مردم! آن پیکر سومی که تشییع کردید برای عبدالحسین دفتریان، مدیر مالی نخستوزیری بوده. دفتریان آن روز موقع انفجار در آسانسور بود.
بر اثر انفجار برق ساختمان قطع میشود و آسانسور که بین طبقات گیر کرده بوده، پر میشود از دود حاصل از انفجار و در نتیجه همین دود دفتریان فوت میکند.
یک هفته بعد از تشییع، خبرهای عجیب دیگری هم منتشر شد. مرحوم ربانیاملشی، دادستان کل کشور شب 18 شهریور آمد توی استودیو خبر شبکه یک و برای مردم توضیح داد: «عامل انفجار نخستوزیری شخصی به نام مسعود کشمیری بوده است.
این شخص بمبی در کیف خودجاسازی کرده بود که به طور عادی و معمولی، بدون اینکه هیچکس به او ظنین شود و هیچکس هم کیف او را بازرسی و رسیدگی نمیکرده و خیلی عادی و طبیعی بوده که کیفش را دست بگیرد و برود در جلسه شرکت کند، و ازآنجا که منشی جلسه هم بود، کنار مرحوم شهید رجایی بنشیند و این کار را کرده و کیف خود را هم در کنار آنها قرار داده و طوری هم تنظیم کرده بود که انفجار، اولین بار این دو شخصیت بزرگ و ارزنده و عزیز را بگیرد.
خودِ او هم رفتاری معمولی داشته است، گاهی بیرون میرفته، داخل میشده، با این و آن صحبت میکرده، میرفته چیزی از بیرون میآورده و گاهی چای میداده است. دربین یکی از این مواقعی که رفتوآمد میکرده است، به بیرون رفته و دیگر برنگشته و درهمان موقع، این انفجار به وجود آمده و این عزیزان را از ما گرفت. کشمیری فرار کرد و هماکنون نیز متواری است و زنده است، مگر اینکه سازمان منافقین از آنجا که ببینند شاید مثلاً وجودش برایشان مضرباشد، وی را از بین برده باشند.»
خبر مطلقا حیرتانگیز بود. کسی که آنهمه به رجایی نزدیک بود، نفوذی منافقین از آب درآمده بود.
کشمیری نه اولین نفوذی سازمان مجاهدین (منافقین) بود و نه آخرین آنها. دو ماه قبل از انفجار نخستوزیری یک نفوذی دیگر که کارمند دفتر حزب جمهوری اسلامی و مورد اعتماد کامل شهید بهشتی بود، انفجار هفت تیر را باعث شده بود.
https://eitaa.com/Basir_MN
روز 14 شهریور هم یک نفوذی دیگر در دادستانی تهران بمبی را منفجر کرد و مرحوم قدوسی را به شهادت رساند. با این حال، مورد کشمیری به دلیل میزان نفوذ او تا عالیترین سطوح، از همه موارد قبلی عجیبتر است.
چرا کشمیری توانسته بود اینهمه نفوذ بکند؟ این سوال اصلی است. جوابی که به این سوال داده میشود، معمولا این است که در اوایل انقلاب، سازمان اطلاعاتی دقیقی وجود نداشت و هر کسی میتوانست با پنهان کردن سوابق قبلیاش، خود را فردی انقلابی جا بزند؛ مثلا همین کشمیری، با اینکه زنش عضو رسمی سازمان و برادر زنش کاندیدای رسمی سازمان مجاهدین برای نمایندگی شهر اسلامآبادغرب در انتخابات مجلس اول بوده (البته او رای نیاورد و بعدها در جریان یکی از عملیاتهای خیابانی منافقین در تیر 60 کشته شد)؛ اما به دلیل اینکه فامیلی آنها با کشمیری یکی نبوده کسی نتوانسته این رابطه فامیلی را بفهمد.
این جواب البته همان موقع هم چندان قابلقبول واقع نشد و تحقیقات مفصلی از همه کسانی که با کشمیری در ارتباط بودند به عمل آمد که رسیدگی به پرونده آن تا خرداد 65 ادامه داشت. در جریان این رسیدگیها دو نفر اعدام شدند و یک نفر به نام تقی محمدی هم خودش را در زندان حلقآویز کرد. جالب است بدانید که تقی محمدی، همان کسی بود که تصویرش در جریان تسخیر لانه جاسوسی بعدها از سوی رسانههای غربی به عنوان احمدینژاد معرفی شد.
درباره مسعود کشمیری هنوز خیلی چیزها هست که نمیدانیم. کشمیری همان روز انفجار از ایران فرار کرد. حتی همسرش هم همان ساعت سه روز هشت شهریور منزلش در مهرشهر کرج را ترک کرد و به سمت مرز غربی کشور فرار کرد؛ یعنی آن زنی که به اسم همسر کشمیری در نخستوزیری و بعد هم در ختم او حاضر شد، همسرش نبود و احتمالا یکی دیگر از اعضای منافقین بود که برای پوشش فرار کشمیری ماموریت داشته.
در بازدید از خانه کشمیری معلوم شد که خانه او انبار اسلحه منافقین بوده است. از ارتباطات او و محلهای قبلی خدمتش- یعنی اطلاعات نیروی هوایی- هم چیزهای دیگری معلوم شد.
مثلا اینکه او مسوول رسیدگی به کودتای نوژه بوده و احتمالا در فراری دادن سرهنگ احسان بنیعامری، فرمانده این کودتای آمریکایی دخالت داشته. اینکه برخی اسناد پروژههای مهم دفاعی گمشده به او نسبت داده شد؛ حتی اینکه چرا هواپیماهای ارتش نمیتوانستند مقر رادیو منافقین، معروف به «رادیو مجاهد» را که وظیفه خط دادن به بقایای منافقین در ایران را برعهده داشت بمباران کنند هم معلوم شد. ماجرا خیلی ساده بود؛ اینکه خود کشمیری در شورای عالی امنیت مسوول این پروژه بوده است.
کشمیری هنوز زنده است. آخرین باری که در انظار عمومی ظاهر شد، در مراسم ختم پدرش در لندن در سال 1377 بود. بعد از آن هم گزارشهایی در دست است که او را همراه مریم رجوی در اردن دیدهاند. او مرتکب جرم بسیار بزرگی شده است که احتمالا تا آخر عمرش هم همچنان محتاج مجاهدین خواهد ماند. کشمیری جرائم زیادی دارد؛ اما شاید بزرگترین آنها فریب دادن مرحوم رجایی باشد. رجایی به این آدم اعتماد کرده بود.
https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پيرمردي که به تنهايي يک هئيت بود
روضه تصویری از زنجیرزنی پیرمرد تنها در مقابل منزلش
#ما_ملت_امام_حسینیم.
https://eitaa.com/Basir_MN
⚫️ 👈 چگونه میشود با یک_قطره اشک بر سیدالشهداء(علیهالسلام)، همه گناهان بخشیده شود...⁉️
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
🐫 سيدبحرالعلوم به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بين راه راجع به اين مساله، كه گريه بر امام حسين (علیهالسلام) گناهان را مىآمرزد، فكر مىكرد.
🐎 همان وقت متوجه شد كه شخص عربى كه سوار بر اسب است به او رسيد و سلام كرد. بعد پرسيد: جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرورفتهاى؟ و در چه انديشهاى؟ اگر مساله علمى است بفرماييد شايد جواب را بدانم.
▪️سيدبحرالعلوم فرمود: در اين باره فكر مىكنم كه چطور مىشود خداوند، اين همه ثواب به زائرين و گريهكنندگان بر حضرت سيدالشهداء(علیهالسلام) مىدهد؟
👣 مثلا در هر قدمى كه در راه زيارت برمىدارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مىشود و براى يك قطره اشك، #تمام گناهان #صغيره و #كبيرهاش آمرزيده مىشود.
▪️آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن! من براى شما مثالى مىآورم تا مشكل حل شود. «سلطانى به همراه درباريان خود به شكار رفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سختى فوق العادهاى افتاد و بسيار گرسنه شد. خيمهاى را ديد و وارد آن خيمه شد. در آن سياه چادر، پيرزنى را با پسرش ديد.
آنان در گوشه خيمه، گوسفندی داشتند و از راه مصرف شير اين گوسفند، زندگى خود را مىگرداندند.
▪️وقتى سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولى به خاطر پذيرايى از میهمان، آن گوسفند را سربريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگرى براى پذيرايى نداشتند.
سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طورى كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را براى اطرافيان نقل كرد.
در نهايت از ايشان سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش ميهماننوازى پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملى بايد انجام بدهم؟ ⁉️
👈 يكى از حضار گفت: به او 100 گوسفند بدهيد.
👈 ديگرى كه از وزراء بود، گفت: 100 گوسفند و 100 اشرفى بدهيد.
👈 يكى ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
▪️سلطان گفت: هر چه بدهم كم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم، آن وقت مقابله به مثل كردهام. چون آنها هرچه را كه داشتند به من دادند، من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود.
👌 بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سيدالشهداء(عليه السلام) هرچه از #مال و #منال و #اهل و #عيال و #پسر و #برادر و #دختر و #خواهر و #سر و #پيكر داشت همه را در راه خدا داد.
👈 پس اگر خداوند به زائرين و گريه كنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد نبايد تعجب نمود. چون خداوند كه خدائيش را نمىتواند به سيدالشهداء(عليه السلام) بدهد، پس هر كارى كه مىتواند انجام مىدهد.
▪️يعنى باصَرف نظر از مقامات عالى خودش، به زوار و گريه كنندگان آن حضرت؛ درجاتى عنايت مىكند و در عين حال اينها را جزاى كامل براى فداكارى آن حضرت نمىداند.
چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيدبحرالعلوم غايب شد.
📚 منبع: العبقرى الحسان، ج۱، ص۱۱۹.
https://eitaa.com/Basir_MN